خاطره از شهید محمد عزیزی به روایت مادر
يکشنبه, ۲۵ تير ۱۳۹۶ ساعت ۲۰:۴۹
پیشانی محمد رو بوسیدم و با دستان خود سربندی که اسم یا حسین بر روی آن حک شده بود را به پیشانی اش بستم ، او را از زیر قرآن رد کردم .

 نوید شاهد هرمزگان

خاطره  به روایت مادر شهید : بستن پیشانی بند هنگام خداحافظی   

پسرم محمد، زمانی که به جبهه اعزام شد بسیار کم سن و سال بود .دلم نمی آمدکه با رفتنش موافقت کنم . اما زیاد اصرار کرد  و من نیز مانعش نشدم .

محمد پسری مهربان و خوش اخلاق بود .همیشه با من با مهربانی و نیکی سخن میگفت هرگز کاری نمی کرد که قلبی را بشکند و کسی را برنجاند. همیشه برایم از شهادت سخن می گفت  و از بچه هایی که پشت جبهه های نبرد چشم انتظار یاری برادرانشان هستند.

محمد میگفت من باید به ندای برادرانم پاسخ دهم و به یاریشان بروم . من میگفتم محمد تو هنوز سن و سالی نداری و نمی توانی انجا طاقت بیاوری ، دشمن تو رو از پای در می آورد. هر وقت این سخن را می گفتم محمد می گفت : مادر شهادت برای من از زندگی کردن در این دنیا لذت بخش تر است.

روزی که محمد کوله بارش رو بست {که بره} به چشمانش خیره شدم و با نگاه به او اشک از چشمانم سرازیر شد.پیشانی محمد رو بوسیدم و با دستان خود سربندی که اسم یا حسین بر روی آن حک شده بود را به پیشانی اش بستم ، او را از زیر قرآن رد کردم . محمد چند قدمی از من دور شد اما دوباره برگشت ،دستم را بوسید و گفت : مادر من بعد از پیروزی بر دشمنان برمی گردم اما اگر شهید شدم  تو در عزای من گریه نکن چون من آن زمان به آرزویم میرسم.

 

    محمد عزيزي

فرزند : درگوش و سکینه

تاریخ تولد : پنجم تير 1350

محل تولد : روستاي چاه­عمه از توابع شهرستان ميناب

دانش آموز دوره راهنمایی

یگان اعزامی : بسیج

تاریخ شهادت : بيست ‌و سوم دي 1365

محل شهادت : شلمچه بر اثر اصابت تركش به پا، سر و دست

محل دفن : روستاي هشتبندي از توابع میناب

 

شادی روحش صلوات !

 

 

منبع : پرونده فرهنگی شهید ، فرهنگ اعلام شهدای استان هرمزگان

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده