شنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱۵:۳۰
جانباز هفتاد درصد آقای جمشید احمدی متولد سال 1356 است وهیچ خاطرة خاصی از انقلاب و جنگ ندارد. در سال 1357 و پیروزی انقلاب او کودکی یک ساله بوده و روزی هم که جنگ تحمیلی تمام شده او حدود ده سال سن داشته است.

 

جانباز هفتاد درصد آقای جمشید احمدی متولد سال 1356 است وهیچ خاطرة خاصی از انقلاب و جنگ ندارد. در سال 1357 و پیروزی انقلاب او کودکی یک ساله بوده و روزی هم که جنگ تحمیلی تمام شده او حدود ده سال سن داشته است. جمشید احمدی جانباز هفتاد درصد سالهای بعدازجنگ است. در یکی از روزهای تیرماه 1386 به محل سکونتش در چها رروستایی از توابع گناوه رفتیم و گفت وگویی را که  می خوانید با ایشان انجام دادیم.

 



فرزند چندم خانواده هستيد؟ فرزند دوم هستم. شش برادر و سه خواهر هستيم. خواهر بزرگم محترم شوهر كرده، دومي مريم كه او هم ازدواج كرده و سومي هم خاتون است.

 

 و برادرهايتان؟ برادر بزرگم حسين كه از من بزرگتر است، دومي هم جمشید كه خودم هستم، سومي مجيد، چهارمي حميد، پنجمي مهدي و آخري هم هادي هستند.

 

 پدرتان چه كاره است؟ بازنشسته شركت صنایع دريايي بوشهر.


تا چه كلاسي درس خوانديد؟ تحصيلات بنده تا مقطع راهنمايي بود. در دبستان شهيد رضايي در روستاي خودمان درس خواندم. دوران راهنمايي را هم در همين چهار روستايي رفتم و ديگر ادامه ندادم.


چها رروستايي گناوه چند شهيد دارد؟ پانزده شهيد دارد.

 

 چند نفر جانباز دارد؟ جانباز هم خودم هستم و آمار درستي از تعداد جانبازهاي چهار روستايي ندارم، اما فكر ميکنم چهار یا پنج جانباز باشند.

 

روستاي شما آزاده هم دارد؟ بله، دو تا آزاده دارد.


بعد از رها كردن درس و مدرسه چه كرديد؟ رفتم دنبال كار، يكسال ونيم در بوشهر، در یک رستوران كار ميكردم. چه سالي رفتيد سربازي؟ سال 1375 رفتم سربازي.

 

 

روز و ماهش يادتان مي آيد؟ بله، يادم مي آيد، روز هيجدهم مرداد1375 رفتم سربازي.

 

 

كجا خدمت كرديد؟ از گناوه اعزام به اهواز اعزام شدیم، سه ماه اهواز آموزشي بوديم. بعد ما را به كرمانشاه اعزام كردند و از آنجا هم به نفت شهر اعزام شديم، محل خدمت سربازي من آنجا بود. در چه نيرويي بوديد؟ من در نيروي انتظامي بودم، پاسگاه مرزي

 

چقدر خدمت كرديد؟ ده ماه خدمت كردم كه جانباز شدم.

 

 چه روزي جانباز شديد؟ روز هشتم ارديبهشت ماه سال 1376 بود كه جانباز شدم.

 

 كجا جانباز شديد؟ در همان نفت شهر.


چطوري جانباز شديد؟ من و فرمانده مان بوديم و چند سرباز ديگر. تأمين جاده بر عهده ما بود كه به اصطلاح به آن «جاده تأمين »  ميگويند

 

جاده كجا بود؟ بين پاسگاه بود و منطقه، ماشين خواروبار هر چند هفته يك بار مواد لازم را براي ما مي آورد.

باران باريده بود، داشتيم جاده را تأمين ميكرديم، من سنگ هاي داخل جاده را كنار مي زدم تا جاده تسطيح شود، دو طرف جاده ميدان مين بود، همینطور كه داشتم سنگ هاي روي جاده را جمع ميكردم، دو پا نشسته بودم، سنگي را بلند كردم كه ناگهان زير آن يك مین گوج هاي منفجر شد . از چه ناحي هاي مجروح شديد؟ هر دو چشم، گوش چپ و دست. مين كه منفجر شد بيهوش شدم و حتي ندانستم بر سرم چه آمده، مرا از پاسگاه مرزي به كرمانشاه منتقل كردند. بيست روز در بيمارستان كرمانشاه تحت درمان بودم، در اين مدت چند عمل جراحي روي چشم ها، دست و گوشم انجام دادند.


از كرمانشاه به كجا اعزام شديد؟ بعد ازكرمانشاه، بيست روز بعد مرا به تهران اعزام كردند.

 

 چه بيمارستاني؟ بيمارستان امام خميني)ره(. حدود هفتاد روز، آنجا بستري بودم تا حالم كمي خوب شد و رو به راه شدم. بعد از آن مرا به خانه خودمان در همين روستا آوردند

 

از چه ناحيه اي جانباز شديد؟ موقع انفجار تركش مين به چشم چپم خورد و در كرمانشاه چشمم را تخليه كردند. يك تركش ديگر هم به قرنيه چشم راستم خورده بود، پرده گوش چپم پاره شد، انگشتان دست چپم هم قطع شدند.

 

از سربازي معاف شديد؟ بله. بعد از چند جلسه كميسيون پزشكي، مرا از ادامة خدمت سربازي معاف كردند. چه سالي ازدواج كرديد؟ بنده سال1380 ازدواج كردم.

 چند تا بچه داريد؟ ثمرة زندگي ام دو تا فرزند پسر است به نام هاي اميرعلي كه فرزند بزرگم است و در سال 1382 متولد شده و دومي هم آريا نام دارد كه در سال 1385 به دنيا آمد هاست.

 

 الان چه میکنيد؟ الان كار خاصي نميکنم. برخي اوقات ورزش می کنم. قبلاً كه سربازي نرفته بودم فوتبال بازي ميكردم، اما الان «گل بال » بازي ميكنم، به دو ميداني هم علاقه دارم.

 

 بزرگترین آرزویتان چیست؟ سلامتی خودم و خانواد هام.__

 

برگرفته از کتاب شما کی شهید شدید؟

نوشته سید قاسم حسینی

 

 

 

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده