ابوالقاسم مطیعی، دوست شهید محمد رضا دستواره:
چهارشنبه, ۱۴ تير ۱۳۹۶ ساعت ۱۳:۰۸
ابوالقاسم مطیعی می گوید: او 6 سال در جبهه بود و در این مدت 17باز زخمی شد. برادرش شهید سید حسین چند ماه در جبهه بود که به شهادت رسید. محمد رضا به حال او غبطه می خورد و می گفت که من چند سال این توفیق را نداشتم بعد از 3ماه خدا این افتخار را نصیبش کرد.
شهید دستواره آرزویش شهادت بود

نویدشاهد؛ ابوالقاسم مطیعی همرزم شهید محمدرضا دستواره می گوید: او 6 سال در جبهه بود و در این مدت 17باز زخمی شد. برادرش شهید سید حسین چند ماه در جبهه بود که به شهادت رسید. محمد رضا به حال او غبطه می خورد و می گفت که من چند سال این توفیق را نداشتم اما برادرم آنقدر پاک بود که بعد از 3ماه خدا این افتخار را نصیبش کرد.

ابوالقاسم مولایی نخستین بار در بیمارستان جرجانی تهران با شهید دستواره آشنا شد. در این باره می گوید:

سال 62 در عملیات مسلم ابن عقیل درسومار زخمی شدم و به بیمارستان جرجانی تهران رفتم. در آنجا با شهید دستواره در یک اتاق بودم.

به مرور زمان با او و خانواده اش که به عیادتش می رفتند، آشنا شدم. وی فرد شوخ طب و با نشاطی بود. روزهایی که با هم در بیمارستان بودیم، مدام شوخی می کرد و روحیه بالایی داشت.

او بی آنکه منتظر مجوز پزشک بماند، به جبهه بر گشت.

مطیعی با گفتن خاطره ای، یکی از شوخ طبعی های شهید دستواره در جبهه را نقل می کند:

شهید دستواره در عملیات ها هم دست از شوخی هایش برنمی داشت. یک بار از طریق بیسیم به رزمنده ها گفت که به او « تک تک» بفرستند. هیچ کس معنی این حرفش را نفهمید و شهید دستواره مدام حرفش را تکرار کرد. وی 20دقیقه رزمنده ها را این گونه سر کار گذاشته بود. رزمنده ها بالاخره فهمیدند که منظورش بیسکویت تک تک است و محمد رضا با آنها شوخی کرده است. این یکی از اخلاق های شهید دستواره بود که می خواست از این طریق به بچه ها روحیه دهد.

همرزم شهید ادامه می دهد:

به پیشنهاد شهید دستواره، سالی چند بار خانواده شهدا برای بازدید به مناطق جنگی می رفتند. این خانواده ها با اتوبوس به مناطق جنگی مثل مهران، دهلران و... می رفتند و از آنجا بازدید می کردند که محمد رضا روند عملیات های گذشته را برایشان توضیح می داد.

ابوالقاسم مطیعی درباره پشتکار و فعالیت های شهید دستواره اظهار می دارد:

شهید دستواره در عملیات کربلای5 جانشین لشگر 27 و مسئول محور بود. چند شبانه روز نخوابیده بود. آخرین بار او را در خاکریزی دیدم که در حال در حال روحیه دادن به رزمنده ها بود. آن روز تا شب در حال عملیات بودیم که خبر شهادتش را به ما دادند.

شهید دستواره آرزویش شهادت بود

همرزم شهید به شوق شهادت شهید دستواره اشاره می کند:

او 6 سال در جبهه بود و در این مدت 17باز زخمی شد. برادرش شهید سید حسین چند ماه در جبهه بود که به شهادت رسید. محمد رضا به حال او غبطه می خورد و می گفت که من چند سال این توفیق را نداشتم اما برادرم آنقدر پاک بود که بعد از 3ماه خدا این افتخار را نصیبش کرد. او آرزوی شهادت داشت و وقتی به تهران رفت، گریه می کرد و می گفت که آرزو دارد در کنار مزار برادرش به خاک سپرده شود.12روز بعدش، به این آرزویش رسید.

ابوالقاسم مطیعی در پایان می افزاید:

"سردار محمد عسگری" یکی از همرزمان و دوستان نزدیک شهید دستواره بود که با همکاری خانواده شهید، مراسم تشییع پیکر خوبی برگزار کرد.

در حال حاضر خانه شان در محله علی آباد، حسینیه شده و اهالی این محله از آن استفاده می کنند.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده