شهید گودرز ملکی:
شهید گودرز ملکی سرانجام انتظار گودرز برای وصال به جانان به پایان آمد. ستوان سوم نیروی هوایی، پایگاه چهارم شکاری دزفول پس از حضور در عملیاتهای متعدد همراه و همدم رزمندگان اسلام، در پل تکاب اندیمشک- دزفول در بهار ۳۵ سالگی به سال ۱۳۶۸ جان پاک به جانان تسلیم نمود.

نویدشاهدگیلان: در اوج گرمای تابستان ۱۳۳۳ دریای آبی خزر میهمان تازه ای را چشم به راه بود … نوزاد در سی ام مرداد پا به آغوش گرم این جهان خاکی نهاد، پدر فرزند را در آغوش گرفت و قطرات زلال اذان را جرعه جرعه به کام جان نوزاد ریخت:

الله اکبر، الله اکبر/ اشهد ان لا الا الله و مادر با درد شوق دعا می کرد: خدایا! عاقبت به خیرش کن. و خداوند شاهد می دانست که بذرهای پاک اذان سبز مس شوند و شکوفا. وی را گودرز نام نهادند که در سرزمین شهیدان دلاور؛ گودرز می بایست همچون آرش کمانگیر خط و مرز این سرزمین را با خون سرخ خویش تعیین کند که گودرز نه فقط متعلق به آن نسل بود و نه در همین عصر می ماند. او از اَزَل با هابیل زاده شده بود و تا ابد در جوار خالقش خواهد ماند. حضور پدر را چند صباحی بیش حس نکرد و از گرمای محبت مادر روییدن آموخت. مسئولیت پذیری مانع از تحصیل او در دبیرستان شد.

وی وارد ارتش شد تا ضمن خدمت به سرزمینش در خدمت خانواده نیز باشد. این فرزند کار و تلاش، گیله مرد استوار، از نیروی مسلحی بود که اولین ندای لبیک را با خمینی کبیر (ره) سر داد و تا پای جان بر عهد و میثاق استوار ماند. او که عشق به خوبی ها و مبارزه با بدی ها را از کودکی آموخته بود عاشق عشق ثارالله بود و این عشق آگاهانه در او ایجاد تعهد می کرد چنانکه وقتی مام وطن مورد هجوم واقع شد با پیام پیر مرادش تفنگ در دست و کوله بار بر دوش گرفت و آماده مبارزه شد. ام او می دانست که جامعه نیازمند علم آموزیست لذا ادامه ی تحصیلات را از سر گرفت و تا اخذ دیپلم پیش رفت.

در این مرحله از زندگیش نیز همچنان خونگرم و مهربان با دیگر همکیشان ارتباط برقرار کرده و مشکلاتشان را حل می نمود. در همین ایام رایحه ی عشق دیگری وجود گودرز جوان را در بر گرفت. نیمه دیگر وجودش را شناخت. دختری که می توانست بار زندگی، بار مسئولیت زنده بودن را- با قامت راست- بر دوش کشد. ثمره این ازدوا نه تنها محبت، آرامش و عزت بود که فرزندانی آمدند تا همراه و هم ره شان باشند. دو دختر و دو پسر که مقرر شد از شمع وجود پدر افروخته گشته و شمع هایی بر گرد وجود آنان گردند و برای یافتن « آنچه یافت نمی شود »، از این شهر جنگی به آن شهر جنگی رهسپار شدند. و سرانجام انتظار گودرز برای وصال به جانان به پایان آمد. ستوان سوم نیروی هوایی، پایگاه چهارم شکاری دزفول پس از حضور در عملیاتهای متعدد همراه و همدم رزمندگان اسلام، در پل تکاب اندیمشک- دزفول در بهار ۳۵ سالگی به سال ۱۳۶۸ جان پاک به جانان تسلیم نمود.

او به خیل شهیدانی نایل آمد که به قول پیر مرادمان: « در قهقه ی مستانه شان و در شادی وصولشان عِندَ رَبِهم یُرزقون اند.»

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده