به مناسبت سالروز ولادت شهید گرانقدر
کلام شهید؛ از شما برادران می خواهم راه شهیدان را ادامه دهید و سلاح برزمینی افتاده ام را برگیرید و به قلب دشمن اسلام نشانه بگیرید. به هیچ وجه دست از این انقلاب شکوهمند و امام عزیز خمینی بت شکن برندارید و همیشه پیرو امام عزیز و علمای اسلام باشید.

نوید شاهد گلستان، شهید عباسعلی لیاقی/ دوم مرداد 1350، در روستای سرکلاته خرابشهر از توابع شهرستان کردکوی به دنیا آمد. پدرش علی، کشاورز بود و مادرش سکینه نام داشت. دانش آموز اول متوسطه بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. یکم مرداد 1367، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به گلو، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش قرار دارد.

بخشی از وصیت نامه شهید عباسعلی لیاقی

بسم الله الرحمن الرحیم

نه مرگ آنقدر ترسناک و نه زندگی آنقدر شیرین است که انسان شرافت خود را بفروشد / مولی متقیان علی(ع)

با سلام به محضر مبارک آقا امام زمان(عج) و نائب بر حقش حضرت امام خمینی و قائم مقام رهبری حضرت آیه منتظری و سلام درود به خانواده های معظم شهداء. اسراء، و مفقودین و جانبازان و سلام بر رزمندگان دلیر خطه توحید و سلام بر اهالی محترم روستای سرکلاته، بالخصوص پدر و مادر گرامی و روحانیون معظم این روستا.

سخنی با پدر و مادر مهربانم؛

پدر عزیزم شما را درک می کنم، می دانم چگونه بزرگم کرده اید، با چه مشکلاتی مواجه بوده اید. فقری را در زندگیم احساس می کردم. مادرم: امیدوارم حلالم کنی. مادر تو باید آنطور در عزایم بنشینی که منافقین کوردل گمان مبرند که روحیه خود را باخته اید.

مادر جان؛ 15 سال با شما بودم ولی حتی نتوانستم 15 بار هم که شده دل شما را خوشحال سازم. مادر، از شما طلب بخشش می کنم. افتخار کن که فرزندت در راه خدای قادر و متعالی به مقام بزرگ شهادت نائل گشته است.

مادر جانم؛ به دست نوازشی که بر سرم می کشیدی، لالایی هایت را که در گهواره بودیم می گفتی همه آنها هنوز بخاطرم هست. می دانم چه داغی به دلتان مانده است، می دانم خواستی را مادرم کنی لباس و رخت دامادی ام را تهیه نمتائی.

ولی مادرم هر چه گشتم عروسی بهتر از شهادت نیافتم. از اینکه بدون اطلاع شما به جبهه رفتم مرا ببخشید، چون راه من حق بود و راه حسین بن علی(ع) بود من با چشم باز از این راه را دیدم می دانستم کشته شدن دارد، می دانستم در غربت هایی سپردن دارد هر چه می خواستم فکر کردم، فکرم بجائی رسید که غریبی ابا عبدالله حسین را بیادم آورد.

ای خدای متعالی ای خالق یگانه؛ نمی دانم چه احساسی دارم؛ فکر می کنم این بار جبهه رفتم طوری دیگری است. این بار احساس می کنم اسلام واقعاً به ما احتیاج دارد. احساس می کنم که واقعاً باید به جبهه بروم تا با تقدیم خون خودم ادای وظیفه کنم.

برادران گرامیم: از محبتهای بی دریغ شما تشکر می کنم، انشاءالله در روز قیامت خداوند متعال پاداش عظیم به شما عطاء بفرمائید، شما باید خدا را شکر کنید که خون عزیزانتان به هدر نرفته است، از شما برادران می خواهم راه شهیدان را ادامه دهید و سلاح برزمینی افتاده ام را برگیرید و به قلب دشمن اسلام نشانه بگیرید. به هیچ وجه دست از این انقلاب شکوهمند و امام عزیز خمینی بت شکن برندارید و همیشه پیرو امام عزیز و علمای اسلام باشید.

اصل وصیت نامه شهید عباسعلی لیاقی

منبع : پرونده فرهنگی شهدا،اداره  هنری، اسناد و انتشارات
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده