پنجشنبه, ۱۵ تير ۱۳۹۶ ساعت ۱۲:۴۸
آئین رونمایی از کتاب روز نوشت های سردار شهید نصرالله ایمانی با عنوان «بوی خوش عطر» در تالار حوزه هنری فارس همزمان با روز قلم برگزار شد.

به گزارش نوید شاهد فارس آئین رونمایی از کتاب روز نوشت های سردار شهید نصرالله ایمانی با عنوان «بوی خوش عطر» با حضور آیت الله ایمانی نماینده ولی فقیه فارس، رجبعلی راهی مدیر کل بنیاد شهید و امور ایثارگران فارس ، سردار گرامی رئیس بنیاد حفظ آثار ، سید تقی سهرابی مدیرکل صدا و سیما و با حضور خانواده شهيد نصرالله ایمانی و گردآوردنده و ناشران این اثر در تالار حوزه هنری فارس همزمان با روز قلم برگزار شد.
 
مهدی صنعتی گردآودنده کتاب بوی خوش عطر در این جلسه گفت: این کتاب مجموعه ای از خاطرات شهید نصرالله ایمانی است که با زمان سنجی مناسب به صورت روزانه در هفت سفر حضور خود در جبهه و در مناطق عملیاتی به صورت روزانه نگاشته شده است. این یادداشتها از جهات مختلف دارای ارزش و اهمیت است؛ او علاوه بر معرفی روحیات خود، بسیاری از شهدا و بیان کیفیت شهادت آنان را در خاطرات خود آورده است که در این کتاب به صورت پاورقی به معرفی این شهدا پرداخته شده است.

وی افزود : یادداشت های این شهید بزرگوار پیش از این دو بار با نام دیگر منتشر شده است اما دارای نواقصی بود . ما در این کتاب تلاش کردیم تا با یافتن حلقه های مفقوده این یادداشتها و با مراجعه به خانواده ، بنیاد شهید و نیز افزودن بخش هایی از نامه ها ی وی به خانواده، دوستان و آشنایان و توضیحاتی که در پاورقی ها افزوده گام بلندی در غنی کردن خاطرات وی برداریم.

مهدی صنعتی، گردآوریِ این کتاب را دِینی بر گردن خود دانست و گفت: وقتی انسان با یادداشتها روبرو می شود جز تحسین و کُرنش و احترام به این شهید گرانقدر چیزدیگری نمی تواند از خود بروز دهد.

حجت الاسلام ایمانی نماینده ولی فقیه استان فارس در این جلسه با اشاره به شهید و شهادت گفت: سخن از اثر فرهنگی شهید مطلبی است که برای هر کس به سادگی امکان پذیر نیست و تبعا برای جاماندگان از این مسیر و این مقام بدون سهولت امکان پذیر نمی باشد.

وی افزود : چه عواملی باعث می شود، افرادی این مسیر را با اداره و اختیار خود انتخاب کنند و تا آخر، مشتاقانه حرکت نمایند و در اقتدای به مولایشان امیرالمومنین بر این باور باشند که برای نعمتها باید شکر کرد و سپاسگذار بود، نه اینکه آن را مصیبت بشناسند و از سختی آن سخن بگویند؟. چه می شود که در جامعه ای اینچنین افرادی شکل می گیرند؟ عوامل مختلفی است هر عاملی میتواند در تدوین چنین فکر و اندیشه ای تاثیرگذار باشد و فردی را از خاک و خاکدان بلند و آسمانی و الهی سازد .

وی در ادامه شهادت را یک فضل الهی برای همگان دانست و گفت: بهره برداری افراد از این فضل الهی متفاوت است و توجه افراد به این فضیلتها و استفاده کردن از آن متغیر است.
حجت الاسلام ایمانی تصریح کرد: کتاب بوی خوش عطر، خاطرات هفت سفر از شهید نصرالله ایمانی است که قلم زنی این خاطرات با زبانی قابل فهم و از روز اول حضور در جبهه بوده است . در این کتاب خاطرات هفت سفر از زبان شهید به صورت روز نوشت جمع آوری شده که سفرهفتم سفر شهادت است که بیستم اردیبهشت ماه درعملیات بیت المقدس به شهادت میرسد.
وی در ادامه خطاب به رزمندگان و خانواده های شهدا گفت : امیدواریم خاطرات قلمی شهدا را به رشته تحریر در آورید تا برای نسلهای آینده به جا بگذارند تا بتوانند از افکار آن روزها استفاده لازم را داشته باشند .

حجت الاسلام ایمانی در ادامه به زندگی نامه برادر پرداخت و گفت:
مرحوم شهید نصراله سربازی را رفته بود و همانند همه جوانان کار و در آمدی در بازار داشت. یک روز در مغازه ، هنگامی که رادیو را روشن می کند از سوی امام و بعضی از روحانیون شاخص دعوت به عمل می آید « جوانهایی که آشنایی با سلاح دارند و قدرت رفتن به میدان جنگ را دارند به دفاع بروند.»مغازه رابست و حرکت کرد .
آن روزگار مهرماه 1359 بود یعنی چند روزی از حمله ی صدام گذشته بود . توفیقی که در آن ایام داشتیم با دوستان جهاد سازندگی 17 مهرماه به جبهه رفتم . امکاناتی که همراهمان بود، صندوقهای بود سه راهی که با پکلوملوتف بسته بندی و آماده کرده بودند و این سلاحی بود که همراهمان بود و به جبهه رفتیم
چند روزی که در آنجا بودم احساس کردم ، برای این کار باید برنامه ریزی دقیق تری انجام گیرد . به کازرون برگشتم و از جوانانی که آمادگی داشتند و یا به سربازی رفته بودند دعوت کردیم و دوره یادآوری برای آنها گذاشته شد . سپس از ارتش و ژاندارمری آن زمان 400 اسلحه ی m1  از رده خارج شده تهیه کردیم .  و در بیست و هفتم مهرماه یک گروه 60 نفری از کازرون با این سلاح ها به سوی اهواز حرکت کردند .
شهید نصرالله در اینجا با شهید علم الهدی آشنا شد  و در مسیر افکار و اندیشه های این شهید بزرگوار قرار گرفت و یک دگرگونی در آن بوجود آمد یا بیش از آنچه که پیدا کرده بود ...
او آخرین فرزند خانواده بود و پدرم این فرزند را آن چنان بارآورده بود که دین برایش ارزشمند و پایبند به آن بود و در مسیری قرار گرفت که روز به روز رشد و کمال و ترقی و تعالی داشت.شهید نصرالله عازم جبهه شد .
در هنگام بازگشت مسائلی بین پدر و پسر می گذشت که بیان آنها خالی از لطف نیست:
 شهید نصرالله می گفت بابا، خسته ام دعا بکن شهید بشم
بابا میگفت: دعا می کنم زخمی بشی... شهید نشی...
و دو بار زخمی شد. یک با ر از ناحیه دست و یک بار هم جراحی طحال داشت .
مدام به پدر می گفت « این بار که میرم شهید میشم» بابا می گفت : نه این بار سالم بر میگردی
میگفت این بار شهید میشم می گفت نه زخمی می شی
این گفت و گوهای لطیف بین پدر و پسر برقرار بود حتی بعد ازشهادت هم برقراربود
شهید نصراله در عالم برزخ آزاد بود و من احساس می کنم پدرم در برزخ آزاد هست وبرای آزادی آن نمونه ای مختلفی را دارم یکی از دوستان روحانی می گفت : در سفری که به عتبات عالیات داشتم در راه کاظمین در ماشین درحالت خواب و بیداری چهره پدرت را دیدم که صدایم زد و گفت :زیارت کاظمین را به نیابت من انجام بده ..
این آزادی در عالم برزخ کار ساده ای نیست .

آیت الله ایمانی در آخر دو خاطره از برادر که یکی تقید و دیگری اخلاص شهید را نشان می دهد را عنوان کردند:
تقید در حلال و حرام
در یکی از روستاهای سوسنگرد در محاصره بودیم . گرسنگی به قدری به ما فشار آورد که دیگر هیچ راهی برای رساندن آذوقه به ما نبود . به یک مزرعه ی سبزی کاری رفتیم . صاحبش آن را اعراض کرده بود. مقداری تربچه و سبزی خوردن هایی که در خوزستان هست جمع کردیم شستیم و خوردیم در آخر میزان سبزی های خورده شده را حساب کردیم که چقدر از این سبزی ها مصرف کردیم. در همان مکان پولی را گذاشتیم که اگر مالک مزرعه برگشت آن پول را به عنوان میزانی که مصرف کرده ایم بردارد و دینی بر گردن ما نباشد.

اخلاص در جبهه و تاثیر گذاری آن در آینده
در پشت یک خاکریزی به مصافت سه کیلومتر که سه نفر هم بودبم. یک تیربار داشتیم . مقابلمان عراقی ها بودند با تمام تجهیزات .
 تیربار را روی دوش میگرفتیم و به اول خاک ریز می رفتیم و رگبار می زدبم و بعد صد قدم آن طرف تر یک رگبار دیگر می زدیم و دوباره دویست متر آن طرف تر یک رگبار دیگر میزدیم تا اینکه این سه کیلومتر طول خاک ریز طی می شد سه نفر یک تیر بار .
به این شکل این ها جنگ را حفظ کردند و این اخلاص آنها بود که الان برادرانمان موشک نقطه زن تهیه می کنند .

سفر هفتم
نمی دانم در چه حالی به سر می برم ؛ از خوشحالی سخن بگویم یا از عقده های زمان جنگ؟ تا چند ساعت دیگر ما به طرف خرمشهر حرکت می کنیم ؛ این عملیات بزرگ به روایتی پایان جنگ است ، به خازر این که تیپ عاشورا قوی ترین تیپی است که تا به حال در جنگ ها عمل کرده و من هم سازمان جزو این تیپ بوده ام . می دانم لیقات شهداذت را ندارم ؛ شاید باز هم زخمی بشوم. البته هنوز به دلم نیافتاده است. باز هم شاید از فرط گناه باشد که به دلم اثر نکرده و گرنه...

انتهای متن/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده