معرفی شهدای کارمند استان بوشهر
يکشنبه, ۱۹ شهريور ۱۳۹۶ ساعت ۱۷:۱۱
شهيد «محمدخليل فولادي» در سال 1336 ه.ش در شهر بوشهر و در خانواده اي زحمتكش متولد شد. پدرش به شغل ملواني اشتغال داشت. در زمان مبارزات قبل از انقلاب، همگام با امت حزب الله به پيكار عليه رژيم ستم شاهي برخاست، و به توزيع اعلاميه ها و حمله به مراكز فساد اقدام مي كرد، به طوري كه چندين بار در محاصره ي نيروهاي گارد طاغوت گرفتار آمد.



زندگينامه

«الذين امنوا و جاهدوا في سبيل الله باموالهم و انفسهم درجه

عندالله و اولئك هم الفائزون.»


شهيد «محمدخليل فولادي» در سال 1336 ه.ش در شهر بوشهر و در خانواده اي زحمتكش متولد شد. پدرش به شغل ملواني اشتغال داشت.

شهيد دوران تحصيلات ابتدايي خود را در دبستان «شهيد عاشوري» (بنمانع) سپري كرد و دوران متوسطه را در دبيرستان «پهلوي»(دكتر شريعتي كنوني) با اخذ مدرك ديپلم به پايان رسانيد. او در دوران تحصيل، علاقه ي وافري به كسب علم و دانش داشت، و با نمرات عالي دوران تحصيلي را به پايان رسانيد.

وي پس از اخذ مدرك ديپلم، به طور متفرقه مشغول به كارهاي متفاوت شد و در زمان تحصيل نيز در تابستان هاي گرم و سوزان بوشهر مشغول به كار مي شد، تا بتواند هزينه ي زندگي و تحصيل خود را فراهم كند.

شهيد در اين ايام علاقه ي زيادي به قرآن و سيره ي ائمه ي اطهار(ع) داشت و زندگي رهبران ديني را الگوي رفتار خويش قرار داده بود. او هميشه بر رعايت تقوا و عدالت تأكيد داشت.

در زمان مبارزات قبل از انقلاب، همگام با امت حزب الله به پيكار عليه رژيم ستم شاهي برخاست، و به توزيع اعلاميه ها و حمله به مراكز فساد اقدام مي كرد، به طوري كه چندين بار در محاصره ي نيروهاي گارد طاغوت گرفتار آمد، ولي با هوشياري، خود را از اين محاصره ها رها مي ساخت.

شهيد فولادي يك سال پس از پيروزي انقلاب اسلامي، به استخدام آموزش و پرورش درآمد و در دبستان «بايندر» بندرگاه مشغول به تدريس شد.

او در سال 1358 ه.ش با همكاري دوستان خود در محل، اقدام به تشكيل انجمن اسلامي نمود، و يك سال بعد با شروع جنگ تحميلي، اقدام به تشكيل گروه مقاومت كرد كه شب ها به منظور حفاظت از جان و مال مردم به پاسداري مي پرداخت.

شهيد فولادي به عنوان يك معلم نمونه، علاقه ي زيادي به دانش آموزان داشت. البته اين علاقه مندي از جانب دانش آموزان نيز نسبت به وي وجود داشت. وي به سبب توانمندي و لياقت، شايسته ي قرار گرفتن در سِمَت هاي بالاتري بود، ولي به آموزش كودكان و نوجوانان بيشتر علاقه داشت.

شهيد در خرداد ماه 1360 ه.ش تشكيل خانواده داد. پس از گذشت دو ماه از ازدواج، با توجه به وضعيت حسّاس جنگ تحميلي و سخنان حضرت امام خميني(ره)، به يادگيري فنون نظامي اهتمام ورزيد و سپس به جبهه ي حق عليه باطل اعزام گرديد.

پانزده روز پس از اعزام آن بزرگوار به جبهه، عمليات «شكست حصر آبادان» آغاز گرديد. رَسته ي او، آر.پي.جي زن بود كه در حين حمله توسط سربازان سفّاك رژيم بعثي عراق، به درجه ي رفيع شهادت نايل آمد و با شهادت خويش به اين خواسته ي حضرت امام(ره) كه «حصر آبادان بايد شكسته شود.» لبيك گفت.

روحش شاد و راهش پر رهرو باد.

 


وصيت نامه ي شهيد محمدخليل فولادي

 
بسم الله الرّحمن الرّحيم

«و لاتقولوا لمن يقتلوا في سبيل الله امواتاً بل احياءٌ و لكن لا تشعرون.»

(قرآن كريم)

به نام خداوندي كه جان را آفريد و آدميان را خلق كرد تا به امتحان بگذارد. گروهي از اين خلق، از آزمايش خداوند با موفقيت گذشتند، و مال و جان و هستي خويش را در راه خالق خويش فدا كردند. و گروهي در زندگي نكبت بار دنيوي فرو رفتند، و هستي دنيا آن ها را تسخير نمود. من تلاش و كوشش نمودم تا از گروه نخست باشم. و تنها معشوق خود را كه همه ي هستي از اوست راضي نمايم.

پروردگارا، اين بنده ي ناچيزت كه تو خود آفريدي، اكنون به سوي تو باز مي گردد.

خدايا، كوچك تر از آنم كه بتوانم چيزي بگويم. چون از خود هيچ ندارم، فقط چند كلامي كه با ياري تو روي كاغذ مي نويسم.

اين جانب محمدخليل فولادي، با ايمان به خداي واحد، قدم در اين راه مي گذارم، و چون با ياد خدا حركت مي كنم، هيچ نگراني ندارم. من نتوانستم اين همه خون هاي پاك ريخته شده را تحمل كنم، و خود بدون حركت بر جاي بنشينم. من از جواناني كه در صحنه ي كربلا به شهادت رسيدند برتر نيستم. من از «مفتح»ها، «مطهري»ها، «بهشتي»ها، «رجايي» ها و «باهنر»ها بهتر نيستم.  

پدر و مادر، من زحمت هاي بسياري را كه در راه بزرگ شدنم كشيده ايد هرگز فراموش نخواهم كرد و مي دانم كه شما هم هديه ي خداوند را كه در دست شماست، بدون هيچ هراسي به خداي متعال پس مي دهيد.

از پدر و مادرم مي خواهم كه خدا را فراموش نكنند، و در مرگ من افسوس نخورند. مگر عاقبت اين دنيا مرگ نيست؟ پس چرا به راهي نرويم كه خداي خود را خشنود سازيم.

برادر و خواهرم، تحصيل را ادامه دهيد فقط براي رسيدن به پروردگار. از دوري من نگران نباشيد.

برادرانم، شما بايد تا آخرين نفس از دين خود و رهبر خود، خميني عزيز، دفاع كنيد.

از خواهرم مي خواهم كه حجاب خود را حفظ كند و مشتش را بر دهان كافران و منافقان بكوبد.

همسرم، تو نيز چون هزاران زينب بايد صبور باشي.

برادرم ابراهيم، تو كه خداي خود را شناخته اي و بي باك در راهش قدم گذاشته اي، مي دانم كه هيچ نگران من نيستي. اگر من قابل شهادت باشم به آن خواهم رسيد.

و سخن آخرم با امت مسلمان است. بياييد همگي از روح خدا حمايت نماييم، و از سخنان كوبنده اش و تسليم خدا بودنش، پند بگيريم. ياران امام را فراموش نكنيم. هركس ياران امام را كوبيد امام را خواهد كوبيد. ولي خداوند نورش را روشن تر خواهد كرد و دشمنان را نابود مي كند. اميدوارم امت ما، اسلام و قرآن و امام را فراموش نكند و خون سيد الشهدا را جاري تر سازد.

خدايا من در اين دنيا نتوانستم از عهده ي شكر تو برآيم. امّا اين خون من كه از آنِ توست، در راه تو تقديم مي نمايم.

از كساني كه به هرگونه از من ناراحتي ديده اند، مي خواهم كه مرا ببخشند.

از خانواده ام مي خواهم كه دارايي مرا در راه خداوند صرف نمايند. نگران من نباشيد كه اگر لياقت داشته باشم، به خداي خود خواهم رسيد.

همه ي دوستان و آشنايان را سلام مي رسانم و همگي مرا حلال نماييد.

تمام لحظه هاي عمرم، فداي لحظه از عمر امام.

ياران همه سوي مرگ رفتند     

بشتاب كه تا ز ره نماني

فدايي امام خميني      

محمدخليل فولادي

16/6/60        








 منبع :

کتاب : پاسدار ناشناس

مصاحبه گر : پايگاه مقاومت شهيد فولادی

تهيه و تدوين : حاج فتح الله جمهيری

مشخصات نشر: بوشهر: شروع‌ ‏‏‏، 1383.

فروست: شهید‌نامه؛[ج.] 1. مجموعه‌ آثار؛ 1. آینه‌های‌ روشن‌؛ 1

يادداشت: این‌ کتاب‌ با حمایت‌ کنگره‌ سرداران‌ و 2000 شهید استان‌ بوشهر است

عنوان دیگر: یادنامه‌ شهدای‌ پایگاه‌ مقاومت‌ "شهید فولادی‌" سنگی‌

موضوع: جنگ‌ ایران‌ و عراق‌، 1359 - 1367 -- شهیدان‌

موضوع: جنگ‌ ایران‌ و عراق‌، 1359 - 1367 -- خاطرات‌

شناسه افزوده: کنگره‌ بزرگداشت‌ سرداران‌ و دو هزار شهید استان‌ بوشهر



برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده