خاطرات آقای نصرت ا... کاظمی؛ همسنگر شهید (2)
يکشنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱۱:۴۰
کاظمی: یکی از نیروها اعلام داشت: من کاپشن ندارم. بلافاصله کاپشن خود را از تن درآورده و به وی تسلیم کرد.

نوید شاهد آذربایجان غربی: پاسدار ورزشکار شهيد ابوالفضل پرچمي سال 36 در روستای اغولبیک متولد شد و موفق به اخذ مدرك تحصيلي ديپلم طبيعي شد. در مدت تحصيلاتش علاقه وافري به ورزش داشت و چندين بار مقام اول و دوم را در ورزش كسب کرده بود. دوران انقلاب بر عليه نظام ستم شاهي مبارزه كرد و بعد از انقلاب هم تا آنجائي كه توانست در تشكيل ارگان مقدس سپاه گام مؤثري برداشت و در سپاه عضو شد تا به اسلام خدمت کند تا اینکه چهاردهم مرداد سال 60 در درگيري با عوامل كومله و دمكرات در اثر تصادف در جاده سنندج - ديواندره به درجه رفيع شهادت نائل آمد.


خاطرات آقای نصرت ا... کاظمی، همسنگر شهید ابوالفضل پرچمی

بیست و هفتم آذر سال 59 در سپاه تکاب به عنوان پاسدار رسمی ثبت نام شده و انجام خدمت نمودم. شهید ابوالفضل پرچمی قبل از من در سپاه تکاب حضور داشت و با مدرک دیپلم، بعد از فارغ التحصیلی به سپاه تکاب ثبت نام شده بود و در واحد تدارکات مشغول خدمت بود. 
من قبل از اینکه به سپاه بپیوندم، یک روز به سپاه تکاب مراجعه و به ایشان عرضه داشتم: آیا مرا در سپاه ثبت نام می کنند یا نه؟ ایشان گفتند: سپاه نیاز به کسانی مانند شماها دارد. هرچه سریع تر بیائید و ثبت نام کنید. 
من هم در آن سال ثبت نام کردم و با ایشان صمیمی بودم. ایشان خصوصیات نمونه داشتند، درست است مسؤول تدارکات بود، ولی در تمام امورات سپاه نقش بسزایی داشتند. اگر در یک نقطه ای از شهر تظاهر به روزه خواری و یا مسائل فحشا انجام می گرفت، بلافاصله پیگیر می شد و خاطی را احضار و سریعا وی را تذکر و یا تنبیه می کرد. ایشان آگاه بود و در کنار آگاهی به عین الیقین رسیده بود، همیشه خدا را ناظر بر اعمال خود می دانست. اگر در یک پاسگاه یکی از نیروهای سپاه مشکلات خود را مطرح می کرد، بلافاصله مشکل را حل و مرتفع می ساخت. من خود شاهد موضوع هستم، یکی از نیروها اعلام داشت: من کاپشن ندارم. بلافاصله کاپشن خود را از تن درآورده و به وی تسلیم کرد. چندین مورد شبیه این چنین خصوصیات را من از وی مشاهده نمودم.

 در سال1360 به اتفاق ایشان، چندین نفر از پاسداران تکاب، جهت دریافت وسائل تدارکات به استان کردستان (سنندج) سفر کردیم. وسیله ای که با خود داشتیم آیفا بود، ایشان راننده بودند. اول صبح آیفا را جلو انبار زده و قصد داشتیم مایحتاج خود را از انبار تحویل گرفته و بار کنیم. اولین فردی که لنگه آرد را به ماشین انداخت، شهید پرچمی بود بدون اینکه انتظار نیروهای تحت امر را داشته باشد. انصافاً یک مرد متواضع بود. غرور، نیت، خودمحوری و خودخواهی دور از خصوصیات ایشان بود. یک فرد والائی بود، محبّان اهل بیت بود، به فرایض دینی خیلی پایبند بود، سعی داشت همیشه خدا را از خود راضی نماید، نه اینکه عمل وی از روی ریا باشد.

منبع: اداره اسناد، هنری و انتشارات بنیاد شهید آذربایجان غربی

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده