برگی از خاطرات شهید سیدمجتبی هاشمی
چهارشنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱۱:۴۰
س از تماشای صحنه های رقت بار آوارگان و جنگ زدگان در اهواز، اشتیاقمان برای رسیدن به خرمشهر دوچندان شد. هر کسی مظلومیت مردم را در آن جا می دید، با خدا عهد می بست که تا آخرین قطره ی خونش با متجاوزین بجنگد.
با خدا عهد بسته بودیم که تا آخرین قطره ی خونمان با متجاوزین بجنگیم

پس از تماشای صحنه های رقت بار آوارگان و جنگ زدگان در اهواز، اشتیاقمان برای رسیدن به خرمشهر دوچندان شد. هر کسی مظلومیت مردم را در آن جا می دید، با خدا عهد می بست که تا آخرین قطره ی خونش با متجاوزین بجنگد.

تا هماهنگی ها با استاندار خوزستان که آقای غرضی بود، انجام بگیرد، دردل ما غوغایی برپا شد. برای حرکت به سوی خرمشهر لحظه شماری می کردیم.

مثل کسی که در سوگ قتل عزیزش از شدت ناراحتی و عصبانیت خون جلوی چشم هایش را گرفته باشد، بی قرار شده بودیم.

سرانجام قرار شد برویم مستقر شویم و بعد برویم خرمشهر، همین که دستور حرکت به سوی حرکت به سوی آبادان و خرمشهر صادر شد، گل از گلمان شکفت و جان تازه ای در کالبدمان دمیده شد. با این روحیه وارد شهر آبادان شدیم.

منبع: پنجه در پنجه رئیس جمهور/خاطراتی از زندگی شهید سیدمجتبی هاشمی/ جعفر کاظمی/1395


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده