از آن به بعد شوق و روحیه ایشان نسبت به امام و انقلاب بیشتر شد
هر هفته در دعای کمیل و نماز جمعه شرکت می کرد. به پدر و مادرش احترام زیادی قائل بودو با خواهران و برادرانش به مهربانی رفتار می کرد و برخوردش با رفقا و دوستانش در هنرستان صمیمانه و محبت آمیز بود


زندگی نامه شهید اسماعیل صادقی

شهید اسماعیل صادقی در مهرماه سال 1342 دیده به جهان گشود وی در دوران تحصیلی همواره شاگردی زرنگ و با استعداد بود و در زمان تحصیل در مسیر انقلاب قرار گرفت و با شرکت فعالانه در راهپیمایی و شرکت در مجلس و محافل اسلامی راه خود را ادامه می داد که در شب 22 بهمن سال 1357 عموی ایشان شهید اسدالله رضائی در پادگان باغشاه سابق (لاهوتی) به شهادت رسید و با رهبری امام خمینی انقلاب به پیروزی رسید. از آن به بعد شوق و روحیه ایشان نسبت به امام و انقلاب بیشتر شد .

شهید اسماعیل صادقی با عشق و علاقه فراوان سنگر مسجد را رها نکرد و به بسیج محل پیوست و با برادران حزب اللهی مشغول پاسداری از انقلاب شد و از طرف مسجد محل در روزهای جمعه به جهاد سازندگی در دهات اطراف تهران شرکت
می نمود و هر هفته در دعای کمیل و نماز جمعه شرکت می کرد. به پدر و مادرش احترام زیادی قائل بودو با خواهران و برادرانش به مهربانی رفتار می کرد و برخوردش با رفقا و دوستانش در هنرستان صمیمانه و محبت آمیز بود و ایشان در اوایل مهر ماه سال 1360 بمدت سه ماه به بیماری سختی دچار شد .

با این حال شبها در مسجد به پاسداری مشغول بود تا اینکه جنگ تحمیلی شروع شد و عشق و علاقه او به جبهه رفتن زیاد شد تا اینکه اواخر سال 1360 بود که از طرف هنرستان به مدت 40 روز به جبهه مهاباد عازم شد و بعد از اینکه از مهاباد برگشت امتحانات نهایی سال چهارم نزدیک بود و با کمال جدیت و کوشش زیاد در خرداد ماه سال 1361 با معدل خوب از عهده امتحانات برآمد و بعد در 25 تیرماه سال 1361 با رضایت کامل خانواده از طرف بسیج سپاه پاسداران منطقه 2 بمدت سه ماه به جبهه اهواز عازم شد و برای آرامش خاطر  و دلخوشی خانواده هفتهای دوبار
نامه اش به دست ما می رسید و بعد از یکماه در جبهه به مرخصی آمد و همیشه در منزل در موقع خوابیدن وضو می ساخت و ما از او پرسیدیم این وضو ساختن شما چه فایده ای دارد که ایشان در جواب گفتند هر کس در موقع خوابیدن وضو بسازد برایش تا صبح عبادت محسوب می شود و  هر روز بعد از نماز صبح قرآن می خواند و بعد از 5 روز دیدن از خانواده دوباره به جبهه برگشت و بعد از چند نام آدرس او تغییر کرد که اسلام آّباد غرب بود و در تمام نامه هایش به ما سفارش می کرد که امام را تنها نگذارید و برای او دعا کنید و بعد از چند هفته که نامه هایش می آمد ما برایش نامه نوشیتم برای چند روزی دیدن به تهران بیاید بعد از یک هفته به ما تلفن زد و بعد از احوالپرسی گفت پدرجان به من مرخصی می دهند که بیایم ولی اگر اجازه بدهید یک حمله در پیش است اگر من بیایم از حمله محروم می مانم اگر اجازه بدهید حمله را برگزار کنم و در همان حمله که عملیات مسلم بن عقیل با رمز یا ابوالفضل العباس در تاریخ 16/7/1361 در جبهه سومار به شهادت نائل آمد و به لقاءالله پیوست.

روحش شاد

منبع: مرکزاسنادبنیادشهیدوامورایثارگران تهران بزرگ
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده