شهدای تیرماه
از اينكه خداوند به حقير توفيق داد تا در كنار بندگان مؤمن و مخلص خداوند و همراه جمعيت خروشان راهيان كربلا در جبهه هاى حق عليه باطل شركت نمايم و از همه متعلقات دنيا چشم پوشى كنم از خداوند بزرگ‌سپاسگزارم .


نام شهید : مسعود

نام پدر : آيت‌اله

تاریخ تولد : 1348

محل تولد : باشت

تاریخ شهادت : 65/4/13

محل شهادت : کربلای 1

زیارتگاه : گلزار شهدای گچساران

وصیت نامه

بسمه تعالى

ان الذين آمنو والذين هاجرو و جاهدو فى سبيل الله اولئك يرجون و رحمت الله و الله غفوررحيم

با سلام به پيشگاه مهدى موعود (عج) و سلام به ابراهيم زمان امام امت و امت امام و سلام و درود به رزمندگان كفرستيز جبهه هاى جنگ حق عليه باطل متن وصيت نامه خود را آغاز مى نمايم .

از اينكه خداوند به حقير توفيق داد تا در كنار بندگان مؤمن و مخلص خداوند و همراه جمعيت خروشان راهيان كربلا در جبهه هاى حق عليه باطل شركت نمايم و از همه متعلقات دنيا چشم پوشى كنم از خداوند بزرگ‌سپاسگزارم . اكنون كه از لذت بخش ترين دوران زندگى دست شسته ام همه قيد و بندها را پاره مى كنم و از هيچ چيز ديگرى ترس ندارم و مردانه مى روم تا از مكتبم كه مكتبى است به تمام معنا انسان ساز دفاع كنم با قطره قطره خون خود عليه دشمنان اسلام مى جنگم تا سرانجام شهيد شوم چون با شهادت و خون دادن در راه اسلام است كه پيروزى به دست مى آيد و آنچه در اين راه عقيده ام را محكمتر كرده است و باعث شده كه چند روزى به راز ازداجم به جبهه حق عليه باطل اعزام شوم عشق به مولايم حسين بن على(ع) سالار شهيدان و علاقه به رزمندگانى است كه مى روند تا سلام امت شهيد پرور را به اباعبدالله حسين برسانند . گرچه جبهه رفتن برايم مشكل است . و گرفتاريها و فقر و تنگدستى خانواده بخصوص پدر بيمار و ناتوانم آزارم مى دهد اما رضايت خداوند بالاتر از همه اينهاست و تنها هدفم از رفتن به جبهه خشنودى خداوند و جنگيدن با دشمنان انقلاب جمهورى اسلامى است افتخار مى كنم از اينكه بعنوان پاسدارى افتخارى به ميدان نبرد مى روم چون كه پايدارى جمهورى اسلامى به فرموده امام عزيز وابسته به پاسداران انقلاب است . از لحظه اى كه برادران پاسدار در ناحيه مقاومت فرمودند كه بسيجى شمعى است نورانى كه تاريكيهاى محفل خانواده را روشن مى كند دست از خانواده ام كشيدم و تصميم گرفتم كه در اين تاريكى ذوب شوم و هنگامى كه فرمودند خوشگذرانى و بى بندبارى و بى تفاوتى نسبت به جبهه و جنگ در شأن بسيجى نيست از همسر تازه ازدواج كرده ام فاصله گرفتم و وقتى فرمودند بسيجى پاسدار قرآن و سرباز پرخروش خيرالله است با دنيا و ظواهر فريبنده اش خداحافظى كردم و وقتى گفتند بسيجى زاهد شب است و با روح دعا و مناجات با خداوند ارتباط پيدا مى كند تصميم برآن گرفتم كه هرچه زودتر به جبهه هاى حق عليه باطل اعزام شوم تا بتوانم درون جبهه ها و سنگرهاى تاريك دست و نيايش بسوى پروردگارم دراز كنم و هنگامى كه زمزمه كردند بسيجى مانند ابوذر است كه اگر زبانش را از پشت بيرون بياورند دست از مولايش بر نمى داشت تصميم گرفتم كه به سخنان امامم لبيك بگويم و دست از اطاعت او برندارم . خدايا بسوى تو مى آيم تا اگر لياقت دارم در كنار برادران رزمنده با دشمنانت جنگ كنم و شهيد شوم چون كه شهادت معشوق و محبوب بسيجى است و افتخارى است كه نصيب هركسى نمى شود . در پايان سخنى با پدر و مادرم و همسرم دارم كه حقير امانتى در دست شما هستم درصورت توفيق شهادت  بى تابى نكنيد . برادر كوچك و خواهرانم را سلام مى رسانم . از پدر و مادرم مى خواهم كه آنها را با تربيت اسلامى ببار آوريد همچنين به همه وابستگان و دوستان و آشنايان سلام مى رسانم و از تك تك آنها حلاليت مى طلبم چنانكه از طرف بنده به شما نگرانى و ناراحتى رسيده باشد از بزرگوارى خودتان ببخشيد . و با شعار هميشگى مان خدايا خدايا تا انقلاب مهدى حتى كنار مهدى خمينى را نگهدار . والسلام
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده