شهید ترور
او اولین کسی بود که به پشت بام می رفت و اذان می گفت . در آن زمان کسی جرات این کار را نداشت.
مروری بر زندگی نامه شهید نورالدین کهزادی 
نوید شاهد فارس : شهید نورالدین کهزادی در سیزدهم مهرماه 1341 در همدان دیده به جهان گشود. نورالدین فرزند اول خانواده بود . پدر نظامی بود و در ارتش خدمت می کرد .

پس از بدنیا آمدنش خانواده به علت مأموریت پدر به شیراز می آیند . وی دوران ابتدایی ، راهنمایی و دوران متوسطه را در مدرسه سلطانی در زرهی شیراز گذراند.

مادر از دوران قبل از انقلاب و فعالیتهای نورالدین می گوید :
او دلی نترس داشت و اولین کسی بود که به پشت بام می رفت و اذان می گفت . در آن زمان کسی جرات این کار را نداشت .
 در همسایگی ما دو افسر ارتش زندگی میکردند. یک روز آن افسر رو به نورالدین گفت : در این کوچه همه از ما می ترسند و خطایی نمی کنند ولی تو احترام ما را نگه نمیداری به روی پشت بام میروی و اذان می گویی؟؟!!
 نورالیدن سکوت می کرد و هیچ چیزی نمی گفت ... در آخر روز یکه آن افسر می خواست از این کوچه برود رو به ما گفت : درست است که من با نورالدین مخالفم ولی پسر خیلی مودبی دارید هیچ گاه جواب مرا نمیداد که بخواهد توی رو ی من بایستاد. کار خودش را می کرد ولی حرفی نمیزد .

نورالدین همیشه روبروی عکس امام می ایستاد و می گفت حزب الله پیش مرگ روح الله . میگفتم فرزندم انقدر نگو... ان شاالله تو زنده باشی و برای اسلام خدمت کنی. چرا مدام سخن از مرگ میزنی؟ می گفت: مادر دلت نمی خواهد مادر شهید بشوی؟! می گفتم: وای نه خدا نکند ان شاالله به دلم بماند که مادر شهید بشوم . ان شاالله باشی و برای

پدرش میگوید: در آن زمان به ما گوشزد کرده بودند که  هیچ کس نه خود و نه خانواده هیچ حقی ندارد در این برنام ها شرکت کنند . یک روز یکی از افسران ارتش که در همسایگی ما بودند و از فعالیتهای نورالدین مطلع شده ، به سازمان اطلاع میدهد و این امر موجب شد تامرا از کار برکنار کنند...

مادر از آخرین روز و نحوه ی شهادت پسر میگوید:
روز رای گیری بود . و او موافق شهید رجایی بود. از این رو مدیریت چهار حوزه را در دست داشت . در آن روز من و پدرش را به نماز جمعه رساند. با خواهرش به مسجد المهدی (شیرعلی سلطانی) رفتند . پدرش گفت نوراالدین امروز ظوری شده گفتم لا حول و و لا قوه ال باالله به ما گفت من امروز پای صندوق رای هستم در آن روز چهار حوزه را مدیریت می کرد . که در راه توسط ضدانقلابها ترور شد...

نورالدین در وصیت نامه اش مینویسد:
پدرم و مادرم: اگر شهید شدم ،  حق ندارید برایم گریه کنید ، فقط گریه برای اسلام و شهدای کربلا .
و آنطور که امام ما گفت : تا پیروزی انقلاب دست از مبارزه برندارید و اگر شهید شدم برادر دیگرم را آماده مبارزه در راه اسلام نمائید و اگر دیگر مردی در خانه نماند خواهرم باید راه مرا ادامه دهد ، بیاری اسلام بشتابید .  والسلام "نورالدین کهزادی "

شهید نورالدین کهزادی سرانجام در دوم مرداد ماه 1360 در زمان رأی گیری (برای آقای رجائی) که وی مسئول حوزه رأی گیری بود و در همان روز برای بررسی صندوق ها سرکشی می کرده در خیابان عفیف آباد شیراز توسط ضد انقلابی ها به شهادت می رسد و پیکر پاکش را در دارالرحمه مقابل مسجد به خاک می سپارند . روحش شاد.

انتهای متن/
منبع: پرونده فرهنگی ، مرکز اسناد ایثارگران فارس


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده