يکشنبه, ۱۱ تير ۱۳۹۶ ساعت ۱۵:۲۷
حضور شهید صدوقی و دیگر علما و روحانیون در جبهه های نبرد حق علیه باطل، غیر از تقویت روح ایمان در رزمندگان و وحدت بین فرماندهان، در خنثی سازی تبلیغات دشمن كه پیوسته مردم و مسئولین را در تقابل با یكدیگر ترسیم می كرد، تاثیری شگفت انگیز داشت. شهید صدوقی پیوسته در پشتیبانی مالی و معنوی از جبهه ها، در خط مقدم روحانیت بودند. در این گفتگو به تفصیل در این باب سخن رفته است.
حضورشان در جبهه ها، دشمن را مأیوس می کرد...

گفت و گو با حجت الاسلام و المسلمین احمد سالک


آشنایی شما با شهید صدوقی چگونه و از كی شكل گرفت؟

قبل از انقلاب هنگامی كه در قم مشغول تحصیل بودم، نام مبارك آیتالله صدوقی را شنیده بودم، اگر چه ساواك حافظه مرا گرفت و الان نمیتوانم تاریخ دقیق را به شما بگویم، ولی در یك جلسه ای آیت الله صدوقی را در قم دیدم. ما درس اخلاق حاج آقا حسین فاطمی میرفتیم و از اخلاقیات و خلقیات آیت الله صدوقی رحمت الله علیه شنیده بودیم، لذا علاقمند شدم كه این بزرگوار را ببینم و اولین جلسه ای كه ایشان را ملاقات كردم در قم بود. الان حتی برای به یاد آوردن محل ملاقات با ایشان هم باید به ذهنم فشار بیاورم، ولی میدانم كه عصر بود و در منزلی رفتم و ایشان را دیدم و واقعاً شیفته این بزرگوار شدم.

آیا قبل از انقلاب ارتباطتان با ایشان ادامه پیدا كرد؟

خیر، بیشترین ارتباط من با مرحوم آیت الله ربانی شیرازی، آیت الله ربانی املشی، مرحوم آیت الله مشكینی و مرحوم شهید مظلوم بهشتی بود. با آیت الله صدوقی ارتباط كاری نداشتم و بیشتر با مرحوم ربانی شیرازی سروكار داشتیم كه جزو استوانه های اصلی مبارزه بودند و ما هم طلبه جوان 28 ، 29 ساله ای بودیم و بیشتر علاقمند به اینكه انقلابیون را بشناسیم، لذا من بیشتر شیفته اخلاق آیت الله صدوقی شدم تا اینكه ارتباط كاری با ایشان داشته باشم.

آیا از ارتباط شهید صیاد شیرازی با شهید آیت الله صدوقی اطلاعی دارید؟

مرحوم شهید صیاد عده ای از علمای سطح كشور را كه در مسائل انقلاب مؤثر بودند، به قول معروف رصد كرده بود، از جمله مرحوم آیت الله بهاءالدینی، مرحوم شهید آیت الله صدوقی، مرحوم شهید آیت الله دستغیب. علمای دیگر هم بودند. بخشی از آنها را خود من واسطه معرفی بودم. یادم هست كه یكی دو بار شهید صیاد شیرازی به من گفت كه هفته گذشته با شهید آیت الله صدوقی درباره عملیات هائی كه در پیش است، مطالبی رد و بدل شد و ایشان چنین فرمودند. از جمله در جلسهای از ایشان برای برادرانی كه با ایشان فعالیت می كردند، درخواست كمك كرده بود و میگفت كه آیت الله صدوقی مبلغی را به من كمك كردند. مرحوم شهید صیاد شیرازی به شدت به نقش روحانیت معتقد بود و این را هم از امام الهام گرفته بود. بسیار با جامعه روحانیت انس داشت و به همین دلیل خدمت بزرگانی كه در انقلاب مؤثر بودند، میرسید.

ظاهراً بین علمای یزد و اصفهان، تعامل قوی و مؤثری برقرار بوده است. آیا این برداشت، صحیح است؟

بله، اولاً حوزه های علمیه این دو شهر با هم ارتباط داشتند و ثانیاً عناصر انقلابی قبل از انقلاب در این دو شهر، زیاد بودند. از این بزرگان یكی آقای دعائی است كه رادیوی نهضت روحانیت را اداره میكرد. در اصفهان هم شخصیت های مبارزی چون مرحوم آیتالله آسید محمد احمدی بود كه با فدائیان اسلام ارتباط مستقیم داشت. در جلساتی كه تشكیل میشدند، گاهی این ارتباطات برقرار میشد. هر دو خطه اصفهان و یزد، زمینه حضور انقلابیون را در صحنه های مختلف داشت.

طبیعتاً این ارتباطات بعد از انقلاب هم ادامه پیدا كرد.

بله، بعد از انقلاب بنده فرمانده سپاه پاسداران اصفهان بودم. آن روزها منطقه مطرح بود و یزد و چهارمحال و بختیاری هم زیر پوشش یك منطقه بود و حكم بسیاری از كسانی را كه در یزد بودند، من دادم.


حضورشان در جبهه ها، دشمن را مأیوس می کرد...

پس قطعاً ارتباط شما با آیت الله صدوقی بیشتر شد.

نمیتوانم بعد از انقلاب، نقطه شروعی را برای ارتباط با آیت الله شهید صدوقی مشخص كنم، ولی من زیاد به یزد و خدمت ایشان می رفتم، به خصوص وقتی كه فرمانده بسیج مستضعفان كل كشور شدم و آن را از بنی صدر تحویل گرفتیم كه داستانهای زیادی دارد. اولین سفرم به استانهای كویری، شهر یزد بود كه

خدمت شهید آیت الله صدوقی در منزلشان رسیدم. ناهاری خدمتشان بودیم و در بعدازظهر مسائلی را با ایشان مطرح كردم، از جمله خدمتشان عرض كردم كه من از بسیج مستضعفان آمده ام و همان طور كه از نامش پیداست، این بسیج نیاز به كمك دارد، بنابراین در این زمینه صندوقی برای كمك به بچه بسیجی ها دائر كرده و حالا هم خدمت شما آمده ایم تا كمك كنید. ایشان به خادمشان كه كلاه سبز رنگ سیادت بر سرش بود، دستور دادند كه: «برو و از آن كیسه های پول، یكی را بردار و بیاور. » اجازه هم ندادند در حضور ایشان بشمریم كه چقدر است. ما این كیسه پول را گرفتیم و آوردیم تهران و در تهران شمردیم كه رقم بسیار جالبی بود و همان شد خمیرمایه صندوق قرض الحسنه بسیجی ها. به نظرم آن صندوق هنوز هم دارد كار میكند و شاید هم تبدیل شده به یك بحث وسیع. برادری

به نام آقای جمشیدی را كه الان هم از بچه های سپاه است، گذاشتیم مسئول پول مرحوم شهید صدوقی باشد؛ به بچه ها وام میدادیم و وامها مختصر هم بودند و مشكلات بچه ها را به این شكل حل میكردیم. واقعا كمك اقتصادی ایشان به صندوق مایه بركات بیشمار شد كه هر یك داستانهای خودش را دارد.

موضع آیت الله صدوقی در قبال بنیصدر چگونه بود؟

در منزل آیت الله طاهری در اصفهان جلساتی بود و آقایان شركت داشتند و بنی صدر هم مطرح شده بود و آقایان دنبال این بودند كه بنیصدر را مطرح كنند. آقای طاهری هم او را در نمازجمعه اصفهان مطرح كرده بودند. من شاهد هستم كه زنگ زدند به شهید آیت الله صدوقی و شهید آیت الله دستغیب. صدای تلفن هم بلند بود و همه می شنیدند. شهید صدوقی نصیحت میكردند

كه این كار را نكنید؛ آقای بنی صدر كسی نیست كه بشود به او اعتماد كرد؛ آدم سالمی نیست. ایشان خیلی روی این قضیه تكیه داشت كه دقتی بكنید، ولی آقای طاهری شیوه خودشان را انجام میدادند. شهید آیت الله صدوقی شدیداً مخالف حضور بنیصدر بودند. من از آن تلفن و صحبت هائی كه رد و بدل میشد، به این قضیه پی بردم. بعدها متوجه شدیم كه همین طور هم هست.


حضورشان در جبهه ها، دشمن را مأیوس می کرد...

از حضور معنوی شهید آیت الله صدوقی در جبهه های جنگ خاطرهای دارید؟

ایشان علاوه بر اینكه پشتوانه بسیار قدرتمندی برای جبهه های نبرد حق علیه باطل بودند و غیر از كمكهای مادی و ارسال كامیونهای پر از كمكهای مردمی از یزد، خودشان هم در صحنه های نبرد حضور داشتند. فیلمی از ایشان هست كه تلویزیون بارها پخش كرده. در آن فیلم آیت الله مشكینی، شهید آیت الله صدوقی و بنده در قرارگاهی هستیم. مرحوم آیت الله صدوقی پیوسته در جبهه ها حضور داشتند. بی تردید حضور ایشان و دیگر آیات عظام و علما به تقویت روح ایمانی و تقوا و توجه دادن به حضرت مهدی)عج( و مقدسات و اسلام ناب م یانجامید. من دو ماه هم در معیت شهید اشرفی اصفهانی بودم. تمام بزرگوارانی كه توسط جریان نفاق به شهادت رسیدند، تبیین كننده نظرات حضرت امام)ره( بودند و خواسته های ایشان را در مورد جنگ توضیح میدادند، به آیات قرآن استناد و سیره نبوی و علوی و فاطمی را گوشزد میكردند و این بسیار مسئله مهمی بود. شاید در انسجام روحیه رزمندگان، هیچ نقشی بالاتر از نقش روحانیت نبود. نقش اول متعلق به حضرت امام)ره( و نقش دوم مربوط به روحانیون بود. خود مقام معظم رهبری پیوسته در جبهه ها حضور داشتند، حتی لباس ارتشی و بسیجی میپوشیدند و این مسائل قوت قلبی برای رزمندگان اسلام بود. آیت الله اشرفی لباس سپاه میپوشیدند و به جبهه ها میآمدند. بسیاری از بزرگان و اهل عرفان و معرفت در این صحنه ها حضور داشتند و اینها همه دلیل چند مطلب است.

مطلب اول اینكه این راهی كه امام برای قطع دست تجاوز در پیش گرفته بودند، راه صحیح، اسالمی و انقلابی و راه انبیا و اولیا بود. تفهیم این مسئله به رزمندگان، امری بسیار مهم و نقش روحانیون قابل توجه بود .

دوم اینكه برای تحقق آرمانها و اهداف امام، باید كسانی كمر همت میبستند كه در صدر اینها روحانیت بودند، آن هم بزرگانی چون شهید آیت الله صدوقی. اینها در این صحنه كمر همت بستند و به میدان دفاع آمدند.

نكته سوم اینكه علاوه بر بحث تجهیزات و سلاح و مهمات كه ابزار جنگی است، جنبه های معنوی این دفاع مقدس بسیار مهم بود؛ آن هم در یك جنگ نامتعادل. نیروهای صدام جنگ كلاسیك را پیش میبردند و این طرف در آن زمان یك ارتش فروپاشیده وجود داشت و نیروهای بسیجی هنوز آموزشی های لازم را ندیده بودند. در این جنگ نابرابر باید كسانی به میدان می آمدند و این انسجام معنوی را در میان نیروهای رزمنده به وجود می آوردند. نكته بعدی كه بسیار مهم است تلاش جاهلان یا خائنانی بود كه سعی داشتند بین سپاه و ارتش، ایجاد اختلاف كنند. نقش این بزرگواران در ایجاد وحدت بین نیروهای سپاه و ارتش، نقشبسیار فعالی بود. شهید صیاد شیرازی آمد و در قرارگاه سپاه نشست و سعی كرد وحدت بین سپاه و ارتش را عملاً نشان بدهد، اما پیش از او این نقش را بزرگانی چون مرحوم آیت الله صدوقی داشتند. نكته پنجم كه بسیار مهم است اینكه جریانات اپوزیسیون خارج و امریكا و اسرائیل تلاش میكردند علاوه بر ایجاد اختلاف در درون جبهه های نبرد و ایجاد رعب و ترس از جانب دشمنی چون صدام، موضع جمهوری اسلامی ایران را یك موضع فروپاشیده ترسیم كنند، ولی وقتی این شخصیتها میرفتند و فیلم آنها را در سراسر جهان پخش میشد، مردمی كه شاهد این نبرد نابرابر بودند، چهره های روحانیون را در سنگرهای ما در شكلها و لباس های مختلف میدیدند و اعتقاد پیدا میكردند آنچه را كه استكبار به عنوان جنگ روانی انجام میدهد، كار پوچی است، چون شخصیتهای بالای انقلاب اسلامی، خودشان در جبهه ها حضور دارند. آقا را میدیدند، آقای هاشمی را میدیدند، آقای صدوقی را میدیدند، آقای مشكینی را میدیدند، علمای بزرگ را میدیدند و این خنثی كننده شایعات و توطئه های استكبار جهانی بود و این مسئله هم بسیار مهم بود، بنابراین حضورشان خوشبختانه هم دشمن را مأیوس و هم دوست را تقویت میكرد و هم بسترساز فعالیتهای گسترده تر بود

آیا ایشان در جبهه برنامه های خاصی هم داشتند؟

برنامه های شهید آیت الله صدوقی و علمائی كه می آمدند، بیشتر برگزاری نمازهای جماعت و سخنرانی بین دو نماز و جلسات دعا بود. در همین فیلمی كه تلویزیون از آیتالله صدوقی و آیت الله مشكینی پخش میكند، جلسه دعاست كه ایشان در آنجا صحبت میكنند. نصیحت كردن بود، پرهیز از مسائل دنیائی بود، چون گاهی وقتها ممكن بود قدرت فرماندهی، فرماندهان را بگیرد و مشكلاتی را به وجود بیاورد، لذا نصایح این بزرگان برای پالایش نفس و كمك به جهاد اكبر، نقش بسیار تعیین كننده ای بود و همین موضوع بود كه پیروزی در جهاد اصغر را كه غلبه بر دشمن بود، به دنبال داشت و این نقش بسیار بالائی است. در تاریخ جنگهای دنیا هم كه مطالعه میكنیم میبینیم نیروهائی هستند كه تمام تلاششان معطوف به این نكته است كه نیروهای مسلح خودشان را حفظ كنند و این علما علاوه بر حفظ نیروها، در جهت پالایش نفسی نیز نقش به سزائی داشتند و نیروها را در دو جبهه جهاد اكبر و جهاد اصغر تقویت میكردند.

شهید آیت الله صدوقی بیشتر در كدام جبهه ها حضور پیدا میكردند؟

من یكی دو باری كه خدمتشان رسیدم در جبهه های جنوب بود، ولی محل را یادم نمی آید. خاطره خاصی از حضور ایشان در جبهه ندارم، جز همین جلسه ای كه عرض كردم فیلم آن را پخش میكنند. صحبت های این بزرگوار، صحبت های مهمی بود. نكته مهم روحیه لطیفه گوئی مرحوم آیت الله صدوقی است كه روحیه ها را شاد میكرد. ایشان با آن لهجه زیبایشان لطیفه هائی را تعریف میكردند كه واقعاً روحیه فرماندهانی را كه خسته بودند و به چنین فضائی نیاز داشتند، ارتقا میبخشید.

به نظر شما چه ویژگیهائی در شهید صدوقی وجود داشت كه دشمنان را به این نتیجه رساند كه باید ایشان را از سر راه برداشت؟ این مطلب به قبل از پیروزی انقلاب برمیگردد. قبل از پیروزی انقالب در ایران درگیری مكاتب، مطلب مهمی بود. محل و مكان درگیری این مكاتب، دانشگاه ها بود. یادم هست كه دوازده نوع ایسم از جمله ماركسیسم، كاپیتالیسم و ... هر روز نشریه میدادند و با هم دعوا میكردند و برخورد داشتند. نبرد این مكاتب با یكدیگر موجب شد كه بزرگانی چون شهید مطهری، شهید بهشتی، شهید مفتح، شهید باهنر و امثالهم در دانشگاه ها حضور پیدا كنند. تلاش اینها برای مبارزه با این مكاتب، به پیروزی تفكر اسالمی در برابر مكاتب دیگر در مراكز علمی انجامید. آنها عامل این پیروزی و عامل شكست خود را علما میدانستند. نكته دوم این بود كه جریانات اپوزیسیون كه با شاه میجنگیدند، مجاهدین خلق بودند، حزب توده بودند و انواع گروهها بودند و بعضی از منافقین مدرن. اینها خود را عامل حركتی بزرگ علیه حكومت شاه میدانستند. در كنار این جریان نفاق و التقاط و لائیك و غیره، جریانی به نام نهضت روحانیت به رهبری امام پس از رحلت آیت الله بروجردی بود كه جریان خرداد 42 نشانه بارز نمود و آغاز آشكار آن است. هنگامی كه حضرت امام در صحنه آمدند، خطوط و مرزها كاملاً مشخص شدند. نهضت حضرت امام با سخنرانی ایشان در مدرسه فیضیه آغاز شد و سفره جریان نفاق و سایرین را جمع كرد. دیدند جریانی وارد میدان شده كه سردمدار آن به صراحت به شاه میگوید میگویم تو را از كشور بیرون كنند. نه نهضت آزادی و نه حزب توده، جرئت این كار را نداشتند، ولی امام وقتی آمدند گفتند اول تو را نصیحت میكنم و مراحل چندگانه امر به معروف و نهی از منكر را طی كردند و عاقبت به او هشدار دادند كه بیرونش خواهند كرد. این قدرت نهضت روحانیت، یك حسادت و حركت استراتژیكی را برای نیروهای ضدروحانی ترسیم كرد. چند اتفاق افتاد. اتفاق اول این بود كه جریان نفاق، مجاهدین خلق، دو دسته شدند. یك دسته طرفدار روحانیت بودند، مثل مرحوم شهید شریفواقفی، یك عده هم مثل موسی خیابانی و مسعود رجوی پرچمدار مقابله با روحانیت شدند.

ما هم در زندان اوین بودیم و هم در زندان شیراز و اینها در آنجا ماركسیست اسلامی شدند. علتش هم این بود كه میگفتند اسلام، ما را به مبارزه تشویق میكند، ولی علم مبارزه ندارد و ما باید علم مبارزه را از ماركسیسم بگیریم و لذا شدند ماركسیست اسلامی. اولین گامی كه این ماركسیسم اسلامی باید بردارد، این است كه موانع را از سر راه خودش كنار بزند و بزرگترین مانع آنها روحانیت بود، لذا قبل از بهمن 57 ، منافقین در تهران جلسه ای تشكیل میدهند. من حتی صورتجلسه خطیشان را هم داشتم كه در سال 62 به مركز اسناد یا وزارت اطلاعات دادم. در آن جلسه اینها تصمیم میگیرند شخصیتهای موثر و مفید را شناسائی كنند كه در آن جلسه این كار را می كنند و فهرستی تهیه میشود. بعد از پیروزی انقلاب در جلساتی كه تشكیل میدهند به این نتیجه میرسند كه در قدرت نهضت روحانیت نمیتوانند حضور داشته باشند و لذا رفتند و پشت سر بنی صدر ایستادند و در دانشگاه تهران، 14 اسفند را به وجود آوردند. حسین نجاتبخش كه از عناصر مهم منافقین بود، كل مخابرات بنی صدر در دوره ریاست جمهوری وی را به دست داشت و تمام حرفها را شنود میكرد. این را او به خود من گفت. منافقین بعد از این جلسات امیدشان به بنی صدر بود و وقتی او در سال های 59،60 عزل شد، در جلسه دوم تصمیم میگیرند فهرست شناسایی شده را ترور كنند و میبینید كه در 6 تیر، آن حادثه برای آقا در مسجد ابوذر پیش می آید، 7 تیر در حزب جمهوری اسلامی، به نظرم 26 تیر برای آقای رفسنجانی، 8 شهریور برای شهید باهنر و شهیدرجائی پیش می آید، در كوچه و بازار هم مردم ترور میشوند و شهدای محراب هم در این فاصله پیش می آید و مرتباً آن فهرست شناسایی شده ترور میشوند. یكی از افراد آن فهرست هم شهید صدوقی بود. شیوه عملیاتی هم كه برای آقای اشرفی، آقای هاشمی نژاد و آقای صدوقی اتفاق افتاد، یكسان است، یعنی به خودشان جلیقه انفجاری بستند و جلوی اینها رفتند. منافقین با شناختی كه از قبل از انقلاب از این بزرگواران داشتند، فهرستشان را تنظیم میكنند و به مرحله عملیاتی می رسانند. هدف استعمار از حمایت منافقین، فروپاشی وضعیت ایران و از بین بردن مسئولین اصلی و یاران همیشگی امام است تا امام تنها بماند.

ترور مقام معظم رهبری و آیت الله هاشمی رفسنجانی، به دلیل اینكه از سران نظام بودند، از نظر دشمنان نظام دارای منطقی است، ولی شهید صدوقی كه مقام اجرائی نداشتند.

اشتباه نكنید. بسیاری از كسانی كه سمت های اجرایی نداشتند، نقش بسیار مهمی در تحكیم این نظام داشتند. ستون خیمه حكومت اسلامی، حضرت امام بودند. اگر این خیمه را با طنابهای محكمی نبندند، طوفانها آن را از بین میبرند. آن انسجامی كه این خیمه را برپا نگه میدارد، به این طنابها مربوط میشود. آیت الله صدوقی كل منطقه یزد و جنوب تا خراسان را زیر نفوذ معنوی خویش داشتند. دیگر شهدای محراب هم هر یك در منطقه وسیعی نفوذ معنوی داشتند و منافقین در واقع همان طنابهای نگهدارنده خیمه را از سر راه برمیدارند تا در واقع ستون را بییاور كنند. اینها بازوهای اصلی را زدند و هدف اصلی هم خود امام بودند، كما اینكه الان هم مقام معظم رهبری آماج امپریالیسم و استعمار هستند، بنابراین نمیشود گفت شهید صدوقی و سایر شهدای محراب، چون سمت اجرائی نداشتند،

از اهمیت كمتری برخوردار بودند. اینها مبلغین پیام امام و یاران ایشان بودند. در روز ورود حضرت امام به ایران و حضورشان در بهشت زهرا، چه چهره هائی را در كنار امام میبینیم؟ شهید صدوقی، شهید مفتح، شهید مطهری، من به ذهنم میآید كه دشمن در یك جدول زمانبندی شده و با دقت بسیار، بازوهای اصلی انقلاب را ترور كرده، ولی به بركت نظر امام زمان)عج( و حضور حضرت امام و مقام معظم رهبری، خداوند این انقلاب را حفظ كرد و انشاءالله تا ظهور حضرت مهدی)عج( همچنان برقرار خواهد ماند.

منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 34

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده