شهدای تیر ماه
شهید والا مقام نصرت الله محرابی دومین لاله سرخی است که در تاریخ 1346/3/9 در خانواده ای دیندار دیده به جهان گشود.هر چند پدر بزرگوارش غافل از این بود که این عزیزش با طلوع خورشید اسلام خون پاکش باعث نصرت دین خدا خواهد شد،ولی گویی الهام الهی بود که نام او را نصرت الله بگذارد.


نام شهید : نصرت الله

نام پدر : قاسم

تاریخ تولد : 1346

محل تولد : منطقه نفت سفید (هفتگل)

تاریخ شهادت : 67/4/21

محل شهادت : عین خوش

زیارتگاه :گلزار شهدای گچساران

 

بسمه تعالی

زندگی نامه

شهید والا مقام نصرت الله محرابی دومین لاله سرخی است که در تاریخ 1346/3/9 در خانواده ای دیندار دیده به جهان گشود.هر چند پدر بزرگوارش غافل از این بود که این عزیزش با طلوع خورشید اسلام خون پاکش باعث نصرت دین خدا خواهد شد،ولی گویی الهام الهی بود که نام او را نصرت الله بگذارد. این شهید بزرگوار در سال 1360 در حالی که 14 سال از عمرش می گذشت شاهد به خون خفتن برادر عزیزش سرباز رشید ارتش اسلام شهید "نصرالله محرابی " بود ،از این راه و رسم و یاد آن برادر به خدا پیوسته برای او الگو و سرمشق وصال به قرب حق قرار گرفت.موقع معرفی جهت اعزام به خدمت سربازی نزد پدر رفت و گفت: به گروهان ژاندارمری جهت اعزام به خدمت سربازی مراجعه نموده و به من گفتند به دلیل کم بودن سن و یال باید رضایت نامه کتبی والدین برای عزیمت به جبهه های نبرد ارائه گردد،.پدر به او گفت که حالا زود است و بگذار در موقع مناسب به خدمت برو،قبول نکرد با اصرار و التماس فراوان پدرش را وادار نمود تا رضایت نامه کتبی را به او داد.بعد از عزیمت به جبهه به منطقه جنگی سومار اعزام می شود . پس از شش ماه خدمت به علت پادرد شدید برای معالجه به مرخصی می آید و پس از بهبودی مجدداً به جبهه میمک تیپ سراب،گردان 199 ،گروهان کاتیوشا اعزام می شود. بعد از مدتی به مرخصی می آید ،مادرش می بیند کفشهایش احتیاج به تعمیر دارد می گوید: مادر چرا کفشهایت را نمی دهی تعمیر کنند؟ با خونسردی جواب می دهد : مادر جان! من دیگر نیازی به آنها ندارم .چون این بار که به جبهه می روم بار آخر است،دیگر بر نمی گردم ان شاء الله شهید خواهم شد.

از زبان خواهر شهید:

یک روز قبل از رفتن به جبهه عین خوش در مرخصی بود ظهر در خانه خواب دیده بود یک باره بلند شد ،نشست زانوهایش را بغل کرد و گفت: خواب دیدم! آیا خواب ظهر صحت دارد؟ من گفتم بله،چه خوابی دیده ای؟!گفت خواب دیدم در دانشگاه قبول شده ام دل من لرزید : گفتم چه دانشگاهی؟ گفت: نمی دانم. من گفتم ان شاء الله دانشگاه هم قبول خواهی شد . شانه هایش را بالا انداخت و گفت: شاید دانشگاه شهادت باشد دو روز بعد به جبهه برگشت  و در حمله مرصاد در دانشگاه جبهه پذیرفته شد و به شهادت رسید و به لقاء الله پیوست.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده