يکشنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۶ ساعت ۱۳:۵۹
امروز که دانش نظامی ما بیشتر شده می بینم که آن موقع محسن چقدر قشنگ تشخیص می داد؛ محسنی که دانشجو بود، محسنی که دوره نظامی طی نکرده بود، محسنی که اصلا در بحث شغل فرماندهی نظامی هنوز الفبای آن را هم بلد نشده بود اما چقدر خوب تشخیص می داد.

نوید شاهد: عراقی ها بعد از تصرف قصر شیرین، عبور از مرز و رسیدن به قصر شیرین و محاصره کامل آنجا و آمدن به سرپل ذهاب در تلاش هستند شهر گیلان غرب را اشغال کنند لذا محسن وزوایی بعد از این که چنین اخباری را دریافت کرد رفتند به سراغ یاری مردم گیلان غرب. روزها و هفته ها جنگیدند. ده ها بار ارتش عراق پاتک کرد و می خواست گیلان غرب را اشغال کند ، ایشان در جنگ گریز و دائم هر روز در نبرد بودند و اجازه ندادند ارتش عراق وارد شهر گیلان غرب شود و ارتش عراق را در دروازه های گیلان غرب زمین گیر کردند و بعد از حدود بیست و پنج روز در لاک پدافند رفت. از آنجا بود که محسن وزوایی چهره شناخته شده و درخشان محور گیلان غرب شد.


محسن وزوایی چهره درخشان محور گیلان غرب بود

در طول مدتی که آنجا بود در طول شبانه روز نه تنها دنبال این بود که مانع شود تا ارتش عراق وارد شهر گیلان غرب شود، دائم در همان لحظاتی که فرماندهان عراق در سرشان می پروراندند که بیایند شهر را اشغال کنند طرح عملیاتی می ریخت که مجددا حمله بکند و عراق را تا پشت مرزها بیرون کند و عقب براند. بلا فاصله بعد از این که احساس کرد نیروهای عراقی در لاک پدافند رفتند ، شناسایی را شروع کرد. یعنی محسن وزوایی و محمود شهبازی اگر بگوییم از مردم بومی منطقه گیلان غرب ارتفاعات برآفتاب و تنگه کورک و بازی دراز را بیشتر می شناختند گزاف نگفتیم. از اینجا بود که طرح عملیاتی ارتفاعات بازی دراز، تنگه کورک، ارتفاعات برآفتاب و ارتفاعات شیاکوه طراحی شد.واقعا کار تصرف آنجا کار یگان های زبده و تکاور قوی ارتش ها هم نیست.

محسن وزوایی ضمن اینکه خودش در بخش فرماندهی مسئولیت داشت ، برای شناسایی هم اقدام می کرد. یعنی محسن وزوایی هم شناسایی می کرد، هم طراحی می کرد، هم عملیات را مدیریت می کرد و هم به دنبال جمع آوری نیرو بود. اگر به کسانی که می خواهند محسن وزوایی را بشناسند بگویم یک روز در تیغ های برآفتاب یک روز صبح تا عصر ماندن و زیر دید دشمن بودن معنیش را نمی دانم چطور بیان کنم؛ یعنی یک دقیقه آن کار سختی است، یک روز بمانی شب بمانی روز بعد هم بمانی! محمود شهبازی می گفت بعد از دو سه روز می گفتیم محسن نه آب داریم نه غذا. می گفت بگذارید دو ساعت دیگر نگاه کنیم ببینیم امروز چه ترددی در منطقه انجام می شود. محسن وزوایی به خوبی تمام تردد فرماندهان و جابه جایی یگان های کوچک عراق را شناسایی کرده بود یعنی می دانست چه ساعتی این ها می آیند. در جلسه ای که من یادم است در پادگان ابوذر سرپل ذهاب بود محسن با اطمینان می گفت ما تعویض یگان های عراق و ساعتش را دقیق داریم.

وقتی دوستان ارتشی ما بحث می کردند که طرح هنوز کامل نیست می گفت من به تنهایی آمادگی دارم این عملیات را انجام دهم و تضمین موفقیت می کنم. یعنی آن موقع هیچ کس جرات نمی کرد یک عملیات کوچکی را تضمین بکند.

عراقی ها بعدها آمدند و مواضعشان را محکم زدند. واقعا در روزها و ماه ها و سال اول انقدر بی تجربه بودند که اصلا رسم و آداب جنگیدن را بلد نبودند. یک واحد عمده را روز کاملا جمع می کردند و به عقب می بردند و شب می آوردند جلو، آن هم شب بعد از یک ساعت تاریکی. محسن می گفت ما قبل از اینکه این ها بیاورند باید برویم در مواضع و وقتی این ها دارند میایند سمت مواضع، این ها را در حرکت بزنیم. هم می زنیم هم اسیر می کنیم و هم بدون درگیری و بدون این که تلفات دهیم، مواضع اولی را تصرف می کنیم و این اتفاق هم افتاد.

با تلاش و کوشش و سهم زیادی که محسن وزوایی داشت عملیات انجام شد و عملیات موفقی بود. حضور او دو اثر داشت یکی روحیه داد به همه فرماندهانی که در شک و تردید بودند دوم اینکه خبر پیروزی عملیات بازی دراز. به آرشیو آن روز وقتی نگاه کنید می بینید که عملیاتی بود که در کل کشور اثر گذاشت. اما محسن راضی نبود. همه راضی بودند الا محسن وزوایی.

می گفت این عملیات باید کامل به همه اهدافش دست پیدا می کرد. حالا امکانات نبود، مهمات نبود، پشتیبانی نبود ، بچه ها می گفتند محسن اشکمان درآمد اما او می گفت الان دشمن ضربه خورده و روحیه بچه ها بالاست باید عملیات را شروع کنیم. کار شروع شد. تقریبا عملیات می رفت که عملی بشود ، مواجه شدیم با شهادت شهید رجایی و شهید باهنر. یعنی هشتم شهریور

انفجار دفتر نخست وزیری بود و یازده شهریور یعنی سه روز بعد عملیات بازی دراز دو انجام شد.

امروز که دانش نظامی ما بیشتر شده می بینم که آن موقع محسن چقدر قشنگ تشخیص می داد؛ محسنی که دانشجو بود، محسنی که دوره نظامی طی نکرده بود، محسنی که اصلا در بحث شغل فرماندهی نظامی هنوز الفبای آن را هم بلد نشده بود اما چقدر خوب تشخیص می داد، چقدر خوب فهمیده بود.

محسن وزوایی در دو عملیات بزرگ بازی دراز یک و دو سهم بالایی دارد و همین تجربه آنجا حاج احمد متوسلیان را هدایت می کند که باید از محسن در تشکیل تیپ محمد رسول الله )ص( کمک بگیرد.

منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 135
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده