زندگی و وصیت شهید بهمن احمدی دیزاینی
پدر جان! زمانى كه حسين (ع) به نبرد با كافران برآمد كه فقط 72 يار داشت و با اين‌72 تن به نبرد با كافران پرداخت و براى هميشه اسلام عزيز را پايدار نمود و من هم اكنون اين افتخار بزرگ را پيدا كردم كه همچون ياران حسين (ع) در نبرد حق عليه باطل در ارتش حسين زمان خود ، خمينى بزرگ كه هميشه روح و جسم من بوده است با كافران به نبرد بپردازم ...
جهاد در لشکر امام حسین زمانه

نویدشاهد البرز:

شهيد «بهمن احمدي دیزاینی» درهشتم شهریور سال 1341 ، درخانواده اي مذهبي و متدين در شهرستان كرج ديده به جهان گشود. دوران كودكي را در آغوش پرمهر و محبت خانواده سپري كرد تا اينكه به سن هفت سالگي رسيد و براي كسب علم و دانش وارد مدرسه شد و شروع به تحصيل كرد دوره هاي تحصيل را يكي پس از ديگري با موفقيت به اتمام رسانيد تا اينكه موفق به اخذ ديپلم در رشته تجربي گرديد. در جريانات انقلاب اسلامي بسيار فعاليت مي كرد و به مبارزه با مزدوران رژيم مي پرداخت. بعد از پيروزي انقلاب اسلامي هم مدتي در بسيج به فعاليت پرداخت و تمام فنون آموزش نظامي را فراگفت. بعد از آن به خدمت مقدس سربازي فرا خوانده شد و به دفاع از ارزشها و آرمانهاي مقدس اسلامي مشغول شد. در پي شروع جنگ تحميلي چندين بار به جبهه ها اعزام شد و به مقابله با صدام و صداميان پرداخت تا اينكه سرانجام در تاريخ پنجم مهرماه  1360،  درمنطقه جنوب كشور «آبادان» پس از مدتها ايثار و شجاعت به درجه رفيع شهادت نائل گرديد و پيكر مطهرش در«گلزار شهداي كمال آباد» به خاك سپرده شد.

شهید« بهمن احمدی دیزاینی» در وصیت نامه خود چنین می نگارد:

بسم رب الشهدا ؛ سخن را با نام خداى شهيدان آغاز مى كنم .

اول از هرچيز خدمت پدر عزيزم سلام عرض مى كنم و از خداوند متعال سعادت و خوشبختى شما را خواهانم. من افتخار مى كنم كه همچون شما پدرى دارم .

پدر جان! زمانى كه حسين (ع) به نبرد با كافران برآمد كه فقط 72 يار داشت و با اين‌72 تن به نبرد با كافران پرداخت و براى هميشه اسلام عزيز را پايدار نمود و من هم اكنون اين افتخار بزرگ را پيدا كردم كه همچون ياران حسين (ع) در نبرد حق عليه باطل در ارتش حسين زمان خود ، خمينى بزرگ كه هميشه روح و جسم من بوده است با كافران به نبرد بپردازم .

و تو اى پدر ! بايد افتخار كنى كه يكى از فرزندان خود را براى هميشه جاودان ماندن اسلام عزيز نثار كردى .

و بدان تا زمانى كه ما زنده هستيم نخواهيم گذاشت كه كوچكترين خدشه اى به اسلام عزيز وارد شود و تا آخرين نفس خمينى كبير را يارى خواهيم كرد.

جهاد در لشکر امام حسین زمانه

مادر عزيزم ! سلام، چند كلامى هم با تو مادر عزيز سخن دارم . تويى كه هميشه راهنماى من بودى. هيچگاه تو را فراموش نخواهم كرد و فقط از شما مى خواهم كه همچون زينب وار كوه مقاومت و ايثار باشى و تمام برادران من را همچون حسين (ع) به بار بياورى ، تا روزيكه احتياج شد آنها را در راه اسلام عزيز قربانى كنى و هيچگاه بخاطر من قطره اى اشك از چشمانت جارى نشود كه اين همانا شاد كردن اسلام عزيز است.

و شما اى برادران وخواهران عزيزم ! از شما مى خواهم كه تا زنده هستيد راه خمينى كبير را كه همان راه الله است ادامه دهيد و تا آخرين قطره خون از اين راه مقدس دفاع كنيد .

و ضمنا در پايان سخنانم از تمام دوستان و آشنايان مى خواهم كه اگر اشتباهى از من سر زده است مرا ببخشيد و همگى شما را به خداى بزرگ مى سپارم .

« اگر بايد بميرم بگذار شكوهمندانه بميرم » از كربلاى آبادان


جهاد در لشکر امام حسین زمانه


منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده