شهید تیر ماه
چهارشنبه, ۲۱ تير ۱۳۹۶ ساعت ۰۰:۰۲
شهید ابوالقاسم نورایی فرزند غلامرضا در سال 1337 در قریه بیدهند چشم به جهان گشود. او در تاریخ 26/4/61 در منطقه بوکان به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

بسمه تعالی
ابوالقاسم نورایی در خانواده ای مذهبی دیده به جهان گشود. تحصیلات تبتدایی را در همین روستای بیدهند گذراند و از آنجایی که امکان ادامه تحصیل در اینجا وجود نداشت از ورود به مراحل و مدارج بالاتر بازماند.

این شهید از هوش و ذکاوت بالایی برخوردار بود. یک بار که کتاب و دفتر خود را باز می کرد و در س خود را می خواند دیگر همه چیز را فرا می گرفت و طوری آن درس را بازگو می کرد یا بیان می کرد و توضیح می داد که گویا ده ها بار آن را خوانده است. برای فراگرفتن شغلی آبرومند به آهنگری پرداخت و مدتها این شغل را دنبال کرد.

با شروع جنگ تحمیلی حال و هوای دیگری در وجود شهید به وجود آمد. او ابتدا نزد مادر ش آمده و گفته بود من می خواهم به جبهه بروم. مادرش نیز گفته بود: من برای رفتن شما حرفی ندارم فقط باید از پدرت نیز اجازه بگیری. ابوالقاسم چند باری هم موضوع رفتن خود را با من در میان گذاشت و من ابتدا مخالفت می کردم. یک شب که ناراحت در اتاقی جدا از ما به سر می برد من به درب اتاق او رفتم و در را باز کردم و گفتم اویس! (چون حرکاتی را از او دیده بودم که دیگر به او نمی گفتم ابوالقاسم و به او می گفتم (اویس)). اگر ناراحتی که چرا به جبهه نمی روی از نظر من مانع ندارد. ناگهان بلند شد و صورت مرا بوسید و گفت: حالا انگار دنیا را به من داده اید. تشکر فراوانی از من کرد و فردای همان شب به طرف جبهه ها حرکت کرد.

در مجموع چند ماهی بیشتر در جبهه ها نبود و نهایتا در جبهه سومار به فیض بزرگ شهادت نائل امد. همرزم او که یکی از شهدای روستای کرمجگان نیز برادر اوست شب شهادت او را برای ما اینچنین تعریف کرد.

آن شب روحیه ابوالقاسم و حال و هوای او حالتی دیگر داشت. بسیار حالتی روحانی و چهره ای نورانی پیدا کرده بود. پیش من آمد و گفت: ببین من امشب شهید می شوم! ترس و وحشت وجودت را فرا می گیرد تو تنها کاری که می کنی این است که بدن مرا هر طور که شده حتی اگر مجبور شدی به خاک می کشی یا بر دوش خود می گیری و به طرف جبهه خودی می آوری که من در خاک دشمن نباشم و دیگر کاری به چیزی نداشته باش. آن شب ما حرکت کردیم و همه اتفاقاتی که شهید نورایی برای من شرح داده بود به همان صورت اتفاق افتاد و این چنین او در حالی که ملکوت الهی را به نظاره نشسته بود به فیض شهادت نائل آمد.

ابوالقاسم در نامه ها و وصیت نامه اش بسیار سفارش حضرت امام (ره) را می کرد و خیلی سفارش می کرد که قدر نظام و انقلاب اسلامی را بدانیم.

راوی: پدر شهید

منبع: اسناد و مدارک موجود در بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قم

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده