انتشارات روایت فتح، زندگی‌نامه چهار شهید را در قالب کتابی به نام «نیمه پنهان ماه» منتشر کرد.
زندگی‌نامه چهار شهید در «نیمه پنهان ماه» منتشر شد

به گزارش نوید شاهد، موسسه انتشاراتی «روایت فتح» در ادامه مجموعه کتاب‌های «نیمه پنهان ماه» جلد‌های 29 تا 32 این مجموعه را  شامل زندگی‌نامه شهیدان «حمید قاضی میر‌سعید»، «نور‌علی شوشتری»، «حسین علی داوود‌آبادی» و «حسین املاکی»  را منتشر کرد.
 
حمید قاضی  به روایت همسر
 
پشت جلد این شماره از نیمه پنهان ماه می‌خوانیم: «حمید مدت‌ها مسئول امور فرهنگی سپاه بود. در کنارش هر کاری که از دستش برمی‌آمده برای این مردم انجام می‌‌داد. مردمی که زندگی سختی داشتند و هیچ‌وقت از مسئولان وقت محبتی ندیده بودند، حمید هم‌سفره‌شان می‌شود. پای درد دل‌های شان می‌نشیند. به حرف‌هایشان گسترش می‌دهد و هر کاری که می‌توانسته یا از دستش برمی‌آمده برای‌شان انجام می‌دهد. سعی می‌کند، مثل خودشان زندگی کند. با اینکه به خاطر مسئولیتی که داشته، می‌توانسته از امکانات آن‌‌جا استفاده کند. این‌کار را نمی‌کند. نمی‌خواهد فکر کنند او هم امده چیزی ببرد. بعدهم که با حکم حاج همت جانشین فرمانده سپاه می‌شود و کار‌های بیش‌تری ان‌جا انجام می‌د‌هد.»

نور‌علی شوشتری به روایت همسر
 
«دیروز از هر چه بود گذشتیم. آنجا پشت خاکریز بودیم و اینجا در پناه میز. دیروز دنبال گمنامی بودیم و امروز موافقیم ناممان گم نشود. جبهه بوی ایمان می‌داد و اینجا ایمانمان بو می‌دهد. آنجا بر در اتاقمان می‌نوشتیم «یا حسین» فرماندهی از آن توست. الان می‌نویسیم بدون هماهنگی وارد نشوید. الهی نصیرمان باش تا بصیر گردیم. بصیرمان کن تا از مسیر برنگردیم آزاده‌مان تا اسیر نگردیم.»

حسین علی داوود‌آبادی به روایت همسر

«حسین که نبود همه چیز زندگی با خودم بود. بچه مریض می‌‌شد خودم مریض می‌شدم. لازم می‌شد برای خانه چیزی تهیه کنم ولی هیچ کدام از این‌ها به نظرم سخت نمی‌آ‌مد. وقتی می‌دیدم.

حسین دارد با دشمن می‌جنگد و این بار سنگین را به دوش می‌کشد، می‌گفتم این که من بخواهم یک بچه را دکتر ببرم که کار شاقی نکرده‌ام.

امروز نامه‌هایت را دادم آرزو برایم بخواند. روزی هزار بار برایم بخواند تکراری نمی‌شود. خندید. گفت: «عمه چه چیز‌هایی برای هم می‌نوشتید! مثل جوون‌های امروزی.» خواستم بگویم عاشق شدن و عاشقانه نوشتن که مخصوص جوان‌های امروزی نیست. نامه‌هایت که در خانه می‌آمدند، صبر نمی‌کردم،  فوری چادرم را می‌انداختم سرم و می‌رفتم خانه اکرم خانم. چشم می‌دوختم به لب‌های عصمت و او آرام آرام، نوشته‌هایت را برایم می‌خواند و من با هر کلمه‌اش لبریز عشق می‌شدم و دلم می‌کشید به سمت تو.»

حسین املاکی به روایت همسر

پشت جلد این شماره از نیمه پنهان ماه می‌خوانیم: «شهید املاکی وقتی در میدان جنگ شیمیایی زدند و خودش هم در معرض شیمیایی بود، ماسکش را برداشت و به‌صورت بسیجی همراهش که ماسک نداشت، بست. قهرمان یعنی این. پهلوانی همین است. البته هر دو شهید شدند. هم املاکی شهید شد و هم آن نوجوان بسیجی؛ اما این قهرمانی ماند و تاریخی شد.»
 
 یک از این کتاب‌ها در هزار و 100 نسخه وارد بازار نشر شده است.
 
 انتهای پیام/

منبع: دفاع پرس
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده