خاطرات زنان دفاع مقدس:
يکشنبه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۶ ساعت ۱۱:۲۵
روایتی کوتاه از خواهر جانباز «آمنه وهاب زاده» از اتفاقات جنگ.
این عشق ناتمام ...!

نوید شاهد: وقتی جنگ شروع شد، روز دهم، همراه 300 نفر از خواهران به جبهه اعزام شدیم. وقتی به ماهشهر رسیدیم، بعضی همانجا ماندند و من به همراه بقیه راهی خط مقدم شدم. آن زمان خط مقدم، خرمشهر و آبادان بود! در این مدت همراه دکتر چمران بودیم و چون ایشان و همسر گرامی شان قبلاً آموزش چریکی به ما داده بودند، حتی قرار شد همراهشان به لبنان برویم.

خرمشهر که سقوط کرد ما تا پشت کشتارگاه عقب کشیدیم و در بیمارستان ولی عصر (عج) مستقر شدیم. چون خرمشهر از سکنه خالی شده بود، از ما خواستند تا از شهر خارج شویم. ما جزو آخرین نفراتی بودیم که از خرمشهر خارج می شدیم.

بعدها در عملیات ثامن الائمه (ع) عملیات شکست حصر آبادان و عملیات بیت المقدس شرکت کردم. «والفجر یک» آخرین عملیاتی بود که در آن شرکت داشتم، همانجا بود که شیمیایی شدم.

کلاً 7 بار مجروح شدم. یکبار که در همان منطقه خوب شدم. پای چپم ترکش خورده، تا حال 3 بار عمل شده و احتمالاً آخر هم قطع خواهد شد. قسمتی از کبد و روده هایم را برداشته اند. گردن و کمرم دچار شکستگی شده. وقتی در منطقه غرب دچار موج گرفتگی شدم، تعدادی از دندانهایم افتاد و گوش چپم شنوایی اش را از دست داد. دوباره در منطقه فکه شیمیایی شدم و در حال حاضر نصف یکی از ریه هایم را برداشتند.

حالا هم اگر رهبر انقلاب اجازه بدهند، برای یاری مسلمانان به بوسنی و لبنان می روم...!

به نقل از: خواهر جانباز «آمنه وهاب زاده»- ناحیه 7 بسیج شهرک اکباتان

منبع: ، منظومه زینبیه (جلوه هایی از مقاومت زنان در هشت سال دفاع مقدس)، تهران، مؤسسه فرهنگی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، 1376

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده