شهید حسن فخاری
پنجشنبه, ۱۹ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱۲:۲۰
شهید حسن فخاری فرزند علی در سال 1338 در شهر مقدس قم چشم به جهان گشود. او در تاریخ 61/5/30 در عملیات پاکسازی سقز به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

بسمه تعالی

شهيد حسن فخاري معروف به " عمو حسن " در سال 1338 در جنوب شهر قم در خانواده اي مستضعف و معتقد به مباني دين مبين اسلام  به دنيا آمد در سن 6 سالگي شروع به تحصيل نمود و تحصيلات ابتدائي خود را در مدرسه شهيد هادي کرمي به پايان رسانيد و پس از فارغ شدن از دوران ابتدائي مشغول به کارگري در کوره هاي آجر پزي مشغول گشت تا بتواند مقداري کمک خرجي پدر و مادرش باشد . ناگفته نماند که شهيد حسن فخاري خرج مادر بزرگ خود را از کار افتاده بود تأمين مي کرد و در زندگي کم حرف و ساکت بود و شخصي مظلوم و بي آزار بود و تمام اقوام و خويشان نزديک به اين حقيقت واقف هستند و به طور کلي از او رضايت داشتند.

 

خاطرات پدر شهيد :

 پدر شهيد مي گويد من هميشه از نماز خواندن طولاني پسرم لذت مي بردم و فرزندم مي گفت بايد انسان به طرف خدا حرکت کند. در دوران او کوچکترين ناراحتي و حتي درخواستي از او نديدم و روزي که به دنيا آمد هر دو گوشهايش سوراخ بود که مي شد حلقه اي در آن آويزان کرد و ما مي گفتيم نظر کرده است و به اين حقيقت هم رسيديم .

 

خاطرات مادر شهيد :

شهيد مي گفت به مادرش که دعا کن من شهيد شوم و اگر مادر از روي غريزه ي محبت در اين دعا کوتاهي مي کرد در جواب مي گفت مگر من با ديگر رزمندگان فرقي دارم که آن ها شهيد شوند و به لقاء الله برسند اما من براي خودم خوش باشم؟ هر وقت به منزل مي آمد مي ديد مي خواهم لباسش را بشويم بلافاصله خود مشغول شستن لباس هايش مي شد و نمي گذاشت که من بشويم و من از او هيچ گونه بدي نديدم و رضايت کامل هم دارم . افتخار مي کنم که خدا به من چنين فرزندي داد که من هم سرافراز باشم و جزء مادران شهدا باشم .

 

خاطرات برادران شهيد :

برادرانش چنين آغاز سخن کردند که هميشه با درآمدي که از کارگري کوره پز خانه به دست مي آورد کمک به افراد تهيدست و دستگيري و دلجوئي از آن ها مي کرد . حتي روزي در مشهد بوديم پيراهن تن خود را به شخص مستحقي داد و همه ساله به خاطر علاقه ي زيادي که به ائمه اطهار مي داشت به زيارت حضرت رضا (ع) مي رفت و آخرين بار پس از دو سال مبارزه در جبهه جنگ حق عليه باطل بعد از پيروزي خرمشهر با رفقاء رزمنده ي خود به زيارت حضرت رضا (ع) رفت و پس از برگشتن به مادرش قول داد بعد از فتح کردستان شما و برادر کوچکم جواد که از همرزمان و سربازان اسلام مي باشد به زيارت مي برم . او هميشه مي گفت من شهيد مي شوم. راهي که انتخاب کرده ام راه حقيقت است که انبياء خدا انتخاب کرده اند و من هم به دنبال همين راه خواهم رفت . به او گفتيم پس از دو سال مبارزه در جبهه ديگر نمي خواهد بروي به اندازه خودت کمک کردي. مي گفت زماني در اين سرزمين زندگي شيرين است که اسلام به رهبري نائب برحق امام زمان (ع) خميني بت شکن پيروز شود تا منجي عالم مهدي ظهور کند .

 

خاطرات يکي از دوستان شهيد :

هنگامي که من کم پول مي شدم به من کمک مي کرد و هيچ گاه در خواست طلبش را نمي کرد . روزي که با هم به زيارت حضرت امام رضا (ع) رفته بوديم به من گفت مي داني امامان ما به خاطر چه هدفي شهيد شدند ؟ بايد ما هم راه آن ها را ادامه دهيم و هر وقت که به مرخصي مي آمد شب هاي جمعه در مسجد جمکران براي پيروزي رزمندگان اسلام نماز امام زمان (عج) و دعاي توسل مي خواند .

 

نمونه اي از مبارزات سياسي شهيد :

در اول انقلاب هميشه در تظاهرات شبانه روزي شرکت مي کرد و شخصي محرک و فعال در جمع آوري رفقا در تظاهرات بود و روزي که انقلاب شروع شد دست از کار کشيد و به جاي کار کردن در تظاهرات شرکت مي کرد و در نوشتن شعار بر روي ديوار ها همکاري مؤثري مي کرد و پس از شناسايي به وسيله مأمورين ساواک به بندرعباس هجرت کرد اما در آ نجا به جرم اين که يک ژاندارم مزدور مدافع حقوق شاه که به وسيله انقلابيون کشته شده بود و شهيد هم مشغول شعار مرگ بر شاه بر ديوار قهوه خانه بوده به وسيله عمال ساواک دستگير و در مدت 48 ساعت به او شکنجه داده و 31 روز او را در ساواک بندر عباس زنداني کردند و پس از آزاد شدن از زندان رفقا او را با شعار مرگ بر شاه و با قرباني کردن گوسفند تا درب منزل از او استقبال کردند . باز در همان حال بيماري که داشت همان شب در تظاهرات شرکت کرده و مشغول پرتاب کردن سه راهي شد و نقش فعالي را ايفا مي کرد. به طوري که ديگران تشويق مي شوند. روزي که امام وارد ايران شد بلافاصله خود را جهت خدمت به جمهوري اسلامي ايران معرفي نمود و پس از پايان رسانيدن دوره ي آموزشي به تهران پادگان لويزان منتقل شد و در آن جا به علت سنگيني حس شنوايي که داشت نامبرده را معاف کردند. او بلافاصله خود را جهت کمک به رزمندگان به جبهه معرفي نمود که در حمله هاي [ حضرآباد ـ فتح المبين ـ بيت المقدس ـ طريق القدس ـ رمضان و کردستان ] شرکت فعالي در خط مقدم جبهه داشت و جواني خستگي ناپذير بود که بالاخره پس از سال ها به آرزوي ديرينه اش رسيد و شربت شهد شهادت را در تاريخ 61/5/30 نوشيد .

روانش شاد و يادش گرامي باد . 

منبع: اسناد و مدارک موجود در بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قم

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده