شهید اردیبهشت
دوشنبه, ۰۱ خرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱۲:۱۶
شهید ابوالفضل فخار قابل فرزند عبدا... در سال 1342 در شهر مقدس قم چشم به جهان گشود. او در تاریخ 20/2/61 در حمله بیت المقدس در جهت آزادسازی خرمشهر ندای حق را لبیک گفته و به وصال حق شتافت.

بسمه تعالی

در خرداد ماه سال 1344 در شهرستان قم در یک خانواده مذهبی و نسبتاً مرفه و زحمتکش بدنیا آمد. ( در شناسنامه شهید سال تولد 1342 می باشد ) پس از گذراندن دوران کودکی دوران کودکی که توام با شیطنت نیز بوده در سن 6 سالگی به مدرسه رفته و تا کلاس چهارم ابتدائی ادامه داد و سپس برای مدت دو سال ترک تحصیل نموده و مجدداً در کلاسهای شبانه به تحصیل ادامه داده تا موفق به اخذ پایان نامه تحصیلات دوره ابتدائی گردید و چون علاقه زیادی به تحصیل نداشت به کارخانه آجرپزی پدر رفته و مشغول بکار شده و حدود یکسال هم شغل منبت کاری اشتغال داشته از خصوصیات اخلاقی می توان مهربانی بیش از حد به خانواده را نام برد و به مسائل دینی و مذهبی علاقه خاصی داشت به طوری که حتی نماز صبح او هیچ وقت قضا نشد و در اول وقت در مسجد محل یا جماعت را برگزار می کرد.

علاقه زیادی به روحانیت داشت بطوریکه پس از فوت امام جماعت مسجد محل سجاده و جا نماز و تسبیح آن را طلب نموده که مورد موافقت آن خانواده قرار گرفته و به وی تحویل شده. هرگاه فرصتی پیدا می کرد سر راه امام امت قرار می گرفت تا بلکه موفق به زیارتشان شود. قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در کلیه تظاهرات علیه رژیم طاغوت شرکت کرده و حتی در بعضی اوقات در تظاهرات شبانه شیپور می زد.

 بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و شروع جنگ تحمیلی رژیم بعثی صهیونیستی عراق علیه دولت جمهوری اسلامی ایران برادر بزرگتر دوباره به جبهه اعزام شده و ایشان هم مشتاق شرکت در این جهاد مقدس بوده که به علت کمی سن پدر حاضر به اعزام او نمی شد تا اینکه شخصاً با پدر صحبت کرده و به او قول داده که چنانچه رضایت دهد شهادت نصیبش شود شفاعت او را در آخرت خواهد نمود و پدر که تحت تاثیر قرار می گیرد ناگزیر تسلیم شده که در نتیجه در فروردین ماه سال 61 در بسیج سپاه پاسداران قم ثبت نام نموده و پس از گذراندن دوره آموزشی در پادگاه حمزه سیدالشهداء در اوائل اردیبهشت ماه سال 61 به جبهه اعزام می شود و سرانجام در تاریخ 20/2/61 در جبهه خونین شهر ( در حمله بیت المقدس ) به فیض شهادت نائل گردیده. در این دوره کوتاهی که در جبهه حضور داشته تنها یک نامه از او رسیده که خطاب به والدین خود تقاضا کرده امام را تنها نگذارید و در هر حال یار و یاور او باشند و چنانچه شهید شد برای او گریه و زاری نکنند.

او علاقه زیادی به نماز جمعه داشت و جمعه ای نبود که از روی سهل انگاری نمازش ترک شود. حتی همان روزی که از آموزش پادگان آمده بود روز جمعه بود و با اینکه بسیار خسته بود حمام رفت و در نماز جمعه حضور یافت و همیشه خیلی زود در نماز جمعه حاضر می شد تا اینکه بتواند در صفهای جلو قرار گیرد تا بتواند امام جمعه را که همواره از شخصیتهای مذهبی بود ببیند و همیشه در سر راه شخصیتهای که در قم رفت و آمد می کردند قرار می گرفت تا از آنها روبوسی کند. حتی از شهید رجایی و شهید بهشتی و مرحوم طالقانی و از امام امت روبوسی کرده بود. علاقه زیادی به خواندن قرآن داشت اما چون سواد کافی نداشت روزی یک ساعت نزد مادرش بعضی از سوره های قرآن را حفظ کرده بود. از نظر احکام دینی آگاهی بسیار داشت و از امام جماعت و روحانیون دیگر مسائل شرعی را سوال می کرد. آنقدر به نماز جماعت علاقه داشت که حتی صبحها پیش نماز محل که به ابوالفضل علاقه داشت به او گفته بود که صبحها به در منزل او برود و با هم برای اقامه نماز به مسجد بروند. وقتی که به جبهه رفت و جانماز و سجاده اش را که از حاج آقا ضیاء مرحوم به او رسیده بود به مادرش داده چون مدت زیادی در جبهه نبوده و چند روز بعد از اعزامش به شهادت رسیده عکس و نامه زیادی و حتی وصیت نامه ای از او نداریم.

قبل از اعزام به جبهه توسط مادرش دختری را انتخاب کرده بودند که چنانچه از جبهه به سلامت برگشت با او ازدواج نماید ولی چند روز پیش از شهادتش پدرش خواب شهادت او را می بیند تا بالاخره خبر شهادتش رسید. او جوانی مومن معتقد پاک منزه و علاقه مند به خاندان نبوت و ورزشکار و ورزش دوست بود و سرانجام داوطلبانه به یاری رزمندگان اسلام شتافته و با نثار خون پاک خود درخت اسلام را آبیاری نموده یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.

منبع: اسناد و مدارک موجود در بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قم

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده