مجموعه خاطرات نماز رجایی
سه‌شنبه, ۰۷ شهريور ۱۳۹۶ ساعت ۱۳:۰۷
شهید محمدعلی رجائی ، فرزند : عبدالصمد و رقیه خانم ، متولد : بیست و دوم مهر 1312 قزوین ، میزان تحصیلات : فوق لیسانس آمار ، در هشتم شهریور ماه 1360، با انفجاری که توسط سازمان مجاهدین خلق در اتاق جلسات ساختمان نخست وزیری تدارک دیده شده بود، محمد علی رجایی و محمد جواد باهنر و عده ای از همراهان به شهادت رسیدند.
نوید شاهد قزوین
مجموعه خاطرات نماز رجایی

برگرفته از کتاب مجموعه خاطرات نماز رجایی


از معلم برای نماز اجازه می گرفت

در ایامی که با آقای رجایی در مدرسه آذر شبها به کلاس متفرقه می رفتیم و ایشا کادر نیروی هوایی شده بود، چون وقت برخی کلاسها به اذان مغرب می خورد، ایشان از معلم اجازه می گرفت و سر وقت نمازش را می خواند و به کلاس می رفت. گاهی هم می دیدم از ده دقیقه وقت زنگ تفریح خود، برای ادای نماز استفاده می کرد و بعد به کلاس می رفت، چون در غیر این صورت نماز وی چند ساعت به تاخیر می افتاد.

——* —محمود صدیقی

تا اذان می شد ، به نماز می ایستاد

گاهی اوقات که در ا یام دانشجویی در خوابگاه دانشسرای عالی که آقای رجایی در آن جا بود خدمت ایشان می رسیدم و با هم مشغول صحبت کردن می شدیم ، موعد اذان مغرب که می شد ، ایشان بلافاصله آماده خواندن نماز می شدند، چون خیلی مقید بود نمازش را در اول وقت بخواند. ما هم از این فرصت استفاده می کردیم و دو سه نفری به او اقتدا می کردیم و نماز را به جماعت می خواندیم.

—* دکتر اسدالله کارشناس

نماز شب در زندان قصر

در زندان قصر که با شهید رجایی در یک ا تاق بودیم ، یک شب مریض شده بودم و خوابم نمی برد، شاهد بودم تعدادی از برادران هم سلولی ما که از جمله آنان شهید رجایی بود ، نماز شب می خواندند. من آن شب فهمیدم که ایشان هر شب نماز شب می خواند، آن هم بدون این که این مساله را ابراز بکند و بدون این که ما را که طلبه بودیم زیر سوال ببرد ، او همیشه کوشش می کرد، دیگران متوجه نشوند نماز شب می خواند.

——* —حجت الاسلام والمسلمین شهید مزاری

ما را برای نماز بیدار می کرد

ما با این که طلبه بودیم و طلبه قم هم بودیم و معمولاً طلبه ها، به مسایل عبادی بیشتر از دیگران توجه دارند، در زندان قصر با شهید رجایی پهلوی هم می خوابیدیم و در اطاقی بودیم که 20 نفر جمعاً می شدند و من نمی دانستم که شهید رجایی نماز شب می خواند.

زمانی که نیمه های شب از پهلوی من به خاطر وضو و نماز شب بلند می شد، طوری برمی خاست ، نه تنها ما بیدار نمی شدیم، بلکه متوجه هم نمی شدیم . از طرفی وقتی صبح، هوا روشن می شد، ما را بیدار می کرد که نماز ما قضا نشود.

— * حجت الاسلام والمسلمین شهید مزاری

صدای نیایش رجایی ، جان می بخشید

یک بار آقای رجایی فرمودند: " معمولاً هنگامی که در شرایط سخت زندان و سلول انفرادی بودم ، قرآن و دعا می خواندم و گاهی با غور کردن در یک آیه قرآن ، ساعت ها مشغول تفکر بودم."

هم چنین حضرت آیت الله خامنه ای ، رهبر فرزانه انقلاب اسلامی ، در این باره فرموده اند: " در یکی از دستگیری ها که در سلول انفرادی زندان بودم سلول من با سلول رجایی فاصله ی کمی داشت، طوری که من پیوسته صدای دعا و نیایش او را می شنیدم ، که صدای شان به انسان جان می بخشید."

— * حسین رثایی

به خد ا پناه می برم

یکی از دعاهایی که شهید رجایی در زندان و پس از نمازهای واجب خود در سلول می خواند و آن را مرتباً تکرار می کرد، این بود:" بالله اعتصمت و بالله اثق و علی الله اتوکل."

به خدا پناه می برم و به او اعتماد می کنم و به خدا توکل می نمایم.

ایشان با خواندن چنین دعاهایی که از قرآن الهام گرفته بود ایمان خود را در آن شرایط سخت تقویت می کرد و بر توکل خود می ا فزود .

— * غلامرضا شافعی

اگر شهید بهشتی نبود

قبل از انقلاب ، با برخی از دوستان مدرسه رفاه ، که گاه تعداد آن ها به 50-60 نفر می رسید ، نظیر شهید باهنر ، شهید بهشتی ، آقای رجایی و ...

عصرهای بعضی از جمعه ها ، به باغی در کرج می رفتیم.

هر وقت آقای بهشتی در این برنامه حضور نداشت ، ما به دلیل وجاهتی که برای آقای رجیی قایل بودیم ، ایشان را برای اقامه نماز به جلو می انداختیم و به او ا قتدا می کردیم.

به یاد دارم ، نماز ظهر را با قرائت بلند می خواندند و می گفتند:" مستحب است ." گاهی هم سخنران این برنامه ها با وجود برخی از علما و روحانیون بزرگوار آقای رجایی بودند.

— * حبیب الله شفیق

دارد قرآن می خواند

حدود آذر ماه 1353 بود که مرا دستگیر کردند. اتفاقاً همان روز هم آقای رجایی را گرفتند و به اتفاق در کمیته به اصطلاح ضد خرابکاری بند یک ، زندایی بودیم. منتهی من سلول 20 بودم و ایشان سلول 18 ، یعنی بین سلول من و آقای رجایی به اندازه ی یک سلول فاصله بود و من از طریق سلول 19 به وسیله علامت با ایشان تماس داشتم.

او می گفت: " در سلول کناری شخصی است که اظهار می کند با تو آشناست. " من فهمیدم آقای رجایی است ، لذا هر وقت می خواستیم با هم مکالمه ای داشته باشیم ، من به سلول کناری پیغام می دادم و او هم به آقای رجایی و آقای رجایی هم متقابلاً به همین صورت با من در تماس بود. مثلاً می گفت :" آقای رجایی دارد قرآن می خواند." من می گفتم :" خوب می خواند؟!" او هم می گفت : " آره ! با حال می خواند ."

اذان می گفت. روزه می گرفت و من قضایای سلول آقای رجایی را این گونه متوجه می شدم .

—آیت الله خامنه ای (مدظلله)

تمام مفاصلش صدا می کرد

رجایی به خاطر اسلام ، طولانی ترین شکنجه را در زمان شاه داشت . رجایی در حالت رکوع و سجود وقتی می نشست و برمی خاست تمام مفاصلش صدا می کرد.

— * کیومرث صابری فومنی

بروید ایمان خودتان را قوی کنید

یکی از بستگان همسرم که در زندان قصر زندانی بود، می گفت وقتی آقای رجایی و تنی چند از مبارزین مسلمان را به زندان عادی قصر انداختند، به ما گفتند این ها را اذیت کنید، ولی وقتی زندانیان دیدند ایشان سر وقت با دوستانش به نماز می ایستد ، مرید او شده و برای گرفتن راهنمایی به او رجوع می کردند. از جمله خود من ، که مشکلی داشتم و وقتی با او مطرح کردم و گفتم : " آقای رجایی من خیلی گرفتارم ." رو به من کرد و گفت:" بروید ایمان تان را قوی کنید، اگر آدم ایمان داشته باشد ، همه چیز دارد و اگر نداشته باشد، هیچی ندارد !"

—* رضا رسولی

غذای مرا کنار بگذارید ، بعداً می خورم

از ویژگی های مهم آقای رجایی در زندان اوین، تقید خاص ایشان به نماز اول وقت بود، به طوری که من هیچ وقت ندیدم ایشان نماز اول وقت را ترک کند.

معمولاً ناهار را همیشه قبل از اذان و یا نزدیکی اذان می آوردند ، که اگر می ماند سرد می شد. بنابراین همه می نشستند و اول غذا را می خوردند و بعد اگر اهل نماز بودند ، نماز می خواندند، ولی یادم هست که ایشان می گفت: " غذای مرا کنار بگذارید ... من بعد می خورم. " از آن پس دیگر در زندان همه می دانستند که ایشان تا نمازش را نخواند، ناهار نمی خورد ، لذا تا غذ توزیع می شد و سفره را در اطاق ها می انداختند ، غذای ایشان را کنار می گذاشتند.

—* صادق نوروزی

سوره های قرآن را بنویسد و جلوی سجاده بگذارید

آقای رجایی بسیاری از سوره های قرآن، مثل جمعه ، واقعه ، یاسین و ... را از حفظ می خواند. خودشان می گفتند: طی دو سال که در سلولهای انفرادی کمیته مشترک بودم ، علاوه بر مرور این سوره ها سعی می کردم معانی آن ها را هم به درستی درک کنم، چون ساواک در این دو سال ، قرآن را در اختیار من قرار نمی داد.

یکی از توصیه های ایشان به سایر زندانیان این بود که می گفت: " سوره های دیگر را غیر از توحید در نماز بخوانید و گر آن ها را حفظ نیستید با خط درشت بنویسید و جلوی سجاده تان بگذارید تا پس از چند بار تکرار در نمازها، آن ها را از حفظ بخوانید. با این روش هم نماز می خوانید ، هم تدریجاً قرآن را حفظ می کنید. " خودشان هم همین کار را می کردند.

ایشان بعضی از دعاها را هم می نوشتند و در دست می گرفتند و موقع قنوت از روی آن ها می خواندند تا پس از چند بار ، دعاها را هم حفظ کنند.

— *محمدعلی رحمانی
منبع: بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده