شهید باهنر از زبان همسرش؛
ساواک دفعات زیادی خواهرش را دستگیر می کرد و با این کار ایشان را شکنجۀ روحی می داد، اما ایشان از اهداف خود دست بر نمی داشت، واقعا شهید باهنر تفسیر صبر بود.
نوید شاهد کرمان، هشتم شهریور سی و ششمین سالگرد شهادت «دکتر محمد جواد باهنر» است. روایت « زهرا عینکیان» همسر شهید باهنر از همسرش را با هم مرور می کنیم:

من و آقای باهنراز طریق خواهرم که از همکاران آقای باهنر بود، با هم آشنا شدیم. ابتدا شناخت کمی از ایشان داشتم، فقط می دانستم که روحانی، تحصیلکرده و نویسنده است.

با مادرش برای خواستگاری به خانۀ ما آمدند، تقدیر این شد که در سال 1344 با هم ازدواج کنیم. برنامۀ ازدواج ما بسیار ساده و کم هزینه بود، شهید باهنر بعد از ورود به آموزش و پرورش بیش تر روی کتابهای درسی کار می کرد، در خانه و اداره. می گفتم: مگر بچه ها متوجه اهداف شما در کتابهای درسی می شوند؟ می گفت: همین قدر که اسم پیامبر را بدانند کافی است.

ایشان همواره در تلاش و فعالیت بود، برای پیشرفت نهضت هر فعالیتی را که مفید می دانست انجام می داد. یکی از فعالیتهای او راه اندازی مدرسۀ رفاه بود. فلسفۀ وجودی این مدرسه کارهای سیاسی ای بود که با دوستانش انجام می داد. برنامه ریزی فرهنگی این مدرسه بر عهدۀ شهید باهنر بود.

شهید باهنر شصت نفر از دختران تربیت معلم را انتخاب کرده بود، آنها به این مدرسه می آمدند و شهید مطهری، شهید بهشتی و شهید باهنر برای آنها جهان بینی اسلامی تدریس می کردند. یکسری مسائل هم مطرح می شد، از همین افراد کادر فرهنگی مدرسه شکل گرفت و این هستۀ پربار به وجود آمد.

شخصیت شهید باهنر بیشتر فرهنگی بود و در این زمینه بسیار موفق بود. او هستۀ کانون توحید، دفتر نشر کتب درسی را پایه گذاری کرد. ایشان در طول مبارزاتش سختی های زیادی تحمل کرد، شب های متعددی بود که وقتی از جلسه می آمد او را افسرده و ناراحت می دیدم. می گفتم :چه شده است ؟ می گفت : روحیه ام گرفته است. جریان خواهرش را مطرح می کرد. ساواک دفعات زیادی خواهرش را دستگیر می کرد و می برد توی سردخانه می گذاشت. بااین کار ایشان را شکنجۀ روحی می داد.

ایشان از اهداف خود دست بر نمی داشت. مقاومت می کرد و به مبارزات خود ادامه می داد. امام صادق فرمودند: «ما صابریم و شیعیان ما از صابرانند». واقعا شهید باهنر تفسیر صبر بود. نمونۀ این صبر بود.عمل این بزرگواران خیلی از روایات را که برایم نامفهوم بود، مفهوم ساخت. 

موقعی که نخست وزیر شدند، منزل یکی از دوستان دعوت شدیم به من تبریک گفتند. من گفتم تبریک ندارد، هر چه مقامش بالاتر می رود، یک قدم به مرگ نزدیکتر می شود. 
شهید باهنر به من می گفت: «وظیفۀ تو کم کم سنگین می شود. باید بروید به خانۀ شهدا سر بزنید، ببینید چه گرفتاریها و دردهایی دارند».

منبع: اسناد بنیاد شهید استان کرمان
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده