خاطره
روزی که به جبهه رفت گفت مادر شما را به خدا، من یک امانت به شما می دهم از خواهرانم خوب نگهداری کنید و بگویید حجابشان را مانند حضرت زینب(س) رعایت کنند...
نوید شاهد ایلام
 
 خاطره ای از زبان مادر شهید قلی گرگی (بانو صغری شکری)
پسرم بعد از چند دختر متولد شد و چشم امید همه ما به تنها پسرم بود. پسرم درس می خواند و مایه افتخار ما بود روزی که به جبهه رفت گفت مادر شما را به خدا، من یک امانت به شما می دهم از خواهرانم خوب نگهداری کنید و بگویید حجابشان را مانند حضرت زینب(س) رعایت کنند .
و اگر من شهید شدم مبادا جلوی نامحرم شیون و زاری کنید، مانند حضرت زینب(س) در کربلا باشید. ایشان می گفت من دوست شهید محمد کرمی هستم دوستم که شهید شده من می دانم تا چهلم ایشان من شهید می شوم.
 به دوستم می پیوندم و این حرف را گفت و خداحافظی کرد و شهید شد. یک روز که در خانه نشسته بودیم ماشینی از کنار خانه ی ما رد شد در حالی که با بلندگو می گفت در خانه نشستن ننگ است برادر برخیز که هنگام جنگ است و ایشان وقتی آن حرف را شنید زیاد گریه کرد و با حالت ناراحتی بلند شد و گفت می خواهم برگردم و توان نشستن را در خانه ندارم.

خلاصه ای از زندگینامه  بسیجی شهید قلی گرگی درسال 1349 در منطقه چم فرخ از توابع شهرستان  آبدانان دیده به جهان گشود. وی تحصیلات خود را تا سال اول دبیرستان ادامه داد .
 به منظور مقابله با تجاوز ارتش بعث عراق به میهن اسلامی براساس احساس وظیفه و لبیک به ندای امام و مقتدایش ، حضرت امام خمینی (ره) ، به عنوان رزمنده به گردان عملیاتی 501 تیپ امیرالمومنین ایلام پیوست و راهی جبهه های نبرد حق علیه باطل گردید و پس از رشادت های فراوان سرانجام طی عملیات بیت المقدس 3 در 23 اسفندماه 1366  در منطقه شاخ شمیران بر اثر اصابت ترکش توپ دشمن به شهادت رسید.

سخن با شهید
خون شهیدان ما پیام فتح را، بر عالمیان متجلی، و بر عشق، دوامی جانانه داد. ایثار آنان، رشته ی افکار دشمنان را پاره کرد، و خیال جاهلانه آن ها را ناکام کرد.
 امروز شهر ما افتخار خود را در پایمردی این رشیدمردان می بیند، و مدال استقامت و پایداری خود را مدیون شجاعت و از جان گذشتگی شان  می داند.
 

منبع : اداره هنری ، اسناد و انتشارات - معاونت فرهنگی و امور اجتماعی بنیاد شهید و امور ایثارگران استان ایلام    
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده