حاج مجتبي عسگري، همرزم شهيد دستواره:
سه‌شنبه, ۱۳ تير ۱۳۹۶ ساعت ۱۳:۱۵
مجتبی عسگری: وقتي خبر شهادتش را شنيدم، باور كردنش برايم سخت بود. به معراج شهدا رفتم. آن روز تنها یک شهید را به آنجا آورده بودند که پیکر شهید دستواره بود. آرامش خاصی در چهره اش بود.
آرامش خاصی در چهره اش بود

نوید شاهد؛ مجتبی عسگری: وقتي خبر شهادتش را شنيدم، باور كردنش برايم سخت بود. به معراج شهدا رفتم. آن روز تنها یک شهید را به آنجا آورده بودند که پیکر شهید دستواره بود. آرامش خاصی در چهره اش بود. صورتش را بوسیدم و در حالی که اشک در چشمانم حلقه زده بود، از او حلالیت طبیدم و خواستم تا در آن دنیا شفاعت کننده ام باشد.

حاج مجتبی عسگری درباره آشنايي خود با شهيد دستواره مي گويد:

سال 1358درشهر پاوه با شهيد دستواره آشنا شدم. در آن زمان، پاوه‌ تنها شهري بود كه دست ضد انقلابي ها نيفتاده بود. ماموريت ما نگهداري و پاكسازي اطراف این شهر از آنها بود. فرمانده مان حاج احمد متوسليان بود.

محمد رضا مدتي مسئول پاسگاهي در شهر مریوان بود. محمد رضا اين مسئوليت را با توانایی بالا و خوبی انجام داد.

عسگری با اشاره به مسئولیت شهید دستواره می گوید:

در مريوان، حاج احمد متوسليان به هر فردی، مسئوليت خاصي مي داد. شهید دستواره مدتی مسئول توزيع اقلام غذایی مثل آرد و برنج و ...در بین خانواده های این شهر بود. او و دوستانش اين اقلام را به طور یکسان بين خانواده ها توزيع مي كردند. وقتی به شهر می رفتند، محمد رضا بلندگو را برمی داشت و می گفت:

«اي خانه دار و بچه دار، زنبيل را بردار و بيار.»

وی درباره تشکیل تیپ محمد رسول الله می گوید:

اوايل زمستان سال 60 جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان تیپ محمد رسول الله را در پادگان دوکوهه تشکیل داد. محمد رضا مسئول پرسنلي اين تیپ بود. افراد مختلفی وارد تیپ می شدند و شهید دستواره مسئول سازماندهی آنها بود. بعد از تشکیل لشگر 27 او فرمانده تیپ 3 ابوذر شد.

آرامش خاصی در چهره اش بود

همرزم شهید درباره یکی از مجروحیت های شهید دستواره اظهار می دارد:

در زمان جنگ، در واحد بهداری لشگر بودم. محمد رضا روزی سوار بر موتور، یکی از همرزمانش را که زخمی شده بود، به بهدتری رساند و رفت. 15دقيقه بعد، یکی از رزمنده ها گفت كه رضا دستواره زخمی شده است. ما تازه از هم خداحافظی کرده بودیم. گويا موقع بازگشت خمپاره اي در نزدیکی اش اصابت کرده و چشم هايش متورم و صورتش پر از خون شده بود؛ محمد رضا دو روز در بهداری بود و دوباره به خط مقدم جبهه برگشت.

عسگری به توانایی شهید اشاره می کند:

در عمليات خيبر، باشهادت شهيد همت، محمد رضا قائم مقام لشگر 27شد. وی توانايي هايش بالا بود و به اين دلیل، این مسئوليت را به او سپردند. شهید دستواره تا عملیات کربلای یک، قائم مقام لشگر بود و سرانجام به شهادت ر سید.

همرزم شهید در ادامه بغض می کند و خاطره شهادتش دوست دیرینه اش را یادآوری می کند:

وقتي خبر شهادتش را شنيدم، باور كردنش برايم سخت بود. به معراج شهدا رفتم. آن روز تنها یک شهید به آنجا آورده بودند که پیکر شهید دستواره بود. آرامش خاصی در چهره اش بود. صورتش را بوسیدم و در حالی که اشک در چشمانم حلقه زده بود، از او حلالیت طبیدم و خواستم تا در آن دنیا شفاعت کننده ام باشد.

مجتبی عسگری در پایان می افزاید:

همه ساله در سالگرد شهادت شهید دستواره، به مسجد علي ابن ابي طالب (ع) علي آباد مي روم و برایش سخنرانی می کنم. شهید دستواره از افرادی بود که برای شکل گیری و حفظ انقلاب تلاش زیادی کرد. امیدوارم با حسن رفتار و کردارمان، ادامه دهنده راه مقدس شهدایی چون او باشیم.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده