آنچه می‌خوانید خاطره‌ای از شهید جواد آقامیری است.

به گزارش نوید شاهد از زنجان، این خاطره از شهید والامقام جواد آقامیری این چنین نقل می‌شود؛

تازه وارد دبیرستان شده بود و به خاطر فعالیت‌های زیادش مسئولیت کتابخانه را به او سپرده بودند. به خاطر دارم یکبار صبح از جیپ او پول برداشتم و رفتم نان خریدم وقتی برگشتم جواد از خواب بیدار شده بود دیدم خیلی عصبانی است.

او با ناراحتی از من پرسید شما از جیب من پول برداشتید؟

گفتم: خوب چرا ناراحت هستی پسرم پولت را پس می‌دهم.

گفت به خاطر پول نیست که ناراحتم پول من هم مال شماست.

پول متعلق به مدرسه بود و خرج کردن آن حرام است. از کارم پشیمان شده بودم اما در دلم خوشحال بودم از این پسرم با آن سن کم به حلال و حرام اهمیت می‌داد.

منبع:کتاب درخت آلبالو (انتشارات فرهنگی دریادلان)

انتهای پیام/


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده