وصیت نامه شهيد قربانعلي آونج
هم اکنون که درحال نوشتن وصيت نامه خود هستم شوقي عجيب به شرکت کردن در عمليات دارم و شوق عجيب و عجيب تري به شهادت تا زندگي کردن در اين دنياي فاني.
آیا میشود از خدايي که نيستي را به هستي و هستي را به نيستي مبدل مي کند از فرمانش روي برگرداند؟
نوید شاهد فارس : شهيد قربانعلي آونج در هشتم مرداد ماه 1341 در سروستان دیده به جهان گشود.  وی تحصیلات ابتدای را از مدرسه روستای دهنو آغاز کرد و با ورودش به شیراز تحصیل را رها نکرد و در مدرسه رحمت (فلکه خاتون) دوره ابتدائي را به پایان رساند و سپس در مدرسه راهنمائي آستانه به تحصيل ادامه داد. در آن دوره تحصیلی مخالفت خود را با رژیم شاه آغاز کرد. و این امر موجب این شد که از مدرسه اخراج شود.
 پس از اخراج از مدرسه به جوشکاری و بنایی مشغول شد  . در پانزدهم آذر ماه 1360 بخدمت سربازي رفت . و در تيرماه 61 داوطلبانه به مأموريتِ کردستان رفت .
شهيد قربانعلي آونج سرانجام در پنجم مرداد ماه 1361 در زیر شکنجه های وحشیانه ی کومله ها با عشق به میهن به شهادت رسید . روحش شاد.


( متن وصیت نامه )

بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدالله رب العالمين و الصلاة علي محمد و آله الطاهرين و لعنة الله علي اعدائم اجمعين الي يوم الدين
خداوندا ما را به صراط مستقيم انسانيت هدايت فرما و از جهل و خود پسندي و ضلالت خودبيني مبراکن . و به محفل انس ارباب عروج روحاني و مقام مقدس اصحاب قلوب عرفاني بارده و حجاب هاي انسانيت ظلماني و انسانيت نوراني را از چشم بصيرت ما برافکن تا به معراج حقيقي نماز اهل نياز واصل گرديم و به جهان اربع ملک و ملکوت چهار تکبير زنيم و فتح باب اسرار غيبة را کشف و حديث بر ضماير ما نما تا به مناجات اهل ولايت نائل شويم و حلاوت ذکر ارباب هدايت فائز آئيم و تعلقات قلبيه ما را از غير صرف به خود مصروف دار و چشم ما را از اغيارکه شياطين راه سلوک اند بپوش و به جمال جميل خود روشن بخش .


سلام و درود به رهبر کبير انقلاب ، سلام و درود به رزمندگان و شهداي بخون خفته که جان خود را فداي اسلام و امام و ناموس کردند و سلام به پدر و مادرم هم اکنون که درحال نوشتن وصيت نامه خود هستم شوقي عجيب به شرکت کردن در عمليات دارم و شوق عجيب و عجيب تري به شهادت تا زندگي کردن در اين دنياي فاني.

 البته پدر و مادر، برايتان بگويم که يادتان نرود ، خدا در قرآن کريم فرموده است که اي پدران و اي مادران هديه اي به شما داده ام و بايد شما هم در عوض هر موقع که احتياج بود هديه را پس دهيد و خودم خونبهاي او هستم . پس اي مادر و پدر وقتي که خدا با اين همه مهربانيش چنين مي گويد ما و امثال ما بايد روي برگردانيم؟ نه مادر و پدر .
خدايي که نيستي را به هستي و هستي را به نيستي مبدل مي کند و جان و روح خودش را به ما مي دهد، مگر ميشود از فرمانش روي برگردان و بايد بگويم که اگر که قابل بودم و به درجه رفيع شهادت نائل گردم و از اين دنياي چند روزه به دنياي ابدي رفتم، اگر که به شما پدر و مادر خود برنگردم مرا عفو کنيد و ببخشيد و اگر نتوانستم فرزند خوبي براي شما باشم و تا آخر عمر به شما خدمت کنم مرا ببخشيد زيرا خود بگويید که خدا را شکر که فرزندم را در اين را دادم راهي که حسين (ع) با طفلش رفتند

و اي برادرانم
شماها هم يادتان نرود که بايد هميشه راهروي رهبر کبير باشيد . زيرا يکباره 35 ميليون نفر را از خواب بيدار کرد.

و خواهرانم شما هم زينب وار خدمت به مردم و جامعه کنيد و زينب وار زندگي کنيد .

خب پدر و مادر عزيزم براي شما سخت است زيرا مرا تا اين اندازه بزرگ کرده ايد و مي دانم که سخت است از دست دادن فرزند و مشکل است و حديث قدسي است که خود خدا مي گويد . آنکس که مرا طلب کند مي يابد و آنکس که مرا يافت مي شناسد و آنکس که مرا شناخت دوستم دارد و آنکس دوستم داشت عشق مي ورزد و آنکس که به من عشق ورزيد نيز به او عشق مي ورزم و آنکس که به او عشق ورزيدم مي کشم و او را و آنکسي را که من کشتم خونبهايش بر من واجب است و آنکس که خونبهايش بر من واجب است پس من خودم خونبهايش را مي دهم .
ديگر عرضي ندارم پدر و مادرم
و السلام
انتهای متن/
منبع: پرونده فرهنگی ، مرکز اسناد ایثارگران فارس

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده