سالروز ولادت
اگر موقعی من به درجه رفیع شهادت رسیدم برای خانواده ام و تمام خویشاوندانم صبر وطاعت از درگاه خداوند دارم وهیچ گونه گریه وزاری نکنند. چون من همان چیزی بودم که خداوند بوجود آورد وخودش هم مرا قبول نمود
با فرماندهی امام زمان حمله را بر دشمن آغاز می کنیم

به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران؛ شهید فریدون حاج عابدینی/ دوم اردیبهشت 1338، در روستای مراء تابعه شهرستان دماوند به دنیا آمد. پدرش روح الله، کشاورز بود و مادرش کبرا نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته اقتصاد درس خواند و دیپلم گرفت. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. سی ام آبان 1361، در سومار توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار وی در گلزار شهدای زادگاهش قرار دارد.

وصیت نامه فریدون حاج عابدینی را در ادامه می خوانید؛

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام الله که در هم کوبنده ستمکاران وظالمین وامپریالیستهای روی زمین وجهان است که یکی پس از دیگری به نابودی می انجامد وحکومت خداوند تبارک وتعالی بر سراسر دنیا طنین افکن میشود اینک نوبت آن رسیده که دشمن زبون را از کشور عزیزمان وکشور عراق بیرون نمائیم وقانون حق را برآن کشور به مرحله اجرا درآوریم.

دشمن که با تمام زورسلاح با ما وارد جنگ شده ولی اما تا بحال نتوانست کاری بکند حتی از سلاحهایی که در قانون بین الملل ممنوع بود استفاده کرد ولی نتوانست در برابر نیروی ایمان رزمندگان اسلام کاری از پیش ببرد رزمندگانی که هرشب وروز در زیر رگبار گلوله ها ی خصم زبون نماز جماعت در سنگرها می خواندند وهر شب جمعه دعای کمیل حضرت علی علیه السلام را می خواندند وبه درگاه ایزد منان رازو نیاز می کردند وهرشب امام زمان را زیارت می کردند.

وبا فرماندهی امام زمان حمله را بر دشمن آغاز می کردند وتا آخرین لحظه عملیات فرماندهان با ما بودند هیچ وقت لشگرش را تنها نمی گذاشت چگونه این خصم زبون می تواند بر چنین رزمندگانی وچنین فرماندهی غلبه کند حال چند ساعتی پیش نمانده که بر لشگر کافر یورش بریم وآن را برای همیشه نابود کنیم. در آخر چند نکته را متذکر می شویم که اگر موقعی من به درجه رفیع شهادت رسیدم برای خانواده ام و تمام خویشاوندانم صبر وطاعت از درگاه خداوند دارم وهیچ گونه گریه وزاری نکنند.

چون من همان چیزی بودم که خداوند بوجود آورد وخودش هم مرا قبول نمود من در برابر خدا کالائی بیش نیستم خداوند در برابر آن تاب مقاومت بیاورد ومرا پهلوی سه شهید مان دفن کنند تا بتوانم پیروزی جنگ را برآنان تبریک گویم . واز پدر ومادرم می خواهم هرچه که در زندگی دارم خودشان خرج کنند ویا در راه خیر وشرع مصرف نمائید.

باز کن مادر ببین از باده حق مستم آخر *** خشک شد یخ بست بردامان حلقه دستم آخر

آخر ای مادر، زمانی من جوانی شاد بودم *** سراسر دنیا اگر غم بود ،من فریاد بودم

هرچه دل می خواست در انجام آن آزاد بودم *** صید من بودند دشمن ومن صیاد بودم

درد سینه آتشم زد،اشک تر شد پیکر من *** لاله گون شد سرسر، از خون سینه بستر من

خاک گور زندگی شد، دریدی خاکستر من *** وه ، زبانم لال، این خوش دل افسرده حالم

گرکه شیر توست ،مادر بیگناهم حلالم کن

خداحافظ / لشگر بیست و یک حمزه تیپ یک گردان صد و سی و یک

منبع: پرونده فرهنگی شهدا/ اداره هنری، اسناد و انتشارات/ شهرستان های استان تهران

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده