فاتحان خرمشهر
برادر شهيد اسفنديار سروش نژاد در سال 1339در خانواده اي فقير كشاورز ديده به جهان گشود كه از اول تا به حال يك لحظه از ياد خدا غافل نبود با هزاران زحمت وبدبختي به سنين بلوغ رسيد.

نام شهید : اسفنديار

نام پدر : اله داد

تاریخ تولد : 1339

تاریخ شهادت : 61/2/10

محل شهادت : خونین شهر

 

بسم الله الرحمن الرحيم

زندگينامه

برادر شهيد اسفنديار سروش نژاد در سال 1339در خانواده اي فقير كشاورز ديده به جهان گشود كه از اول تا به حال يك لحظه از ياد خدا غافل نبود با هزاران زحمت وبدبختي به سنين بلوغ رسيد بعد از سن بلوغ ،روزانه به كمك پدر خويش جهت تامين معاشر روز مره خود ميپرداخت چون در خانواده اي فقير چه از نظر مادي و چه از نظر فرهنگي زندگي ميكرد به شغل رانندگي پرداخت و بعد از چند سال رانندگي بعد از پيروزي انقلاب اسلامي به خدمت سپاه جمهوري اسلامي در ديماه سال 1358  اعزام گرديد دوره آموزشي خويش را در اهواز به اتمام رسانيد و بعد از دوره آموزشي به يكي از پاسگاههاي اطراف مسجد سليمان منتقل گرديد كه با گذراندن پنج ماه خدمت بعلت بي سرپرستي خانواده و فقر مادي حاكم از خدمت دست كشيده تا اينكه برادرش سهراب سروش نژاد بوسيله بسيج سپاه پاسداران به جبهه حق عليه باطل اعزام گرديد كه منجر به شهادت وي شد با شنيدن خبر شهادت برادر خود آگاهي زيادي پيدا كرد و حركت در راه برادرش نمود و به خدمت زير پرچم بازگشت و به علت دادن شهيد به يكي از پاسگاههاي اطراف اهواز منتقل شد وي اظهار نمود كه من براي اين آمده ام كه به جبهه اعزام شوم و راه برادر را طي نمايد.برادر شهيد اسفنديار سروش نژاد بر اين نظريه خودش به جبهه آبادان و خونين شهر اعزام شد كه با گذراندن مدتي در جبهه در تاريخ 10/2/1361راه برادرش را طي و به هدف خويش كه درجه رفيع شهادت بود رسيد و از وي يك پسر به جاي مانده است.

روحش شاد و راهش مستدام باد

بسم رب الشهداء و الصديقين

وصيتنامه

پس از ستايش خداوند سبحان و درود به رسول اكرم (ص) و ائمه اطهار بالاخص حضرت مهدي (عج) و نايب برحقش امام خميني رهبر كبير انقلاب اسلامي ايران و ملت شهيد پرور ايران و با سلام بر پدر و مادر و خواهران و برادرم و تمام دوستان و آشنايان .

من اسفنديار سروش نژاد فرزند اله داد براساس وظيفه شرعي خود لازم دانستم در راه الله و براي پاسداري و حراست از انقلاب كبير اسلامي كه خونبهاي 160هزار كشته و مجروح است در جنوب كشور آمدم و به جنگ عليه ضد خدا پرداختم . من گام نهادن در اين مسير خدايي را يك فريضه مي دانم و در اين راه اگر دشمن را شكست دهيم پيروزيم و اگر به ظاهر شكست بخوريم و كشته شويم پيروزيم . به هر حال اين مايه شكر پروردگار و افتخار براي من و شماست كه در اين راه به درجه شهادت مي رسم و به جايي مي روم كه ملكوتش مي نامند ، آنجا كه بهشتش نامند ، زندگي ذلت بار را هيچ وقت قبول نخواهم كرد . مرگ سرخ و شهادت را بر آن ترجيح مي دهم . همانطور كه قلبم آگاه است به آرزوي خودم خواهم رسيد . هيهات كه 22 سال از عمرم گذشت و هنوز اندر خم يك كوچه ام زيرا نعمتهايي كه خداوند به من داده سپاسگزاري نكرده ام و شرمنده ام و بيشتر از همه از نعمت بزرگ خداوند ناسپاسي كردم كه امام و رهبر و مرجع تقليد ما روح خدا ، خميني بت شكن باشد توفيق نيافتم آنطور كه بايد در گفتارش تفكر كنم و توفيق نيافتم كه بيشتر بشناسمش ، افسوس و صد افسوس كه با او هم عصر بودم ولي از ولايت او بهره نجستم و به فرامينش نينديشيدم ، پدر عزيزم درود خدا بر تو باد كه با امضاء نمودن رضايتنامه براي من در حقيقت شهادتنامه مرا امضاء كرده اي .

مادرم كوه باش و چون كوه استقامت كن . لحظه اي از نام و ياد خدا غافل مباش در راه دين بكوش كه هرچه بكوشي باز كم است . قامتت را بلند گير و نداي الله اكبر ، خميني رهبر سر ده و فرياد شهيدان راه خداوند را به مردم برسان كه همانا فرياد ما پيروي كردن از خدا و قرآن و خميني است.

پدر و مادر و خواهران و برادرانم ، امكان دارد اتفاقي واقع شود كه جنازه من بدست شما نرسد ، آنگاه به ياد شهداي كربلا و همچنين برادرم سهراب بيفتيد و ناراحتي به خود راه ندهيد و هر وقت دلتان گفت به قبرستان برويد و شهدا را زيارت كنيد و بر مزار اين همه شهيد بنگريد ، آن وقت درد خود را فراموش خواهيد كرد . در پايان از همگي مي خواهم كه در هر حال پيرو ولايت فقيه باشيد و هميشه روحانيت را سرمشق خود قرار دهيد و با كفار و منافقين و با آمريكا و شوروي و ديگر ابرقدرتهاي شيطاني با تمام قوا بجنگيد و انتقام شهيدان را از آنها بگيريد و در نمازهايتان امام را دعا كنيد . پدر چند نكته است كه لازم به يادآوري مي باشد ، برادر و خواهران كوچكم را نماز و قرآن بدهيد و در برابر آنها كوتاهي نفرماييد . همچنين فرزندم را همچون برادرم و خواهران ، و چه خشنودم با تربيت اسلامي بزرگ نماييد در آينده جاي مرا بگيرد و راه مرا ادامه دهد . ضمناً يك عدد ساعت سيكوپنج به مبلغ 670 (ششصد و هفتاد)تومان به آقاي قدرت الله شهريور بدهكارم تسويه حساب نماييد . همچنين از همه مي خواهم كه مرا حلال كنند و از دوستان و آشنايان بخواهيد كه مرا حلال كنند . سلامتي امام و طول عمر برايتان آرزو مي كنم .  مادرم  ، مادرم

من مي روم با خون بشويم تنم                                          مگر عزيزتر ز علي اكبرم

بر تو وصيت كنم مادرم ، مادرم                                        مگر عزيزتر ز علي اكبرم

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده