روحانی شهید
شهيد بزرگوار در سال 1346 در يك خانواده بسيار مستضعف و مذهبي در روستاي ميرغضب ياسوج چشم به جهان گشودند و در 6 سالگي روانه مدرسه ابتدايي گرديد و در دوران ابتدائيت با پشت سر گذاشتن مشكلات و كمبود هاي مادي توانستند از نظر انظباط و اخلاق و سنه خود مقام متعالي را در بين ديگر محصلان همكلاسانش كسب نمايد و حتي براي يك دفعه باعث رنجشش و آزار هيچ يك از دوستانش نشد


نام شهید : شيخ رضا

نام پدر : اله رضا

تاریخ تولد : 1346

محل تولد : ولی آباد

شغل : روحانی

تاریخ شهادت : 65/12/21

محل شهادت : شلمچه

زیارتگاه : یاسوج

زندگینامه

شهيد بزرگوار در سال 1346 در يك خانواده بسيار مستضعف و مذهبي در روستاي ميرغضب ياسوج چشم به جهان گشودند و در 6 سالگي روانه مدرسه ابتدايي گرديد و در دوران ابتدائيت با پشت سر گذاشتن مشكلات و كمبود هاي مادي توانستند از نظر انظباط و اخلاق و سنه خود مقام متعالي را در بين ديگر محصلان همكلاسانش كسب نمايد و حتي براي يك دفعه باعث رنجشش و آزار هيچ يك از دوستانش نشد و ايشان در تمام حالات با روحي پاك و روي باز لبخند محبت بر لبانش جاري بود ، نسبت به ديگران احترام خاصي داشتند و از سخنان بيهوده خود داري مي نمود ، و حتي با شوخي هاي بيجا مخالفت سريع مي نموند و بعد از به پايان رساندن دوران ابتدائي وارد مراحل راهنمايي شدند و در آن زمان استعداد درسيش نسبت با آن همه گرفتاريهاي خانوادگي كه داشت در سطح خوبي بودند و علاقه فراواني به مطالعه غير درسي داشتند ووقتي كه از مدرسه برمي گشت همكاريهاي لازم را با پدر و مادرخويش داشت ، احترام پدر و مادر را در هر حالي رعايت مي نمودند و يكي از حسنات عاليه ايشان صله رحمشان يود كه به نحو احسن با سركشي خود به تمام خويشان و قومان آنها را خوشحال مي نمودند . البته قلم و بيان ما عاجز و ناتوان است از اينكه بخواهيم پيرامون چنين عارف و شخصيتي روحاني ، بحث و نوشتاري داشته باشيم ، واما بعد از گذراندن دوران راهنمايي پا به مرحله نهايي دبيرستاني نهادند و در دبيرستان امام خميني شهرستان ياسوج به رشته اقتصاد مشغول شدند و بعد ازاخذ كارنامه تحصيلي سال دوم با آن شور و علاقه اي كه به طلبگي و روحانيت داشتند در سال 1363 وارد حوزه علميه وليعصر (عج) ياسوج شدند و در آن مدت زماني كه در مدرسه فوق الذكر بودند به دليل علاقه كثير ايشان نسبت به ادامه درس با تلاش فراوان مشغول به تهذيب و تحصيل در اين رشته علوم ديني شدند و چون با كمبود استاد روبرو شدند و احساس وظيفه نمودند كه براي تداوم تحصيل و برطرف كردن مشكلات درسي خويش به اين فكر افتادند كه به مركز علم وتقوا شهر خون و قيام قم مشرف شوند و لذا در همان اواخرسال 1363 روانه مدرسه علميه امام علي (ع) قم شدند .

شهيد عزيز خصائصي بارز دراين مدرسة مذكور داشتند از جمله خصوصيتهائي كه دارا بودند حفظ هويّت صنفي روحانيت و طلبگي را به نحو عالي رعايت مي نمودند و يك روحاني به تمام معنا بودند و جدا كه ايشان الگو و نمونه بودند ، براي ديگر دوستان او يك شب زنده دار بود ، شبها را به عبادت و ناله و ضجه در مقابل معبود و مهشوق حقيقي خود خداي تبارك و تعالي مي گذراندند و آنچنان اهميّت به نماز شب مي دادند كه گويا از واجبات بود .

و او مصداق اين آية شريفه بودند كه مي فرمايد :

و من الليل فتحجد به نافله لك عسا ان يبعثك ربك مقام محمودا .

بعضي از شبها بيدار و متحجد باش و نماز شب را به جاي آور كه خاص توست كه خدايت تو را به مقام محمود مبعوث گرداند خطاب به پيامبر صلي الله عليه و آله .و آنچنان كه نماز شب رابطة با خداوند و توسل به اهل بيت طهارت برنده ترين و كاراترين اسلحة هر مؤمن است شبانگاهان در نيمة شب پشت پا به خواب مي زدند و خود ترجيح مي دادند راز و نياز با معشوق خويش را بر خوابيدن .

يكي ديگر از خصلتهاي ايشان متوسل شدن به ضريح مقدسة حضرت فاطمة معصومه ( سلام الله عليها ) بود ، و مداوم در كنار آن  حضرت گريه و ناله مي كرد .و او مونس واقعي قرآن بوده و آنقدر با قرآن انس گرفته بود كه در هر جا مي رفت با خودش انيس خود (قرآن) را همراه داشت ووقتي به نماز مي ايستاد آنچنان غرق در عرفان مي شد كه اگر تيغش مي زدند از حالت خود متغير نمي شدند ، و هميشه در مقابل حضرت باري تعالي خاضع و خاشع بودند و ايشان همچنان در سنگر حوزة علميه مشغول تزكيه و تعليم بودند . به نوبة خويش جبهه را رها نمي كردند ومدّت زماني را در جبهه هاي كردستان كه در آن اوائل به پاكسازي منطقه از لوث كموله و دمكرات مشغول بودند نقش به سزاي را در بين ديگر رزمندگان ايفا مي نمودند و بعد از آن مدتي جبران درسهائي را كه عقب مانده بود نمودند .و باز براي ياري رزمندگان اسلام خود را به صورت يك بسيجي رزمي تبليغي آماده نموده و روانة جبهه هاي جنوبي (فاو) شدند و در مراحل پاياني عمليات والفجر هشت شركت كردند و باز چون خواست خدا بود سالم به سنگر حوزة‌علمية‌قم برگشتند و در اين مدتي كه پشت جبهه بودند با سعي و تلاش فراوان توانستند درس خويش را ادامه دهند و ايام تعطيلات تابستاني 1365 جامة عمل به امر ازدواج كه يكي از سنتهاي پيامبر اسلام به شمار مي آيد پوشيدند و با ازدواجشان درسي دادند كه براي ديگران نمونه بود .و ديديم كه بعد از ازدواجش چند ماهي بيش نگذشته بود كه باز ايشان با غيّرت مردانگي كه داشتند به امر امام بزرگوار كه فرمودند : در اين مواقع حساس جبهه رفتن از اهم واجبات است و هركس كه مي تواند به جبهه برود . لهذا ايشان سخن را لبيك گفتند و از جان و دل پذيرفت و خانه و عيال خويش را در حالي كه بار حمل داشته رها نموده وبا اين سخن گوهربارشان كه فرمودند :انسان بايد به هيچكس و هيچ چيز دلبند نباشد ، يك وقت انسان كسي را مي بيند و ناخودآگاه محبّتش در دلش مي افتد ، انسان بايد محبّت خدا را در دلش باشد و عاشق خدا باشد و عشق غير خدا در دلش نباشد .فهماند كه اي ملّت قهرمان ايران و بالاخص مردم شهيد پرور بويراحمد ، بايد نداي رهبرتان را لبيك گو باشيد و هر وقت كه ايشان لازم دانستند و امر فرمودند كه اسلام را ياري نمائيد بر شما لازم و واجب است كه دل از دنيا و ظواهر فريبنده دنيا ببريد و همچون حضرت حسين (ع) و ياران با وفايش عاشقانه به مقابله با دشمنان اسلام برخيزيد !آري او خودش چون علي اكبر حسين (ع) در اوائل اسفند ماه 1365 از طرف دفتر تبليغات اسلامي به عنوان روحاني و مبلغ وارد ميدان جنگ شدند و در منطقة عملياتي كربلاي 5 « شلمچه » به مأموريت تبليغي خود مشغول بودند .و آنهائي كه چند روزي با ايشان در آن سنگرهاي نوراني ظلمت شكن بودند بيان مي كنند كه ايشان در چهرة نورانيشان شهادت جلوه گر بود و هر روز اكثر اوقات خويش را با تلاوت آيات حليلة قرآن مي گذراندند و با بيانات شيوا و سخنان علي وارشان ديگر رزمندگان را به فيض مي رساندند .تا اينكه روز 22 اسفند يعني روز شهادتشان فرا رسيد و در آنروز حالي ديگر پيدا كرده بود و آنطور كه نقل شد ايشان وضؤ گرفتند و آمادة قرآن خواندن شدند ، و در آن هنگامي كه قرآن مي خواندند يك مرتبه موشك كاتيوشا كنارشان خورد و با انفجار شديد بدن پاكش پاره پاره شد ، و روح پاكش همچون حسين (ع) به معشوق خويش پيوست .

آنكه تو را شناخت جان را چه كند

                                   فرزند و عيال وخانمان راچه كند

ديوانه كني هردوجهانش بخشي

                               ديوانة توهردوجهان را چه كنــد

 


وصيت نامه

بسم الله الرحمن الرحيم

به نام خدايي كه آسمان و زمين و آنچه در آنهاست آفريد و هيچ كس را شاهد نگرفت .

به نام خدايي كه مرا خلق كرد و به من جان داد و توفيق داد تا اينجا رسيدم .

ولاتقولوا لمن يقتل في سبيل الله اموات بل احياء و لكن لاتشعرون 

و نگوييد به آنها كه كشته شدند مردگان زندگانند و ليكن در نمي يابيد.

بله شهيدان زنده و حاضر و ناظر هستند ولي چشم باطن مي خواهد كه آنها را دريابد . امام سجاد(ع)‌ در دعاي يكم صحيفه سجاديه مي فرمايد: سپاس خدا را كه اول است از او اولي نبوده و آخر است و پس از او آخري نباشد خداي كه ديدگان او را نبينند ولي او ديدگان را مي بيند سپاس خداي كه وصف كنندگان نتوانند او را وصف كنند چنانكه حضرت رسول اكرم (ص) فرمود: لااحصي ثناء عليك انت كما اثنيت علي انفسك – مرا توانايي مدح و ثناي تو نيست تو خود بايد ثناگوي ذات اقدس خويش باشي و مولا اميرالمؤمنين مي فرمايد: (هو فوق ما يصفحه الواصفون) او برتر و بالاتر است از آنچه وصف كنندگان او را بستايند . وقتي آدم اين سخنان پيامبر و ائمه را مي بيند زبان انسان لال مي ماند كه پيامبر با آن عظمت مي فرمايد من نمي توانم تو را مدح كنم ديگر من ضعيف چه هستم كي هستم خدا كه تو را سپاس بگويم . خدايا با زبان تو را سپاس مي گذارم و تو را مي خوانم كه گناه او را لال كرد خدايا من كوچكتر از آنم و جانم خيلي كوچكتر از آن است كه فداي اسلام و قرآن شود، شكر خداي كه اين همه رئوف و مهربان است اي خدايي كه اين همه بزرگ هستي خوشا به جال آنانكه تو را شناختند چه خوش گفته ابوسعيد:

آن كس كه تو را شناخت جان را چه كند    

                                           فرزند و عيال و خانمان را چه كند

ديوانه كني هر دو جهانش بخشي   

                                          ديوانه تو هر دو جهان را چه كند

بله كسي كه خداي خويش را شناخت ديگر جان كه از همه چيز براي انسان عزيزتر است ديگر براي انسان ارزش ندارد مال خودش نيست فرزند و عيال همه و همه را در راه خدا صرف مي كند پس اي ملت شهيدپرور در راه خدا جهاد كنيد كه خدا مجاهدان را دوست دارد همانطور كه قرآن مي فرمايد: ان الله يحب الذين يقاتلون في سبيله صفاً كأنهم بنيان مرصوص. خداوند دوست مي دارد مردمي را كه در راه او مي جنگند و ايستادگي مي كنند مانند ديواري روشن مانند ديواري فلزي كه هيچ قدرتي نمي تواند آنها را از جا بكند و حركت دهد .پس اگر جنگ طول بكشد نكند خستگي به شما رخ دهد و بگوييد خداي ناكرده صلح . نه ما پيرو قرآنيم و پيرو قرآن بودن يعني عمل كردن به آن، ما پيرو امام حسين(ع) هستيم كه در روز عاشورا مي فرمايد: الموت خير من ركوب العار – والعار اولي من دخول النار. مرگ بهتر از عار است و عار بهتر از داخل شدن در آتش است.  و در جاي ديگري مي فرمايد :  موت في عز خير من حيوة في ذل . مردن در عزت با شرافت تر از زندگي در ذلت است . بله اين حماسه حسيني است و اين يعني ما پيرو او اگر راست مي گوييم بسم الله ما كه نبايد از مرگ بترسيم چون امام حسين (ع) مي فرمايد: لا اري الموت الا سعادة والحياة مع الظالمين الا برما . نمي بينم مرگ را جز سعادت و زندگي با ظالمان را به جز بدبختي و ذلت هيچ ديگر نيست . مرگ اصلاً براي ما شيعيان سعادت است و مكتب شيعه عشق توحيد و شهادت و يا در جاي ديگر به اصحابشان مي فرمايد: و ما الموت الا فنظره تعبريكم مرگ هيچ نيست مگر عبور از اين است مرگ براي اولياء الله خيلي راحت و سعادت است اگر راست مي گوييم حسين وار وارد صحنه جنگ شويم و حسين وار كشته شويم . اي كساني كه فقط اسلام را به عبادت خالي مي دانيد شما چرا به سيره پيامبر و ائمه نگاه نمي كنيد . عبادت خدمت خلق نيست به تسبيح و سجاده و دلق نيست . عبادت مگر چه هست، جنگيدن هم عبادت است عبادت كه فقط مهره تسبيح نيست مردم را از زير ظلم درآوردن هم عبادت بسيار بزرگي است خدايا ما در مقابل عظمت امام حسين(ع) هيچ هستيم، امام حسيني كه همه هستيش را در راه تو گذاشته و شهيد شد. مگر امام حسين(ع) نمي دانست شهيد مي شود بله مي دانست و در كربلا هم خون فرزند خردسال خويش را مشت كرد و به آسمان پرتاب كرد و فرمود خدا اين فرزند را در راه تو داده ايم و تو از ما بپذير. نكند در فراق من گريه كنيد من زنده ام آن وقت كه زنده بودم در بين شما بودم زنده نبودم بلكه مرده بودم حال كه ديگر شهيد شدم زنده حقيقي ام چرا كه پيامبر مي فرمايد: مردم خوابند تا زماني كه بميرند آن وقت بيدار مي شوند. پدر و مادرم مي دانم شما خيلي براي من زحمت كشيده ايد و مرا بزرگ كرده ايد در دنيا كه نتوانستم براي شما كاري كنم اميدوارم به درگاه خداوند متعال كه خداوند اين خون ناقابل من را بپذيرد و در آخرت شما را شفاعت كنم در بلا و مصيبت ناراحت نشويد بايد قويتر، بيناتر و هشيارتر شويد، درس عبرت بايد بگيرد . شعري سعدي دارد راجع به كساني كه در سختي و مصائب اراده به دست مي آورند و فوايدي كه در مصائب نصيب انسان مي شود:

كوتاه ديدگان همه راحت طلب كنند

                                  عارف بلا كه راحت او در بلاي اوست

 بگذار هرچه داري و بگذار كه هيچ نيست

                                      اين پنج روز عمر كه مرگ از قفاي اوست

هر آدمي كه كشته شمشير عشق شد

                                     گو غم مخور كه ملك ابد خونبهاي اوست

از دست دوست هرچه بينايي شكر بود

                                     سعدي رضاي او مطلب چون رضاي اوست

پس انسان بايد هرچه از طرف خدا براي او پيش آمده خوشحال شود چون رضاي اوست و دعاي معروف امام حسين : الهي رضا بقضائك، تسليم لامرك لامعبود سيواك يا غياث المستغيثين . خداي من رضايم به قضاي تو، تسليم امر توأم بغير از تو معبودي ندارم اي فريادرس بيچارگان بي پناهان. و دعايي هست كه هميشه پدر و مادرم دعاي شما اين باشد : خدايا از تو مي خواهم كه صبر و سپاسگزاري را به من عنايت فرمايي . و تنها به پدر و مادرم نمي گويم بلكه به همه اقوام و دوستان مي گويم كه در فراق من گريه نكنيد كه اين منافقان نمي فهمند گوش دارند ولي نمي شنوند به قول قرآن صم بكم هستند چشم دارند نمي بينند، عقل دارند درك نمي كنند و نمي فهمند و نبايد هم بفهمند. خدايا من ضعيف افتخار مي كنم كه خدايم يكتا پيامبرم محمد(ص)، امامم علي(ع)، استاد دانشگاهم حسين بن علي(ع) و رهبرم خميني كبير. خدايا تو را سپاس مي كنم كه اين همه نعمت را به من عطا فرمودي. اي كاش بارها زنده مي شدم و جانم را فداي اسلام و قرآن مي كردم . خدايا چگونه تو را سپاسگزاري كنم . بعد از چند سال كه خبري از اسلام نبود يك مرتبه امام از سلاله پاك محمدي انقلاب كرد و مردم را رهبري كرد و در لجن زار گناه آنها را بيرون آورد پيام من به ملت شهيدپرور ايران اين است كه از رهبر اطاعت كنند شكرگزاري كنند كه خدا اين نعمت را به ما داده اگر از رهبر اطاعت نكنيد از مسير مستقيم اسلام بيرون آمديد و به ظلالت و گمراهي كشيده مي شويد و در آخرت هم عذاب منتظر شما خواهد بود و به قول مرحوم طالقاني اگر از اين رهبر اطاعت نكنيم خدا عذابمان مي دهد. جبهه را خالي نگذاريد، سنگرها را خالي نگذاريد، امام را تنها نگذاريد عذاب بر شما فرودخواهد آمد اگر خداي ناكرده اين كار را بكنيد. بعضي ها امام را نمي توانند درك كنند چون امام بزرگتر از زمانه امروز است . پيام من به مردمان استان خودمان: اي عزيزاني كه سالها در زير سلطه خانها و كدخداها بوديد و حال آزاد شده ايد شكر نعمت را به جاي آوريد، شكر نعمت چه هست؟ آمدن به جبهه ها، امام را ياري كردن. بعضي ها هستند هنوز دارند روي زمين، آب و خاك دعوا مي كنند، مگر شما فكر نمي كنيد كه يك روزي بايد اينها را بگذاريد و برويد؟ پس دعوا چرا؟ چرا دنيا را آباد و آخرت را خراب مي كنيد؟از مسئولين محترم استان عاجزانه مي خواهم كه عدالت را رعايت كنند كه اگر كوچكترين حقي پايمال شود در مقابل خون شهدا مسئوليد. جبهه سنگر عشق، توحيد و جهاد است. خداوندا به من كه شايد لطف و نظر كني و شهيد شوم ولي خدايا اين رزمندگان آرزوي كربلا دارند آنها را به كربلا برسان. اي مولا اي معبودم روزي را برسان مهدي موعود را و اين ظالمان را نابود بگردان و عدالت را به وسيله عزيز فاطمه در جهان بگستران. خدايا اين ابوجهل ها و ابوسفيانها و طلحه و زبيرهاي زمانه را اگر قابل هدايتند هدايت و اگر نيستند نابود بگردان. خدايا اين رهبر سرتاپا توحيد و دلسوز را تا انقلاب مهدي(عج) نگهدار. خدايا منتظري اميد امام امت را براي نصر اسلام محافظت و دشمنان او را هدايت بفرما.

خدايا اگر شهيد شدم به كرم خويش اين خون ناقابل را به اين بنده حقير گنهكار بپذير و شهداي انقلاب را با شهداي كربلا محشور بگردان .

 

« خاطره اي از دوران طلبگي شهيد چماني »

شهيد روحاني شيخ رضا چماني فردي متدين يا متعهد و متقي ، مهربان ، دلسوز و با اعتقاد بود . زندگيش هدفدار بود . در مدت كوتاهي كه در مدرسه علميه واليعصر(عج) ياسوج حضور داشتند تمام همت و تلاش علمي خودش را روي درسهاي حوزه گذاشته و ايام فراغت از درس را صرف مباحثه دروس علمي ومذهبي ،صرف ، نحو، ادبيات، منطق ، مطالعه كتابهاي مذهبي اخلاقي ، علمي و اجتماعي مي نمود . از جمله كتابهاي اخلاقي شهيد دستغيب و برجستگان اخلاقي ديگر .

نسبت به انجام واجبات و ترك محرمات فردي متدين و مقيد بود . نماز اول وقت را به جماعت مي خواند با قرآن انس داشت . به خواندن دروس حوزوي عشق مي ورزيد و سر از پا نميشناخت ؛ واز همان اول هدفش اين بود كه طلبه اي مخلص و با عمل باشد و هر كاري كه مي كرد براي رضاي خدا بود و غير از رضاي او هدف ديگري نداشت . شهيد اهل تهجد و نماز شب بود و بخشي از اوقات شب را صرف راز و نياز با خالق و ايستادن در برابر معبودش مي نمود . بالاخره تمام راز و نيازها و العفوالعفو گفتنهايش كار ساز واقع شد و به آرزوي ديرينه اش رسيد . در برخوردهايش فردي خوش رو ، متبسم و متواضع بود با نرمي و لطافت سخن مي گفت و از تكبر به دور بود . براي امام و روحانيت و لباس روحانيت احترام خاصي قائل بود و رفقايش اكراحاً در بيرون از حوزه افراد متدين و مذهبي بودند . و در حوزه كه هم بحثهايش با طلبه ها بودند .

جلوه هايي از شهيد به نقل از همسنگران :

عارفي دلسوخته و دلباخته ؛ با عالمي با عمل و داراي قلبي پر از صفا و صميميت بود . اكثر ايام روزه مي گرفت و دائم الوضو بود و حرفهايش همه پند و حكمت بودند . خوش خلاق و با وفا بود . در تمام كارهايش برنامه ريزي مي كرد هميشه با خود دفترچه كوچكي داشت كه اعمال خود را مي نوشت و شب خود را محاسبه و محاكمه مي كرد به تقبل اين كلام قدسي كه مي فرمايد : « حاسبوا قبل ان تحاسبوا »

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده