دوشنبه, ۲۶ تير ۱۳۹۶ ساعت ۱۱:۱۷
خبر این بود که یک سرو رشید آوردند / استخوان­های تو را در شب عید آوردند / جیب پیراهنی آغشته به خون را گشتند
خبر این بود که یک سرو رشید آوردند

استخوان­های تو را در شب عید آوردند

جیب پیراهنی آغشته به خون را گشتند

نامه­ ای را که به مقصد نرسید آوردند

نامه مثل جگر تشنه‌ي تو سوخته بود

قفل آن باز نشد هرچه کلید آوردند

مادرت گفت کبوتر شده ­ای، می­دانست

آسمان را به هوای تو پدید آوردند

لحظه­ ی رفتن تو خوب به یادش مانده

آب و آیینه و قرآن مجید آوردند

جا نماز متبرک شده­اش را آن­روز

با گلی سرخ که از باغچه چید آوردند

سال­ها بعد تو از راه رسیدی اما...

خوب شد مادرت آن­روز ندید آوردند...

پیکری را که به شش ماهگی­ ات می­ مانست

پیکری را که به قنداق سفید آوردند

حتم دارم که خود حضرت زهرا هم بود

روزهایی که به این شهر شهید آوردند

سروده ای از احمد حسین پور علوی

منبع: چشمه آیینه، گزیده شعر کنگره ایثار / به کوشش داریوش ذوالفقاری، معاونت فرهنگی و امور اجتماعی بنیاد شهید و امور ایثارگران، انتشارات مهر تابان 1395.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده