شهدای شاخص
يکشنبه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۶ ساعت ۱۲:۲۶
مهرماه 1338 بود ،زلف شالی در آغوش باد می رقصید و پائیز سلطان فصلها در حاشیه رودخانه خودنمایی می کرد . اما بهاری در خزان رویش آغاز کرد ،از همان دوران کودکی ، بزرگی در ناصیه اش پیدا بود ،قبل از بلوغ هم اهل تقوا و انجام فرایض بود .

نام  :سیدجهان ناصرى

نام پدر :سیدمحمد

تاريخ‌تولد  :1340

محل‌تولد   : روستای نازمكان ازتوابع شهرستان گچساران

 تاريخ شهادت  :60/09/9

مسئولیت: فرمانده گردان

زیارتگاه: روستای نازمکان ازتوابع شهرستان گچساران

زندگینامه

پشت پرچین آسمان ماه نیم رخی نشان می داد و ستاره چشمک می زد .در ساحل رودخانه پشت شالیزار کنار امامزاده،فانوسی سوسو می زد .شب از نوعی دیگر بود . مردی قد قامت نماز بسته بود و در قنوتش گلواژه های باور می شکفت ،بی گمان نسبتی با کوثر داشت ،می خواست قطره را به چشم وچشم را به رود و رود را به دریا گره بزند ، به سمت قبله خیره شده بود و مادری با نجابت که بارها غبار از ضریح امامزاده می زدود و زوار را آب و چایی می دادو دستانش پر بود از نقل های مشکل گشا ،بی قرار بود و به خود می پیچید و مدام مریم کهزاد را به مددمی طلبید . فانوس خانه با تولد نوزادی رنگ باخت و خانه نورانی تر شد.زنان اطراف وی زبان به شکر گشودند که پسر است . در حالی که پدر اذان در گوش نوزاد می خواند و مادر شهد شکر شکر از زبانش می ریخت و وی را جهان نامیدند ، راستی آدم،عالم اکبر است یا عالم، آدم اکبر؟

مهرماه 1338 بود ،زلف شالی در آغوش باد می رقصید و پائیز سلطان فصلها در حاشیه رودخانه خودنمایی می کرد . اما بهاری در خزان رویش آغاز کرد ،از همان دوران کودکی ، بزرگی در ناصیه اش پیدا بود ،قبل از بلوغ هم اهل تقوا و انجام فرایض بود . زیرا خانواده ای سید و متدین و پاکدامن و با نجابت داشت. بی قرار مدرسه بود و شیفته کتاب و درس . طفلی گریز پای ،با نشاط و در عین حال پاکیزه و آراسته بود ، شیرین کاری ها و سیما و آراستگی وی همگان را به خود جلب می نمود. تا پایان دوره ابتدایی مدام از شاگردان رتبه اول بود . دوره دبیرستان خود زرا در دیار بهار نارنج و چشمه و شالیز ، چرام و بخش دیگری از آن را در سرزمین طلای سیاه گچساران سپری نمود و به عنوان شاگردی ممتاز و نمونه در اخلاق و ادب مورد توجه معلمان خود بود . دانش آموزی با پشتکار و با فراست بود و معلومات و دانستنی هایش را از همکلاسان و بچه های مقاطع پایین تر ، دریغ نمی کرد. شرایط حاکم برمنطقه و کمبودها سبب گردید که برای توفیق بیشتر و کسب رتبه بهتر ، یک سال از شرکت در امتحان کنکور خود داری کند و علاوه برآن شرایط ورود به دانشگاه متغیر بود . گاهی معدل دیپلم و گاهی رتبه کنکوری شرط بود . که در این ناهماهنگی ها نتوانست در سال مورد نظر وارد دانشگاه شود . در سال 1357 خود را جهت امتحان تربیت معلم ، رشته زبان انگلیسی آماده می نمود، وقتی متوجه می شود یکی از رقبا – که از رفیقانش بود – گرفتاری های بیشتری دارد ،مثل(پوریای ولی) عرصه را خالی می کند تا اینکه دوست نیازمندش قبول گردد و خود از نظر وجدانی به طمأنینه برسد.

این از خودگذشتگی وی ، بسیاری از جوانان را به تعجب واداشت و بسیاری انگشت حیرت به دندان گرفتند ،و به خاطر این از خودگذشتگی ،عین نگین انگشتر ، بچه ها دور او را حلقه کردند. وی زندگی اش را بر پایه دو فریضه امر به معروف و نهی از منکر بنیان گذاشته بود . انسانی جوانمرد بود و مصداق این حدیث شریف برای هر مظلومی یاور بود و برای هر ظالمی دشمن <<کونوا للظالم حضما وللمظلوم عونا>>

حب دنیا را رأس تمام خطاها می دانست و می فرمود : "اگر دنیا دوستی غالب شود و ثروت اندوزی انسان مسلط گردد ،ایمان از بین می رود" و همچنین می فرمود : " انسان وقتی متولد می شود مشتش گره خورده است به این معنی که سرنوشت خود را همراه دارد و روزی که از دنیا می رود دستهایش باز است تا نشان دهد که هیچ چیز با خود نبرده است."

شهید اگرچه دنبال وصال معبود بود و حنظله روزگار ،سنگرش حجله و عروسش شهادت ، اما در عنفوان جوانی با دختری با کمال و معرفت ازدواج نمود . شش ماه از این پیوند دلنشین گذشته بود که ردای شهادت بر قامت انداخت و مرگ سرخ را در آغوش کشید.

جهان ناصری که در خانه ای متدین و سید نشو و نما کرده بودو مادرش هر عصر پنجشنبه  شیرینی های مشکل گشای اقبالش را بین زائرین امامزاده همجوار خانه شان توزیع می کرد ،بازوبند سبزی از پارچه متبرک امامزاده را بر بازو داشت و سرخ خلعتی سیز پوش شد که در کنار شهید چمران ،مرد حماسه و عرفان،افتخاری برای استان شد و در بستان و کردستان حماسه هایی آفرید که هیچ گاه از حافظه هم رزمان و تاریخ جنگ سترده نخواهد شد.

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده