عبدالله جان قسم به خون پاکت راهت ادامه دارد.
شنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱۲:۱۶
بسیجی شهید عبدالله مشهدی تفرشی در سال 1337 در یک خانواده مذهبی و زحمتکش در تهران پا به عرصه وجود نهاد
تاریخ تولد : 1337/07/04
محل تولد : تهران
تاریخ شهادت:1365/05/21
محل شهادت : مهران


بسم رب الشهداء و الصدیقین
رهبر که آهنگ سفر باید کن         بر درگه دوست نقد جهان باید ریخت
چون موج ز بحر خون گذر یابد کرد     در مسلح عشق ترک سر باید کرد
زندگینامه پاسدار شهید عبدالله مشهدی تفرشی
 
این نفس قدسی مطمئن و دل آرام امروز به حضور پروردگارت بازآی که تو خشنود و او راضی از توست باز آی و در صف بندگان خاص من درآی و در بهشتم داخل شو «قرآن کریم - والفجر»

- در راه خدا رفتن، شهادت و سرافرازی و تحصیل شرافت است. «امام خمینی»

راهیان نور، عاشقان عروج جاودانه میروند تا قفس تنگ را شکسته و از کویر شب بیرون شوند و جلوه صبح ظهور را مشاهد نمایند. آنگاه در مأذن گلدسته های آسمان بانگ انا الحق سردهند و با شنیدن بانگ ارجعی خود را تسلیم معشوق نموده و بالاترین لذت عشق که همان در جوار معشوق بودن و کلامی گفتن و کلامی شنیدن است را درک کنند. در این لحظات است که فریاد سر می دهند: "ای گم شده های کاروان عشق"
ندای عشق سر  داده و بیش از این ره به بیراهه نبرید. سلاحتان را بدست گیرید و چون ما با خون سرختان، حماسه شرف، آزادی کرامت رهائی انسان ها را رقم زنید. اینک عبدالله نیز مانند عزیزانی چون مجتبی، علی، احمد، محمد و... بالاترین لذت عشق را درک کرده و پیام سرمیدهد از اسلام دفاع کنید و در این راه امام را تنها مگذارید حال بر ماست که از سیر کنندگان راهشان باشیم و این چنین لبیک گوییم که عبدالله جان قسم به خون پاکت راهت ادامه دارد.

حال در این نوشتار کوتاه از باب تکلیف گوشه ای از حماسه این عزیز را می سرائیم که بار مسئولیت را بدوش می کشید و از عهده اش بخوبی بر آمد و بهترین درجه افتخار را خداوند اهدایش نمود.

بسیجی شهید عبدالله مشهدی تفرشی در سال 1337 در یک خانواده مذهبی و زحمتکش در تهران پا به عرصه وجود نهاد وی پس از دوران کودکی به تحصیل مشغول شد و در ضمن تحصیل در کار و کسب یاور پدر بود. تحصیلات را تا پایان کلاس اول نظری ادامه داد که بنا به مشکلاتی ترک تحصیل کرد. در همین اوان که مصادف با اوج گیری مبارزات ملت قهرمان ایران به رهبری امام امت خمینی عزیز بود، در راهپیمایی ها، تظاهرات مردم شهید پرور تهران شرکت می نمودد و پس از پیروزی انقلاب به خدمت سربازی اعزام شد. پس از اتمام خدمت، همراه با خانواده به تفرش آمد و تا زمان شهات در کار تولیدی کشاورزی، دامداری و کسب به  کمک پدر مشغول بود. در سال 61 ازدواج نمود که ثمره این ازدواج دو فرزند پسر است به علت علاقه خاص به امام امت نام اولین فرزندش را روح الله نهاد.
شهید با توجه به مشغولیت زیاد در مجالس مذهبی - سیاسی - اجتماعی فعالانه شرکت می نمود و علاقه زیادی به مطالعه روزنامه و کتاب، برنامه های رادیو و تلویزیون داشت و نوارهای سخنرانی گوش می داد مسائل سیاسی و اجتماعی را به خوبی و تحلیل می کرد. به امام و روحانیت درخط امام عشق می روزید. که این دلیل حضور فعالش در صحنه انقلاب بود. شهید تمام سعیش بر این بود که هر طریقی شده در دو جبهه حضور فعال داشته باشد. در سال 62 برای سه ماه به جبهه جنوب «پاسگاه زید» اعزام شد که با پسر عمویش شهید مجتبی مشهدی تفرشی همزرم بود. وی پس از بازگشت از جبهه به عضویت ستاد مقاومت بسیج مسجد جامع امام حسن عسگری(ع) (جامع ششناو) در آمد و در مأموریت های بسیج چون مراسم ها، مانورها، اردوها، انتخابات و... شرکت می کرد، احساس مسئولیت عبدالله در مورد حفظ اسلام و انقلاب اسلامی در مقابل توطئه های اسکتبار جهانی خصوصا جنگ تحمیلی، روز به روز جدی تر می شد. تا اینکه دفاع از اسلام و جنگ را سرلوحه امور و مسئله اصلی زندگیش قرارداد. تا به این وسیله به ندای امام عزیزش لبیک گفته باشد.
شهید با توجه به مشکلات زیاد زندگی همسر و دو فرزندش را به خدا سپرد و با گفتن جمله من راهم را  انتخاب کرده ام مجدداً رهسپار جبهه گردید. روز قبل از اعزام و لحظه نزدیک به اعزام دائماً در کارهایش شتاب می کرد و حالاتش آنچنان بود که گویی از دنیا و متعلقاتش کاملا دل کنده بطور مثال جالبترین حالتش آن موقعی بود که عزمش جهت رفتن جبهه جزم شد و این موضوع را با خانواده در میان گذاشت چون از یک خانواده دو نفر تصمیم رفتن به جبهه گرفته بودند دو نفری با هم صحبت می کردند که هر دو صلاح نیست جبهه بروند، به وی پیشنهاد شد ایشان بماند سه ماه دیگر  که هم رزمش برگشت آن موقع برود. که قبول نکرد. پیشنهاد دوم جریان قرعه کشی بود که هر کس به نامش قرعه درآمد جبهه برود این بار شهید با حالتی فراموش شدنی گفت چه اسمم در بیاید چه در نیاید به جبهه می روم در نهایت هر دو باهم اعزام شدند. همرزمش خاطرات بسیاری از شهید نقل می نمود. یک نمونه اش نذر ختم 200 هزار صلوات بود که شهید همزمان بارزم زیر لب زمزمه صلوات را ترک نمی کرد. تا اینکه در منطقه عملیاتی  کربلای 1 «مهران» بر اثر اصابت ترکش خمپاره سنگر به خونش رنگین گردید. و در روز عید قربان اسماعیل تقدیم شده این خانواده به خداوند با تشییع با شکوه امت شهید پرور به خاک سپرده شد.
عبدالله با شهادتش مردم محل را در اندوه و تأثر نشاند چرا که مظلومیت وی از یک طرف و برخورد گرم و مؤدبش از طرف دیگر باعث شده بود که در ذهن ها و قلبها جای داشته باشد. براستی که خداوند خلقت زیبای شهادت را در مقابل مظلومیت خارج از وصف، عاشق بودن، اخلاق نیکو، و ... به عبدالله ارزانی داشت.
انشاءالله که خداوند با شهدای صدر اسلام محشورش نماید.
والسلام علیکم و الرحمه الله و برکاته
روحش شاد و راهش پررهرو باد
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار.

منبع : اداره هنری ، اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران  استان مرکزی
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده