شهید خرداد ماه
يکشنبه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱۳:۳۳
شهید جبار خلف فرزند گمبر الویسی در سال 1964 میلادی در عراق چشم به جهان گشود. او در تاریخ 16/3/67 در حین کشیک مرزی از مرزهای مسلمانان، در خط مقدم جبهه شاخ شمیران، ترور شد و به شهادت رسید.

 
ابو ایات الویسی

 وی در سال 1964میلادی، در استان دیالی، شهرستان مقدادیه، در محله حاج محسن ، چشم به جهان گشود. او در آغوش یک خانواده متواضع ​​بزرگ شد و از همان کودکی، به تواضع و اخلاق ، و کردار نیک، و شفافیت روح و روان، شناخته شد.

وی دوران ابتدایی را به خوبی پشت سر گذاشت؛ وقتی به تازگی وارد دوره راهنمایی شده بود، کابوس فقر، بر سینه مردم عراق نشسته بود، و به همین دلیل موفق به ادامه تحصیل نشد و به اجبار در حالی که در کلاس اول راهنمایی بود، مدرسه را ترک کرد. به دنبال آن او وارد میدان کار شد، و به عنوان کارگر ساده، مشغول به کارکردن شد. سپس وارد ارتش عراق شد، و در ابتدا به عنوان سرباز اول نیروهای ویژه فعالیت میکرد، و بعد از مدتی به فرماندهی 65، یگان دوم، گروهان سوم منسوب شد.

روش نظامی آن زمان ، به او فرصت داد ، تا هرچه بیشتر شیوه های برخورد توهین آمیز و باطل نظام بعث را، با افراد مذهبی و وطن دوست، بشناسد. بنابراین حس انزجار از سیستمهای نظام بعث، که صدام آنها را برای اهداف شیطانی و خبیثانه خود، به تسخیر در آورده بود، در وجود وی متولد شد. تا آنجا، که پس از وقوع جنگ تحمیلی عراق و ایران، حس انزجار او از نظام بعث، به آرزویی برای رهایی از آن مبدل شد. او برای رها شدن از نظام بعث ، حتی به اسیر شدن، توسط نیروهای جمهوری اسلامی، قانع بود، و به همین دلیل، دغدغه اساسی او محقق شدن این امر بود؛ دغدغه ای که هزاران سرباز عراقی در سر داشتند و میخواستند از رژیم بعث به هر نحوی رها شوند.

به دلیل خلوص نیتی که جبار داشت، خداوند او را از مرك در صف بعثییون نجات داد، و او در تاریخ 22/12/1363 در عملیات شرق دجله، که توسط نیروهای ایرانی انجام شده بود، به اسارت ارتش ایران در آمد.

سپس به همراه اسرای دیگر به پادگان تختی در تهران منتقل شد، تا مسیرش در یافتن حقیقت آغاز شود. حقیقتی که همان اسلام ناب و انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی (قدس) است. بعد از مجاهدت های مداوم، افق های هدایت با شناخت اسلام ناب محمدی و اهل بیت گرانقدر در جلو چشمانش هویدا شد. همان هدایتی که خداوند مژده اش را به بنده های صادقش داده است. ﴿والَّذینَ جاهَدوا فینا لَنَهدینَّهُم سُبُلَنا وَإِنَّ اللهَ لَمَعَ المُحسِنینَ﴾.

وی درحالی که از مذهب سنی پیروی میکرد، با شناخت اهل بیت و علاقه ای که به آنها در دلش پدید آمده بود، به مذهب تشیع گروید.

وی علاقه وصف ناشدنی به قرآن ناطق، حضرت علی(ع) پیدا کرد.

 

همچنین وی در پادگان هچون ستاره ای میدرخشید، بطوری که در بسیاری از فعالیت های عبادی مانند آموزش قرآن شرکت میکرد، و حتی در دوره تعلیم و حفظ قرآن نیز جز فعالان بود. وی پس از شرکت در این دوره، جزء بهترین قاریان و حافظان قرآن در پادگان شد، و اثر بسیار زیادی در هدایت اسرای عراقی داشت. همچنین او بارها نامه هایی را به برادرش (رحیم) در پادگان اراک فرستاد، تا راه هدایت و رستگاری و پیروی از امام خمینی را به او نشان دهد.

از سوی دیگر، شهید ابو آیات در درمانگاه پادگان تختی به عنوان پرستار نیز فعالیت میکرد؛ و در گروه سرود پادگان، که اثرات معنوی زیادی بر اسرا میگذاشت، فعالیتهای چشمگیری داشت.

اخلاق نیک و اعمال عبادی و عملی وی، راه را برای پیوستن به مجاهدینی که در دفاع از اسلام عزیز تلاش مینمودند مهیا ساخت. تا اینکه در تاریخ 16/8/1366، به عنوان مقدمه ای برای آزادشدن به پادگان دیگری منتقل شد؛ که در نهایت این امر محقق شد. سپس در تاریخ 18/9/1366، همراه افراد دوره هفتم، که شامل اسرای پادگانها بودند ، به عضویت در آمد،  که در پادگان حر ریاحی، در شهر سنقر استان کرمانشاه ، آموزش های نظامی دیدند.

او دوره هفتم را، با روحیه پرنشاط و با تفکر حسینی، به پایان رساند، و سپس در تاریخ 24/12/1366، به تیپ حمزه سید الشهدا، فوج مسلم بن عقیل ملحق شد، تا در نبرد حق علیه باطل حضور پیدا کند.

ابو آیات در صحنه های نبرد به فداکاری و شجاعت معروف بود، به طوری که حمل سلاح BKC را به سلاح سبک ترجیح میداد، چونکه این سلاح اثرات مخرب بیشتری روی دشمن داشت. او در عملیات آزاد سازی حلبچه شرکت نمود، و نقش کاملا برجسته ای حین حمله،  و حین دفع پاتك دشمن ، ایفا کرد.

در عملیات بیت المقدس 4 ، شهید أبو ایات به گردان شهید بهشتى  پیوست و به مقابله با پاتک های دشمن بعثی که در پی باز پس گیری مرتفعات شاخ شمیران بود، پرداخت. او همواره با سلاحش اماده نبرد بود و از سنگری به سنگر دیگر می رفت تا درس پایداری و مقابله را به دشمن بدهد. مجاهدان درس قهرمانی و ایثار را از او آموختند. گویی از روز شهادت خویش خبر داشت. حتی قمقمه آبش را صلواتی کرده بود و این امر عجیب نبود چرا که همیشه در خدمت برادران مجاهدش بود و چیزی را از آنها دریغ نمی کرد.

در آن روز ابو آیات صفحه ی خیری گشوده بود. مهمان عزیزی بود، که به نزد میزبانی بزرگ می شتافت. به دست جنایتکار عوامل بعث، در حین کشیک  مرزی از مرزهای  مسلمانان، در خط مقدم جبهه شاخ شمیران، در تاریخ 16/ 3/1367  ترور شد،  و به شهادت رسید. آری! توبه و زاری واقعی با صاحب خویش اینگونه عمل می کند.

 

﴿والَّذینَ اجتَنَبوا الطّاغوتَ أَن یعبُدوها وَأَنابوا إِلَى اللهِ لَهُمُ البُشرَى فَبَشِّر عِبادِ * الَّذینَ یستَمِعونَ القَولَ فَیتَّبِعونَ أَحسَنَهُ أولَئِكَ الَّذینَ هَداهُمُ اللهُ وَأولَئِكَ هُم أولوا الأَلبابِ﴾ و[لى] آنان كه خود را از طاغوت به دور مى‏دارند تا مبادا او را بپرستند و به سوى خدا بازگشته‏اند آنان را مژده باد پس بشارت ده به آن بندگان من كه به سخن گوش فرا مى‏دهند و بهترین آن را پیروى مى‏كنند اینانند كه خدایشان راه نموده و اینانند همان خردمندانند.

گزیده ى از وصیت نامه شهید:

من وارد جبهه های حق علیه باطل، به رهبری امام خمینی (قدس سره)، گشتم. و از شما می خواهم  اگر که خبر شهادت مرا شنیدید اندوهگین مشوید ، خوشحال شوید، که فرزندی داشتید که در راه خدا به شهادت رسید. ان شالله در روز قیامت، شفیع شما خواهم بود. برای پیروزی اسلام در برابر استکبار جهانی دعا کنید. من به امید خدا در کشور اسلام ، ایران هستم، جایی که حق را از باطل شناختم، و باید در خط ولایت فقیه باشید، که در امام روح الله موسوی خمینی ( قدس سره )، متجلی گشته است. 

منبع: اسناد و مدارک موجود در بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قم

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده