شهدای تیرماه
آنانكه رفته اندكاري حسيني كرده اند و آنانكه مانده اند بايد كاري زينبي كنند آثار و سخنان ارزندة شهيد بايد باقي بماند و الهام بخش نسلهاي آينده باشد.


نام شهید : محمد علي

نام پدر : کریم

تاریخ تولد : 1349

محل تولد : کاکان

تاریخ شهادت : 67/4/4

محل شهادت : بدر خندق

زیارتگاه : کاکان

 

زندگينانه

بسم رب شهداء و صديقين

 از تولد تا شهادت:

خورشيد رزين در روز يكم مهر ماه سال هزار و سيصد و چهل و نه در خانوادة مذهبي و مقدس نوزادي چشم به جهان گشود كه او را محمد علي نان  نهادند تا  بدين وسيله يا محمد (ص) و علي (ع) را زنده كنند غنچه رويش به مرور زمان شگفته وعطر وجودش فضاي خانواده را معطر كرده بود تا اينكه به سن شش سالگي رسيد و براي دانش اندوزي راهي مدرسه شد و تحصيلات خود را در سه دوره، ابتدايي در كاكان روستاي اسلام آباد راهنمايي در شيراز دبيرستان عشايري مقطع دبيرستان در شهر ياسوج دبيرستان مطهري به انجام رسانيد. چندين بار به جبهه رفت و در چند عمليات در خط مقدم شركت نمود تا اينكه همراه با غروب خورشيد روز 4/4/ 67 ستاره وجودش در عالم ملكوت نائل شد و به فيض شهادت نائل گرديد و روان پاكش در جوار معبود قرار گرقت. روانش شاد ويادش گرامي پايان.

خصوصيات اخلاقي شهيد:

در پيرامون اخلاق شهيد بايد بگويم كه شهيد محمد علي مصلحي چهره اش گشاده ولبانش چون غنچه شگفته به تبسم باز بود با هركسي كه روبرو  وهم صحبت مي شد به گرمي و مهرباني سخن مي گفت و در سخن گفتن  سعي بر آن داشت تا كسي از او آزرده نشود سخنانش اندرز شيرين ودلپذير بود كه انسان را به ياد نغمه بلبلان بهاري مي انداخت بطوري كه از شنيدنش هيچ كس خسته نمي شد فرمانبردار همه بود و از خدمت به همنوعان دريغ نداشت و اين كار را وظيفه انساني خود مي دانست كار ديگران را بركار خود مقدم مي شمرد سخن را به حق ادا مي كرد ولو اينكه كسي تحمل سخن حق را نداشته باشد. در پوشيدن لباس ساده پوشي را  انتخاب كرد. ولباس ساده مي پوشيد هميشه لباسش معطر به عطر ملايم بود بوي دلاويز عطرش انسان را به ياد گلهاي بهاري مي انداخت در خوردن غذا اسراف نمي كرد قبل از سير شدن دست از غذا مي كشيد هرغذايي كه بود مي خورد وشكر مي گفت نوع غذا برايش فرقي نداشت در زندگي قناعت را پيشه وبه هرچه خدا روزيش كرده قانع بود.به  مادر  احترام زيادي مي گذاشت وعقده داشت. مادر واسطه ميان او و پروردگارش مي باشد شايسته وسزاوار احترام است با برادران  وخواهران ستيز نمي كرد با آنها مهربان بود واحترام گذاشتن به آنها را وظيفه خود مي دانست وبه حرفهاي آنها گوش مي كرد به  همين خاطر همة افراد خانواده او را  دوست مي داشت روحش شاد وراهش پر هرو باد .

مرغان نظر باز سبك سير چو مصلح                 از دامگه خاك بر افلاك پريدند

مژ ه ها وچشم شوخت به نظر چنين نمايد        كه ميان سنبلستان چرد آهوي حطائي

 

فعاليت ورزشي:

 فعاليت ورزشي شهيد محمد علي مصلحي به  ورزش علاقه خاصي داشت و معتقد بود كه با ورزش مي توان بدن را  نيرومند ساخت واز بي حالي به درآورد تا بتواند در مقابل هر نوع مبارزه اي مقاومت نمايد. به  همين  دليل به ورزشهاي مختلف مشغول شد در ميدان ورزش چابك وسريع بود به  كوهنوردي  علاقه زيادي داشت به كوه مي رفت تا سكوت محض كوهستان اورا به تفكر وتعقل در شگفتيهاي خلقت آفرينش وادار وساعتي در بحر عظمت قدرت بيكران الهي غوطه ور باشد.

 

فعالي ت  ديني :

شهيد محمد علي مصلحي به امور ديني توجه خاصي داشت و آن را بر همه امور مقدم مي شمرد بدين جهت فعاليت ديني او شامل شركت در نماز حضور به موقع در مسجد جهت گزاردن فريضه ديني سركشي به قبرستان بخصوص قبر شهداء و راز ونياز با آنها و سامان دادن به كتابخانه مدرسه اسلام آباد كه دست خط شهيد موجود است.

  شهيد در جبهه:

همانطور كه گفته شد چون امور ديني سر لوحه زندگي شهيد محمد علي مصلحي بود امر جنگ وفرمان امام بخصوص آواي ملكوتي قرآن كه فرموده است:  وجاهدوا في سبيل الله باموالهم و انفسهم اورا بر آن داشت تا پيروزي از فرمان الهي و رهبر عزيزمان نمايد وبا عقيده راسخ به ميادين جنگ قدم گذارد شهيد محمد علي مصلحي در طول جنگ تحميلي چندين بار به جبهه عزيمت كرد در گروه ( ش ـ م ـ ر ) فعاليت داشت  كه مسئول خنثي كردن مواد شيميايي بود كه در يكي از عملياتها در گرئه ( ش ـ م ـ ر) بودم  و دشمن در چندين مرحله شيميايي زد كه به  كمك برادران آن را خنثي كرديم بطوري كه حتي يك نفر از نيروها هم شيميايي نشد وبعد از عمليات گروه ما را تشويق كردند ( ش ـ م ـ ر) وما را براي زيارت به  مشهد مقدس بردند كه در حدود پانزده روز در مشهد مقدس بوديم وقبر آقامان امام رضا را زيارت كرديم.شهيد مصلحي در مرتبه آخر كه به  جبهه عزيمت كرد و به آرزوي ديرينه اش يعني شهادت رسيد مسئول بهداري گردان ويژه شهدا بود وگردان ويژه شهدا گردان پشتيباني بود و در حدود نه  كيلومتر با خط اول فاصله  داشت شهيد مصلحي هفته اي چتد روز را براي ديدار از خط مقدم  تعيين كرده بود و وسايل امدادگري داخل كوله پشتي گذاشت سريع به خط مقدم مي رفت واز همه سنگرها خط مقدم سركشي مي كرد و به آنها دلداري مي داد و به صبر و شكيبايي در برابر مشكلات وا مي داشت وبه آنها مي گفت: كه كار براي خدا  دلسردي ندارد.وبا آنها با مهرباني وخوش اخلاقي مانند يك برادر رفتار مي كرد.شهيدمحمد علي مصلحي وقتي كه از خط مقدم بر ميگشت در همه مواقع با بچه هاي گردان با صميميت رفتار مي كرد وهيچ وقت نشد بچه ها از دست او ناراحت شوند و با همه همسنگران مانند يك برادر رفتار مي كرد شهيد محمد علي مصلحي از دسته هاي گردان يعني از هر دسته يك نفر را انتخاب مي كرد و روزي دوساعت به آنها آموزش امدادگري مي داد كه به آنها امدادگر دسته مي گفتند وهر دسته يك امدادگر داشت كه وسايل لازم رادر اختيار آنها گذاشته بود.تا در موقع  عمليات سرعت عمل براي رسيدگي به  مجروحين بيشتر باشد شبها و  روزها گذشت تا  اينكه روز حمله عراقيهاي كافر ويزيديان زمان فرا رسيد ساعت سه بعد از ظهر نصف شب بود كه عراقيهاي كافر حمله  را شروع كردند خمپاره و توپ بر سر نيروهاي ما همانند تگرگ به باريدن گرفت وصداي الله  اكبر همسنگران غيور و برادران رزمنده سر به فلك كشيد وهمه سنگر گرفتند وآن جايي كه  نظر و لطف خداوند بود همه جا آب و فقط يك  جاده وسط آب بود كه همة  خمپاره ها توي آب مي خورد و خنثي مي شدند و خيلي كم  به  جاده مي  خورد  شهيد  مصلحي داخل  جاده به  اين طرف  وآن  طرف مي رفت و خود را مسلح و آماده مقابله با  دشمن كرده  بود و صداي الله  اكبر سر مي داد  وبدون هيچ ترسي بين  باراني از آتش دشمن بچه ها را براي گرفتن  اسلحه صدا مي زد و مي رفت وضو گرفت و نمازش را خواند وبا خداي خويش به  راز و نياز پرداخت تا  اينكه هوا روشن شد و خورشيد چهره اش را  نمايان كرد شهي د محمد علي مصلحي در اولين فرصت سوار بر ماشين گردان شد وبا  همرزمان خويش به ياري ديگر همرزمانش شتافت بعد از ساعتي مقابلة دليرانه با  دشمن سر انجان بوسيلة  خمپاره ناجوانمردانه دشمن شربت شهادت را  مي  نوشيد.  روانش شاد ويادش گرامي .

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده