برگی از یادداشتهای شهید « ادریس زیتونلی» در سالرو وصال در جزیره مجنون
ای کسانیکه مأمور دفن من هستید، مرا در تابوت سیاه قرار دهید تا همه بدانند که هر چه سیاهی در دنیا هست، چشیدم. و دستم را از تابوت بیرون بگذارید تا همه بدانند که در این دنیا چیزی با خودم نبرده ام، چشمانم را باز بگذارید تا همه بدانند چشم به راه بود ام...

نوید شاهد گلستان: شهید ادریس زیتونلی/ دهم تیر 1347، در روستای عطابهلکه از توابع شهرستان گنبدکاووس به دنیا آمد. پدرش محمدنظر(فوت1351) و مادرش اقول تاج بیکه نام داشت. تا سوم متوسطه در رشته تجربی درس خواند. کشاورز بود. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. پنجم تیر 1367، در جزیره مجنون عراق بر اثر اصابت ترکش به سینه، شهید شد. پیکر وی را در مزار سلطانلی روستای گدم آباد تابعه شهرستان زادگاهش به خاک سپردند.

یادداشتهای شهید ادریس زیتونلی

ای کسانیکه مأمور دفن من هستید، مرا در تابوت سیاه قرار دهید تا همه بدانند که هر چه سیاهی در دنیا هست، چشیدم. و دستم را از تابوت بیرون بگذارید تا همه بدانند که در این دنیا چیزی با خودم نبرده ام، چشمانم را باز بگذارید تا همه بدانند چشم به راه بود ام...

به جای تکه سنگ قبر، تکه یخی بگذارید تا با اولین طلوع خورشید به جای مادرم گریه کند...

نامم را بروی تکه سنگ ننویسید، تا زود به دست فراموشی سپرده شوم

تابوتم را در جای بلند قرار دهید، تا باد بویم را به محبوبم برساند.

زندگی همیشه بهار نیست، گاهی ابر خزان بر آن سایبان مرگ می گسترد

و این روزگار بی وفا، باوفاترین دوستان را از هم جدا می کند

اگر روزی، روزگاری مرا دیدی خاطرات گذشته ام را بیاد آور

حتی اکر وجودم در جهان نبود، بخاطر روحم قطره ای اشک بریز

ای اشکهای گرم سوزان بریزید و مرا در آغوش پر مهر و محبت خود نوازشم کنید

ای دلهای شکسته و ای چشمان گریان بیائید

زیرا منم مثل شما دلی شکسته و چشمی گریان دارم و مونسی گرانبهاتر از شما نمی یابم

آیا زمان به اشک حسرت دیدگانم ترحمی نخواهد نمود و اشکم را به رایگان از من باز خواهد ستاند و یا تا آخر عمر در قلب شکسته ام باقی خواهد ماند.

هنگامی که کبوتر پر شکسته در آسایش از ستم آسمان می نالد

هنگامی که بلبل افسرده به پای گل، خاک بر سر میریزد

هنگامی که پروانه سوخته بال با تشنج و اضطراب در راه شمع، جان می سپارد، در آن هنگام مرا یاد کن

هنگامی که آبشار چون عاشق زار زمزمه می کند/ هنگامی که جویبار چون اشک بیچارگان جریان پیدا می کند

هنگامی که ابر بهاری در فراغ یار می گرید/ آن هنگام مرا یاد کن

دست نوشته های شهید ادریس زیتونلی


منبع: پرونده فرهنگی شهدا/ اداره اسناد، انتشارات و هنری


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده