فاتحان خرمشهر
مرگ جز تجديد حايت چيزى ديگر نيست يعنى انسان از بين مى رود و تولدى جديد براى هميشه مى يابد اين دنيا ميدان مسابقه اى بيش نيست يا اينكه ميدان امتحان براى انتخابات انتخابى كه سرنوشت يا توشه سفر انسان است .


نام شهید : سید ابوذر

تاریخ تولد : 1338

تاریخ شهادت : 62/2/25

محل شهادت : جبهه كوسك


 

زندگي نامه

ولاتحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتاً بل احياء عند ربهم يرزقون

شهيد ابوذر سعادتي فر در سال 1338 در خانه اي مستضعف و مكتبي به دنيا آمد او كه در كودكي مزه فقيري را چشيده بود پس از پايان سال تحصيلي هر سال در تابستان در گرماهاي گرم خوزستان كار مي كرد تا شايد بتواند كمكي به پدر پير خود نمايد . شهيد ابوذر سعادتي فر تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را در سوق گذرانيد و بعد طي دو سال در دبيرستان سوق تحصيل نمود و سپس در دانشسراي مقدماتي گچساران قبول و پس از اخذ ديپلم دانشسرا به خدمت مقدس معلمي در محرومترين و دورافتاده ترين دهات كهگيلويه در منطقه چاروسا در دهات دليك و دالون به كودكان آن سامان خواندن و نوشتن آموخت . شهيد ابوذر جواني خوش رفتار و خوش زبان بود و هميشه با اينكه سن او از ديگران كوچكتر بود همه را نصيحت مي كرد و همه را به وحدت و برادري مي خواند . او مي گفت با اينكه خودم از خانواده فقيري هستم اما دوست دارم هيچكس از فقيري صحبت نكند چون مسلمان فقير نيست . آري ابوذر با علاقه فراواني كه جهاد در راه خدا و لبيك گويان به نداي رهبر انقلاب داشت آگاهانه و عاشقانه به پادگان شهيد دستغيب در كازرون اعزام شد و پس از طي دوره آموزشي به جبهه جنگ حق عليه باطل براي آزادي خونين شهر روانه ميدان نبرد گرديد . اين رزمنده ايثارگر داراي پدر پير و مادر ناتوان مي باشد و با اينكه نان آور خانواده خود بود عاشقانه شهادت را پذيرفت . او قبل از اينكه به جبهه برود، به وسيله برادران به ايشان پيشنهاد شد كه آيا حاضري عروسي كني ، در جواب گفت من بايد به جبهه بروم اگر شهيد شدم خون بدنم براي حناي دستم و كفنم براي لباس عروسيم و قبرم براي حجله داماديم باشد . شهيد سعادتي فر سال اول دانشسرا را در نجف آباد اصفهان گذراند و مبارزات چشمگير وي برعليه مزدوان آمريكايي شاه معدوم در بين ديگر دوستانش كم نظير و مشخص بود شهيد سال دوم دانشسرا را در گچساران گذرانيد اينجا بود كه بعد سياسي وي بيشتر شكل گرفت و با گروهكهاي به اصطلاح سياسي و از جمله گروههاي معدوم و از هم پاشيده منافقين به مبارزه و مجاهدت برخاست و به راستي ابوذروار زندگي كرد و ابوذرگونه شهيد شد .

شهيد سعادتي فر در منطقه سردسير (شبليز) فعاليت سياسي را گسترش داده و براي انتخابات رياست جمهوري شهيد رجايي نقش وي در تبليغات در آن منطقه ارزنده و بسيار پراهميت بود و نيز به مناسبت شهادت شهيد مظلوم دكتر بهشتي و يارانش با ساير همرزمان به راهپيمايي و ايراد سخنراني در آن منطقه نمود كه به لحاظ موقعيت سياسي و جغرافيايي آنجا حائز اهميت بود و سرانجام در تاريخ 62/2/25 در عمليات بيت المقدس در جبهه كوسك اين كربلاي خوزستان به درجه رفيع شهادت نائل گرديد .


 وصیت نامه

بسم الله الرحمن الرحيم

و لا تحسبن الذين قتلوا فى سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون

مرگ جز تجديد حايت چيزى ديگر نيست يعنى انسان از بين مى رود و تولدى جديد براى هميشه مى يابد اين دنيا ميدان مسابقه اى بيش نيست يا اينكه ميدان امتحان براى انتخابات انتخابى كه سرنوشت يا توشه سفر انسان است . اكنون كه من در يك حكومت اسلامى بزرگ شده ام و عقيده به تمام اصول و فروع آن دارم . آماده امتحان مى باشم بهتر بگويم در بوته آزمايش واقع شده ام ، تا سر نوشت خود را انتخاب من مى روم اگر از اين امتحان موفق شده ام چند كلمه اى به شما پدر و مادرم و برادران وصيت مى كنم و پدر را وكيل و بعد از پدر برادر بزرگم على اكبر بينوا را وكيل مى دانم در وحله اول جز به خدا به هيچ چيز ديگر فكر نكنيد تا موفق شويد . دوم مرا ببخشيد و به خواهرانم تو صيه مى كنم كه اگر من رفتم شما زينبى عمل كنيد و خدا را فراموش نكنيد زيرا اتحاديه كه در زير پرچم الله نباشد از همه ضعيف تر است و به برادرم توصيه مى كنم كه تا مى تواند  پدر و مادرم را اذيت نكنند زيرا اگر آنها را اذيت كنيد مرا اذيت كرده ايد . مقدارى پول براى اجير گرفتن كسى براى روزه ونماز كه براى من بخوانند و مقدارى بدهكارى كه خودتان مى دانيد از همه دوستان مى خواهم كه مرا حلال كنند و هركس كه من كوچكترين حقى نسبت به آنها دارم حلالشان باد به برادرم على اكبر توصيه مى كنم كه به دليف برويد و رضايت كامل خانواده محمود و همه اهالى آنها را به جاى آوريد و از آنها بخواهيد كه مرا حلال كنند و سرى ديگر به دالون بزنيد و از آنها بخواهيد كه مرا حلال كنند چون من يك سال آنجا مزاهم آنها بودم و آن خانواده اى كه توى اطاقشان درس مى دادم و بقيه را سلام برسانيد و ديگر - واز ملت سوق مى خواهم اينكه ما رفتيم تا خون خود را در پاى درخت اسلام بريزيم تا باور شوند و در تمام نقاط جهان شاخه بگسترد و تمام ملت جهان را در زير سايه اين درخت تنومند لايه آزادى زندگى كنند شما هم خط ما را دنبال كنيد و دست از دو قبيله برداريد و از روحانيت مبارز سوق مى خواهم كه به تمام مردم ثابت كنند كه ما نسبت به هم حسن نيت كامل داريم زيرا مردم بدون رهبر مثل گله بدون چوپان مى باشند در اين وضعيت اگر رهبر قاطع نباشد باعث تفرقه مى شود .

و ضد انقلاب از اين تفرقه سوء استفاده كرده و خون اين همه شهيدان را پايمال مى كند و پس هم مردم و روحانيت سوق و هم ملت ايران و همه در برادر خون شهيدان مسئول مى باشند كه با كمال همت به مردم خدمت كنند بدون هيچ گونه نظر خاصى . اينست كه عازم جبهه شدم و در راه بى برگشت قدم گذاشته ام و كولبارم كه همان ايمان مى باشد قدم در راه رسيدن به معبود خود برداشتم ، شما را به خدا مى سپارم كه اين اما را تنها نگذاريد زيرا اوست اولياءالله و هركس كه از وى اطاعت نكند اوست . پدرم اگر فكر مى كنى كه من ازدواج نكرده ام من با شهادت بوسيله تفنگ كه همان ياورم بود ازدواج كرده و سنگر بهترين حجله برايم بود خونم براى حنا بهترين رنگ مى باشد.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده