شهید اردیبهشت
يکشنبه, ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۶ ساعت ۱۲:۰۸
شهید ابوالفضل پورجهان فرزند یدالله در سال 1343 در شهر مقدس قم چشم به جهان گشود. او در تاریخ 20/2/61 در حمله بیت المقدس در خونین شهر به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

اخلاقش خیلی خوب بود. دفعه­های اول که رفته بودند جبهه، مادر به برادرم گفت ابوالفضل چقدر ضعیف و لاغر شده­اید و می­گفت مادر این چه حرفی است که می­زنی و شغل پسرم نقاشی ماشین بود. و برادر من وقتی که کوچک بود، ترس در وجودش بود وقتی که کوچک بود و می­خواست توی حیاط برود انگار ترس داشت و می­خواست برود جبهه و ما می­گفتیم ابوالفضل تیر اول و دوم را بزنند تو فرار می­کنی و می­آیی. و به خواهرش گفت خواهر جان می­رویم و راه کربلا را باز می­کنیم، تا شما به کربلا بروید و برادرم ترس را از خودش دور کرد و رفت جبهه برای جنگ با دشمنش تا پیروز شوند و تا راه کربلا را باز کنند. مادرش می­گفت یک روز که در باغ ملی بودیم سر قبر پسرم و آن قدر گریه کردم که چرا پسرم به خوابم نمی­آید و یک پاسدار آمد و گفت خانم چقدر گریه می­کنی گفتم پسرم شهید شده دوست دارم خوابش را ببینم و به من گفت: پسرت در خانه کجا می­خوابید؟ شما سر جای پسرت بخواب و امامها را قسم بده که خوابش را ببینی. و این کار را کردم و شب بعدش خواب پسرم را دیدم.

ـ یک روز در خانه بود و داشت پنکه خانه را رنگ می­زد گفت ان شاءالله که من بروم جبهه می­بینی چه کار می­کنم و مادر ترسید و گفت نمی­خواهد بروی، می­روی شهید می­شوی. و گفت: نه من می­روم و می­بینی چه کار می­کنیم، راه کربلا را باز میکنیم مادر جان.

ـ خواهرش می­گفت در خواب نشانه­هایی از پرواز دیدم که اشاره­ای به شهادت برادرم بود.

ـ برادرم رفته بود عکس انداخته بود، گفتم برادر جان چقدر عکست قشنگ و زیبا افتاده است، گفت به خاطر این است که قرار است در حجله­ام بگذارید.

منبع: اسناد و مدارک موجود در بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قم

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده