زندگینامه شهید مصطفی نساج فرمانده گردان ادوات لشکر 32 انصار
پنجشنبه, ۰۸ تير ۱۳۹۶ ساعت ۲۲:۴۸
دیگر توان حرکت نداشتم. با آخرین رمق هایی که برایم مانده بود، شروع کردم داد و بیداد کردن. چند نفر از بچه ها رسیدند و گذاشتنم روی برانکارد. موقعی که داشتند برانکارد را می بردند طرف اورژانس، دوباره یک خمپاره زد و ترکش خورد به سینه ام.

مصطفی نساج در پانزدهم مرداد ماه سال 1338 در محله ضرابی های همدان و در خانواده ای مذهبی و در عین حال متوسط به لحاظ مالی دیده به جهان گشود.

به واسطه اهمیتی که حاج حسین نساج پدر مصطفی به دستورات شرعی بخصوص کسب روزی حلال قائل بود و همچنین در تربیت اسلامی فرزندان خود کوشا بود، مصطفی همواره تحت تعلیمات دینی و پرورش اسلامی قرار داشت و از سن کودکی و قبل از رسیدن به سن تکلیف با نماز و روزه و احکام شرعی و دستورات اسلامی و قرآنی آشنا شد.

در تمام دوران نوجوانی و جوانی خود، در هیات های حسینی حضور داشت و سعی می کرد درس آزادی و آزادگی را در مکتب اباعبدالله الحسین (ع) با تمام وجود بیاموزد.

سال 1345 وارد دبستان شد و تحصیلات خود را آغاز کرد و با توجه به علاقه بسیاری که به درس و مدرسه از خود نشان داد به یکی از شاگردان ممتاز مدرسه تبدیل شد و به گفته آموزگارانش نمونه اخلاق و انضباط برای دیگر دانش آموزان بود.

دوران راهنمایی و متوسطه را پشت سر گذاشت و همزمان با تحصیل علم و دانش وارد جریان مبارزه با رژیم طاغوت شد و همراه با مردم انقلابی همدان در راهپیمایی ها و تظاهرات های انقلابی شرکت می کرد و با دیگر جوانان و نوجوانان مبارز، در فعالیت های مخفیانه و جهادی شرکت داشت.

بسیار پر تلاش و برنامه محور بود و برای هر فعالیتی از قبل برنامه ریزی و هدف گذاری می کرد به طوری که با سن و سال کم به یکی از طراحان فعالیت های انقلابی در همدان تبدیل شده بود.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی بی درنگ وارد کمیته های جهادی شد و پس از آن به ارتش 20 میلیونی و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست و با آغاز جنگ تحمیلی روانه جبهه های نبرد شد.

با توجه به ویژگی های شخصیتی و استعدادهایی که از خود در دوران آموزش های نظامی مقدماتی و تخصصی نشان داد به عناوین مختلف، مسئولیت فرماندهی بخش های مختلف محورهای عملیاتی به وی واگذار شد و پس از مدت کوتاهی به ‌عنوان فرمانده محور عملیاتی قصرشيرين که در اختیار لشکر 32 انصار الحسین استان همدان بود منصوب شد.

در کنار حضور در محورهای عملیاتی و شرکت در عملیات های مختلف، همرمان مسئولیت معاونت نیروی انسانی لشکر 32 انصار را نیز به عهده گرفت که ساماندهی نیروی انسانی و کیفیت بخشی به فعالیت های این معاونت از جمله اقدامات زیر ساختی این سردار دلاور بود.

با توجه به حساسیت پشتیبانی زرهی نیروهای مسلح و تغییر ظاهری عملیات های منطقه با توجه به منسجم شدن نیروهای نظامی ایران در برابر نیروهای مهندسی و زرهی عراق، مصطفی نساج به عنوان مسئول ادوات و توپخانه لشکر 32 منصوب شد و هدایت توپخانه لشکر در عملیات های سنگین پیش رو را به عهده گرفت.

به گفته همرزمانش، دوران مسئولیت مصطفی یکی از الگوهای مدیریتی واحد توپخانه و ادوات در شرایط جنگی، همچنان مورد توجه فرماندهان و طراحان عملیاتی است.

مصطفی تا پایان جنگ در محورهای عملیاتی حضور داشت و بارها مورد اصابت تیر و ترکش قرار گرفت و مجروح شد اما خواست خداوند این بود که همچنان در راه خدا به جهاد ادامه دهد و علیرغم دعاها و مناجات های عاشقانه برای کسب فیض شهادت و پیوستن به یاران شهیدش، همچنان در لباس پاسداری به نام مقدس جمهوری اسلامی ایران خدمت کند.

از حضور در خط مقدم هیچ هراسی نداشت و علیرغم اینکه فرمانده محور یا مسئول واحد بود در نوک پیکان عملیات حضور پیدا می کرد به طوری که در یکی از عملیات ها در طول یک روز 5 بار مجروح شد.

خودش در جمع دوستان گفته بود: یک پوکه توپ افتاد روی پام، زانوم شکست. سفیدی استخوان پام معلوم بود. با همان وضع داشتم لنگان لنگان می آمدم عقب که یک تیر خورد پای راستم. نشستم روی زمین. داشتم کشان کشان میرفتم طرف اورژانس تا یه فکری به حالم بکنند و سریع زخم هایم را ببندند. چون خونریزیش زیاد بود. دوباره یک خمپاره زدند و این بار ترکش خورد به پای چپم.

دیگر توان حرکت نداشتم. با آخرین رمق هایی که برایم مانده بود، شروع کردم داد و بیداد کردن. چند نفر از بچه ها رسیدند و گذاشتنم روی برانکارد. موقعی که داشتند برانکارد را می بردند طرف اورژانس، دوباره یک خمپاره زد و ترکش خورد به سینه ام.

دیگر نفسم بالا نمی آمد؛ ریه ام سوراخ شده بود و پر شده بود از خون. داشتم خفه میشدم. وقتی رسیدیم جلوی اورژانس، دوباره خمپاره زدند و یک ترکش خورد به آرنجم.

دیگر چیزی نفهمیدم! فقط یک وقت چشم باز کردم دیدم تو بیمارستانم.

مصطفی نساج تا پايان جنگ با مسئولیت های مختلف به نظام و انقلاب خدمت کرد و آخرین مسئولیتش در دوران دفاع مقدس فرماندهی واحد ضد زره لشکر 32 انصارالحسین(ع)بود.

جنگ تمام شد و مصطفی از قافله ياران شهيدش دور ماند. با خاموشي آتش جنگ غم بزرگي بر دل خود احساس می کرد. همواره در جستجوی راهی بود تا به معشوقش برسد. به قول رزمندگان در باغ شهادت بسته شده بود اما مصطفی مطمئن بود به دوستان شهیدش خواهد پیوست.

پس از سال های دفاع مقدس همچنان به خدمت در سپاه پاسداران ادامه داد و با گذراندن دوره های تخصصی به عنوان معاون نيروي انسانی ستاد مشترک سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مشغول ادامه خدمت شد.

مصطفی همچون سال های دفاع مقدس از هیچگونه فعالیت عملیاتی و اجرایی دوری نمی کرد و روحیه اش با کارهای اداری همگون نبود تا جایی که در سال 1379 در حین انجام ماموریت عملیاتی، به درجه رفیع شهادت نائل آمد و به یاران و همرزمان شهیدش پیوست.

پیکر مطهر سردار شهید مصطفی نساج با حضور مردم انقلای و شهید پرور همدان در زادگاهش تشییع و در گلزار شهدای شهرستان همدان به خاک سپرده شد تا زیارتگاه عاشقان و دلدادگان باشد.

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.
5 بار مجروحیت فرمانده گردان ادوات لشکر 32 انصار در یک روز، پای قبضه توپ
5 بار مجروحیت فرمانده گردان ادوات لشکر 32 انصار در یک روز، پای قبضه توپ
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده