کتاب تا آسمان راهی نیست توسط بنیاد شهید و امور ایثارگران استان سمنان به چاپ رسیده است
کتاب تا آسمان راهی نیست با محتوای خاطرات شهیدان حسینعلی و عبدالعلی طاهریان به نویسندگی سرکار خانم فاطمه و لیلا آلبویه توسط بنیادشهید و امور ایثارگران استان سمنان به چاپ رسیده است.
کتاب تا آسمان راهی نیست با محتوای خاطرات شهیدان حسینعلی و عبدالعلی طاهریان به نویسندگی سرکار خانم فاطمه و لیلا آلبویه توسط بنیادشهید و امور ایثارگران استان سمنان به چاپ رسیده است.
مشخصات کتاب :
قطع رقعی
تیراژ 1000 جلد
سال چاپ زمستان 1395
تعداد صفحات 164 صفحه
قیمت : 7500 تومان





زندگینامه شهید حسینعلی طاهریان

سيزدهم اسفند سال هزار و سيصد و سي و چهار صاحب پسري شد كه نامش را حسينعلي گذاشت. دوران كودكي حسينعلي آميخته با حضور در مساجد و محافل مذهبي بود. قرائت نماز و قرآن هم با دل و جانش انس گرفت.

تحصيلاتش را تا مقطع ديپلم ادامه داد. پس از اخذ ديپلم از دبيرستان دهخداي سمنان، شغل معلمي را برگزيد و به عنوان نيروي سپاه دانش عازم منطقه رودبار الموت قزوين گرديد. پس از خدمت به استخدام آموزش و پرورش درآمد.

از سال هزار و سيصد و پنجاه و دو همگام با روحانيت متعهد به فعاليت سياسي عليه رژيم پهلوي پرداخت. حتي در مدارس هم با پخش اعلاميه‌هاي حضرت امام خميني ; باعث روشنگري ذهن دانش‌آموزان مي‌شد. قبل از پيروزي انقلاب با پايين كشيدن مجسمه شاه متواري گرديد.

سال هزار و سيصد و پنجاه و نه ازدواج كرد كه حاصل آن دو پسر به نام‌هاي مهدي و محمد مي‌باشد.

با پيروزي انقلاب اسلامي و شروع جنگ تحميلي، به دليل قطع نخاع شدن تنها برادرش به آموزش و پرورش سمنان منتقل شد، اما حضور در جبهه را به امر رهبر يك فريضه دانست. سيزدهم دي ماه سال شصت و چهار از مسجد مهديه سمنان توسط سپاه عازم جبهه شد. مدت نه ماه در گيلان‌غرب و سردشت به عنوان نيروي پشتيباني خدمت كرد.

بيستم بهمن ماه هزارو سيصد و شصت و چهار در عمليات والفجر8؛ در جزيره ام‌الرصاص به شهادت رسيد. ده سال بعد، اول مرداد ماه سال هزار و سيصد و هفتاد و چهار استخوان‌هاي پاكش پس از تشييع كنار بـرادر جانباز شهيدش در گلزار شهداي سمنان به خاك سپرده شد.





زندگی نامه شهید عبدالعلی طاهریان

هفدهم فروردين سال هزار و سيصد و سي و هشت به دنيا آمد. پدرش كارگر كارخانه ريسندگي بود؛ علاوه بر آن در منزل هم خياطي می‌کرد.

دوران ابتدايي را در دبستان عرب گذراند. او از كودكي با مسجد و امام جماعت انس داشت. از كتابخانه مسجد مهديه كتاب مي‌گرفت، مطالعه مي‌كرد و در اختيار ديگران قرار مي‌داد. دوران متوسطه به هنرستان رفت و خرداد سال هزار و سيصد و پنجاه و هشت در رشته برق ديپلم گرفت.

خيلي زود در مسير فعاليت‌هاي انقلابي قرار گرفت؛ شركت در تظاهرات، پخش اعلاميه، شعارنويسي روي ديوار و ... . با فرا رسيدن ماه بهمن و خبر بازگشت امام به وطن،‌ عبدالعلي به تهران رفت و عضو كميته استقبال شد.

پس از پيروزي انقلاب اسلامی، سربازي را در ارتش گذراند. در عمليات فتح‌المبين شركت كرد. از ناحيه دو پا مجروح و به بيمارستان انتقال يافت.

در عمليات بيت‌المقدس هـم از ناحـيه فـك و صورت تركش خورد. مجروحيتش آن‌قدر زياد بود كه تا ماه‌ها نتوانست غذا بخورد. پس از بهبودي دوباره عازم جبهه شد.

بار سوم دي ماه سال هزار و سيصد و شصت و يك در حالي‌كه پشت خاكريز به قامت ايستاده بود براي نماز، تركش خمپاره دشمن نخاعش را هدف گرفت و او را از دو پا فلج كرد. ماه‌ها در بيمارستان تحت معالجه بود. پس از بهبودي نسبي به آسايشگاه جانبازان قطع نخاعي بيمارستان امام خميني ; منتقل شد. با اين وجود فعاليت‌هاي ورزشي او را عضو فدراسيون ورزشي جانبازان استان نمود.

اوقات خودش را با نقاشي و دوخت كوبلن، بافندگي با ماشين پر مي‌كرد. مدتي بعد با شركت در كنكور سراسري وارد دانشگاه تهران در رشته الكترونيك شد.

در سال شصت و چهار با شهادت تنها برادرش حسينعلي در عمليات والفجر هشت، درس را رها كرد و به سمنان آمد. پس از چندي در بنياد شهيد كار‌هاي فرهنگي می‌کرد. پس از آن دوبار ديگر در آزمون دانشگاه آزاد سمنان شركت كرد و هر دو بار در رشته الهيات پذيرفته شد.

پس از سال‌ها رنج و صبوري، هفدهم مهر ماه سال شصت و هشت، سكته قلبي كرد و چهار روز بعد، اين جانباز هفتاد درصد به آرزوي ديرينه‌اش رسيد.


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده