خاطرات جانبازان در کتاب تلخ و شیرین/ به قلم «علی اصغر مقسمی»
فاو یک شبه جزیره بود که در جنوبی ترین نقطه عراق قرار داشت و تنها راه دسترسی عراق به آب های آزاد جهان در این نقطه بود. وقتی فاو را تصرف کردیم، دست عراقی ها از دریا کاملاً قطع شد. صادرات مهم عراق از این نقطه صورت می گرفت؛ نفت، نمک، صادرات حنا و ... . این شهر دو بندر مهم هم داشت که کل امکانات دریایی عراق در این نقطه قرار داشت.
نوید شاهد گلستان؛ لازم است یادآوری کنیم رزمندگان آن دوران و پیشکسوتان این دوران ، آنچنان مقدس اند که بنیان گذار انقلاب تا لحظه رحلتشان، برایشان عزت و احترام خاصی قائل بودند که فرموند؛ نگذارید پیشکسوتان جهاد و شهادت در پیچ و خم روزمره زندگی گرفتار شوند.بخشی از خاطرات جانباز 25 % هشت سال دفاع مقدس « عیسی اتراچالی » را در ادامه می خوانید.

نام : عیسی

نام خانوادگی : اتراچالی

فرزند : احمد

متولد : 1342

تحصیلات : فوق دیپلم

شغل : بازنشسته سپاه

نهاد اعزامی : سپاه و بسیج

سن در زمان اعزام : 17 سال

سابقه حضور در جبهه : سال 59-60-61-62-63-64-65-66-67-68 و دو سال بعد از قطع نامه

تحصیلات هنگام اعزام : اول دبیرستان

نوع فعالیت در جبهه : رزمنده، کمک آرپی جی زن، آر پی جی زن،فرمانده دسته، جانشین گروهان، فرمانده گروهان، جانشین گردان، فرمانده گردان، در پایان جنگ جانشینی تیپ یکم لشکر 25 کربلا

وضعیت ایثارگری : جانباز 25%

نسبت با شهید : برادرشهید

حضور در عملیات : آزادسازی اورمانات، محمدرسول الله (ص)، بیت المقدس، بدر، قدس1، قدس2، والفجر6، والفجر8، والفجر10،کربلای 1، کربلای 4، کربلای 5، کربلای 8، کربلای 10

جزر و مد اروند، 20 دقیقه طلایی

عملیات والفجر 8 در آبادان رو به روی شهر فاو عراق در سال 64 انجام شد. والفجر 8 از آن دسته عملیاتی بود که برای انجام آن، از قبل بسیار کار شده بود. تنها عملیاتی بود که همه اصول و قواعد یک جنگ کلاسیک در آن رعایت شده بود و از طرف دیگر، می توان گفت همه انواع عملیات باید در این سرزمین انجام می شد. ما باید چند کار بزرگ انجام می دادیم.ما مانع بزرگی به نام اروندرود داشتیم. اروندرود رودخانه بسیار خروشانی است. در طول 24 ساعت، دو بار جزر و مد می کند.

در زمان جزر، سرعت آب بیش از 70 کیلومتر بود. ما باید بیش از 3 هزار غواص را از اروند عبور می دادیم، در موج دوم هم باید قابق ها از اروند عبور می کردند.

در این عملیات، ما هم جنگ در آب را داشتیم که شرایط خاص خود را طلب می کرد، هم جنگ در جنگل و نخلستان ها، هم جنگ در باتلاق (چون هم ساحل ما و هم ساحل دشمن باتلاق بود) و هم جنگ در شهرها را. نیروهای ما باید هر چهار نوع جنگ را آموزش می دیدند و آمادگی انجام آن را در آن سرزمین به دست می آوردند.

فاو یک شبه جزیره بود که در جنوبی ترین نقطه عراق قرار داشت و تنها راه دسترسی عراق به آب های آزاد جهان در این نقطه بود. وقتی فاو را تصرف کردیم، دست عراقی ها از دریا کاملاً قطع شد. صادرات مهم عراق از این نقطه صورت می گرفت؛ نفت، نمک، صادرات حنا و ... . این شهر دو بندر مهم هم داشت که کل امکانات دریایی عراق در این نقطه قرار داشت.

برای والفجر 8، از 6 ماه زودتر کار کرده بودیم. اصول حفاظت اطلاعات در این عملیات کاملاً رعایت شده بود و به همین دلیل هم در آن موفق شدیم، عبور از اروند در این عملیات از دشوارترین کارها بود. تا آن زمان هیچ کارشناس نظامی به خود جرأت نداده بود که از اروند عبور کند، اما بسیجیان و سپاهیان ما این کار را کردند و این امر غیرممکن را ممکن ساختند.

امروز بحث عبور از اروندرود در دانشگاه های نظامی دنیا تدریس می شود. فقط 6 ماه روی این موضوع کار کرده بودیم که چه زمانی را برای رها کردن غواصان انتخاب کنیم که آب آن ها را نبرد.

تعدادی از دانشگاهیان ما به منطقه آمدند و 6 ماه روی این موضوع کار کردند تا 20 دقیقه طلایی را پیدا کنند که وقتی غواصان ما در آب می افتند، کمترین آسیب را متحمل شویم. برای آموزش 3 هزار غواص که 2 گردان آن لشکر25 کربلا بود، ماه ها تلاش شد، نیروها را از سه ماه قبل به بهمن شیر بردیم و تحت آموزش قرار دادیم تا برای عبور از اروندرود با کمتر مشکلی برخورد کنیم، برای قایقران ها هم همین طور.

نیروها را برای جنگ در شهرها آموزش می دادیم. این کار را در روستاهای سیلاویه و چوبده که در عقبه منطقه عملیاتی قرار داشت، انجام می دادیم. کار بسیار سختی بود. حدود 18 لشکر در آن عملیات حضور داشت،باید روزها می رفتیم که خطوط پدافندی را محکم کنیم تا برای شب عملیات کمتر مشکل داشته باشیم. باید سنگرهای تانک می ساختیم، سنگر توپخانه، سنگر نفرات، سنگرهای تیربار و سنگرهای 106 برای آن 20 دقیقه آتشی که می خواستیم قبل از عملیات بر خطوط مقدم دشمن بریزیم.

زیر آن آتش، غواصان ما باید از اروندرود رد می شدند. یادم هست که روزها برگ نخل ها را می زدیم، خارهای آن را می تراشیدیم و شب دیواره های با این نخل ها درست می کردیم که پشت آن دیواره بتوانیم سنگر بسازیم. کارهای قبل از عملیات شاید سخت ترین کارها بود. در تمام دوران دفاع مقدس، چه به عنوان رزمنده و چه به عنوان فرمانده شب عملیات برایم راحت ترین زمان بود.

هر اتاقی را که باز می کردیم، می دیدیم 30 عراقی در آن جمع شدند

من هیچ صحنه ای را مثل آن روز ندیده بودم. جنگ تن به تن آغاز شده بود. عراقی ها به شدت مقاومت می کردند و نیروهای ما هم به شدت با آن ها برخورد می کردند. حتی یک عراقی از آن جا سالم بیرون نرفت، همه عراقی ها یا کشته یا اسیر شدند. بعضی هایشان هم که فرار می کردند، چون آن جا منطقه ساحلی نزدیک بود، به آب برخورد می کردند و باز هم کشته می شدند.

یادم هست که در اتاق ها می رفتیم و بازدید می کردیم. جنگ تن به تن در اتاق ها صورت می گرفت. در اتاقی را باز می کردیم، ناگهان می دیدیم 30عراقی در آن جمع شده اند!

ادامه دارد...

منبع : کتاب تلخ و شیرین(2920 روز، روایتگر گرگانی)، نویسنده علی اصغر مقسمی
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده