نگاهی به زندگی شهیدسرلشکر خلبان مصطفی اردستانی
برادرم، حاج مصطفی چندین ویژگی خاص داشت که از کودکی تا شهادت آنها را در وجود خود حفظ کرد. در مقابل اعمال ناشایست دیگران هیچ گاه ساکت نمی شست. کاری را که تشخیص می داد درست است و باید انجام بشود، در نهایت دقت انجام می داد، حتی اگر به ضررش تمام می شد.
تا جان دارم با عمل خلاف مبارزه می کنم

برادرم، حاج مصطفی چندین ویژگی خاص داشت که از کودکی تا شهادت آنها را در وجود خود حفظ کرد. در مقابل اعمال ناشایست دیگران هیچ گاه ساکت نمی شست. کاری را که تشخیص می داد درست است و باید انجام بشود، در نهایت دقت انجام می داد، حتی اگر به ضررش تمام می شد.

روحیه ای ظلم ستزی داشت و حرف زور را از هیچ کس نمی پذیرفت، صریح لهجه و رک گو بود. هر گاه می دید که در اجتماع مفسده و یا کار خلافی صورت می گیرد، سخت برمی آشفت و به نحوی سعی می کرد جلو آن کار را بگیرد.

سال 1348 به عنوان سپاه دانش، خدمت سربازی را در روستایی در حومه اسفراین سپری می کرد. با توجه به شرایط جغرافیایی منطقه و عدم ممنوعیت کشت و استعمال تریاک در آن زمان اهالی روستا به شدت به کشت و مصرف این مواد افیونی رو آورده بودند.

یکی از هم خدمتی هایش برایم تعریف می کرد:

«شهید اردستانی، از اینکه مردم روستا به کشت تریاک و مصرف آن می پرداختند، سخت ناراحت بود. همواره سعی می کرد هر طور شده جلو این کار آنها را بگیرد. وقتی می دید که نصیحت و اندرزکاری از پیش نمی برد، چون سپاهی دانش بودیم و لباس نظام داشتیم، به زور متوسل می شد و آنها را از این کار منع می کرد. به یاد دارم که سرزده به برخی از خانه ها می رفت و بساط تریاک کشی آنها را به هم می زد. » مخالف شهید اردستانی با اهالی روستا به حدی رسیده بود که من احساس خطر کردم. روزی به ایشان گفتم: «آقا مصطفی! با این شدت که شما برخورد می کنید، ممکن است ما دو نفر را در این ده بکشند.» ولی او که مصمم بود، هیچ توجهی نکرد و گفت:

«تا وقتی من هستم، نباید این کار را بکنند.»

در همان سالهای روزی پدر و مادرم برای دیدن برادرم (شهید اردستانی) به اسفراین رفته بودند. کدخدای ده بلافاصله نزد آنها می آید و می گوید:

- به این پسرتان بگویید، هر چقدر پول بخواهد می دهیم، ولی بگذارد ما کارمان را بکنیم.

پدرم از راه دلسوزی، موضوع را با برادرم در میان می گذارد و می گوید که کمتر پاپیچ انها شود. ولی او در جواب می گوید:

- ببین بابا! اینها دارند با زندگی خود و فرزندانشان بازی می کنند. من نمی توانم ساکت بنشینم و ببینم اینها با دست خود، خودشان را نابود می کنند. تا جایی که جان دارم با این عمل خلاف آنها مبارزه می کنم، مگر اینکه مرا بکشند.

راوی: اکبراردستانی، برادر شهید

منبع: اعجوبه ی قرن/ مروری بر زندگی شهید سرلشگر خلبان مصطفی اردستانی/ گروه پژوهشی و نگارش  انتشارات نیروی هوایی ارتش/ 1377

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده