مناجات عرفانی شهيد عليرضا عبدالهي / خداوندا مرغ ناچيز تنم، در قفس تنم محبوس و چشم به تو دوخته

نوید شاهد فارس: شهيد عليرضا عبدالهي در یکم دی ماه سال 1342 در روستاي ابوعلي از توابع شهرستان کازرون فارس دیده به جهان گشود . تحصیلات ابتدایی را در روستا گذراند و سپس با خانواده راهی کازرون شد .
وی پس از مشورت و کسب اجازه از پدر و مادر به حوزه علميه الزهرا (س) کازرون رفت و در محضر اساتيد آنجا زانوي شاگردی بر زمين نهاد . عليرضا ضمن تحصيل درحوزه علميه همکاري گسترده اي را با ساير نهادهاي انقلابي آغاز کرد . 
 اساتيدحوزه که پيشرفت مطلوب و همچنين عطش وي براي فراگيري را دريافتند بر آموزش او همت گماشتند تا اينکه پس از سه سال تحصيل در حوزه علميه الزهراء کازرون بنا به پيشنهاد اساتيد خود روانه شهر مقدس قم شد. تا درسش را درحوزه هاي علميه قم ادامه دهد. در آن هنگام از وقوع جنگ تحميلي مدت مي گذشت ، وی عزم جبهه کرد اما به علت کمي سن و کوچکي جثه پذيرفته نشد .
وی پس از مدتی به عنوان مبلغ راهی جبهه شد. پس از پايان مدت مأموريت عليرضا به حوزه باز گشت و پس از  چهار ماه برای جهاد راهی جبهه شد.  شهید عليرضا عبدالهي سرانجام در دوازدهم خرداد ماه سال  1365 دعا و ندبه اش به در گاه خداوند اجابت شدو به مقام شهادت نائل آمد.   


بار خدايا من عقيده دارم که اگر تنهاترين تنهاها شوم باز تو هستي . تو جانشين همه نداشتن ها هستي . بار الهي اگر تمامي خلق گرگهاي هار شوند و از آسمان هول و کينه بر سرم بارد تو مهربان جاودان آسيب ناپذير من هستي .  اي پناهگاه ابدي ، تو مي تواني جانشين همه بي پناهان شوي . خداوندا ، اين انسان ضعيف خود را در شدت هيجان شادي ها و اطمينان، به غير تو از دست داده است. اينک از گم کردن خود اندوهناک است عنايتي فرما و او را بار ديگر بسوي خودش بازگردان .

پروردگارا : خداوندا ، بار الها ، آفريدگارا ، بارقه هاي فروزاني هستند که از اعماق جان ما بر مي آيند و در اعماق جهان هستي فرو مي روند و آنچنان درخشندگي بجهان هستي مي دهند که جهان را براي مورد توجه قرار گرفتن خداوندي برازنده مي سازند (روح)

خداوندا : وقتي به خود مي آيم مي بينم که محال است کسي در دوران زندگاني ولو براي لحظاتي چند در اين جهانِ پر ازدحام احساس غربت ننمايد. راستي لحظاتي در ما وجود دارد که حتي خودمان را از خويشتن بيگانه مي بينم .
بار الهي تو آن همدم و معشوق شايسته اي هستي که اين غربت وحشتناک را با انس و الفت مبدل مي سازي . خداوندا مرغ ناچيز تنم، در قفس تنم محبوس و چشم به تو دوخته و با لرزاندنِ بالهاي ظريفش، آماده حرکت بسوي توست؛ نه براي اينکه از قفس تن پرواز کند و در جهان پهناور هستي بال و پري گشايد . نه . زيرا زمين و آسمان با آن همه پهناوري جز قفس بزرگتري براي اين پرنده شيدا چيزي نيست او مي خواهد آغوش بارگاه بي نهايتت را باز کني و او را بسوي خود بخواني. مگر اين چشم نياز ، اين بال ظريف ، اين پاره گوشت، بنام قلب را تو به من ارزاني نداشته اي

بار خدايا بنده کوچک تو براي رضاي خالق خويش و انجام وظيفه شرعي و مبارزه با کفر جهاني به جبهه نور عليه ظلمت هجرت و از تو خواستارم که پيروزي نهايي را نصيب رزمندگان اسلام بنمايي و راه بسته شده کربلا را باز کني انشاءالله .
 
بار الهي اي معبودا ترا به فاطمه زهرا (س) قسم مي دهم در آن هنگام که در قلب دشمن نفوذ مي کنيم ياد دنيا را از ضمير و درونمان بدر آوري تا دلربايي هاي فريبنده اين دنياي فاني را نخوريم .

بار الهي اي پروردگار عالم هستي اگر قلم تقدير تو فرمان شهادتم را به امضاء رسانيد چنان کن که ابتدا مزه فتح و پيروزي را به چشم ببينيم انشاءالله .

پروردگارا اين دنيا فاني است جاي ماندن نيست با همه وداع مي کنم و به سوي تو هجرت مي کنم و از تو مي خواهم که مرا در جوار رحمت خويش سکنايم دهي و گناهانم را عفو و بخشش نمايي

بار خدايا اي خداي بزرگ در اين دنيا که محل امتحان است همه چيزم را به تو مي سپارم و از تو ياري مي جويم و از تو عاقبت بخيري مي خواهم و پدر و مادر و برادرانم و تمام اقوام و بستگانم و همه مؤمنين را از وسواس شيطان در امان بدار و آنها را بيامرز . خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار از عمر ما بکاه و به عمر او بيفزاي . والسلام .


انتهای متن/
منبع: پرونده فرهنگی، مرکز اسناد و ایثارگران فارس