سالروز وصال
من افتخار می کنم ک در این راه قدم برداشته ام و من بنده ای گناه کارم و میدانم لیاقت شهادت را در راه خدا ندارم مگر اینکه خداوند به این بنده حقیرش نظر افکند
نوید شاهد گلستان ؛ شهید رمضان آقامحمدی/ یکم خرداد 1342، در روستای مجن از توابع شهرستان شاهرود به دنیا آمد.پدرش نوروزعلی، کشاورز بود و مادرش ماه بی بی نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته انسانی درس خواند و دیپلم گرفت. او نیز کشاورز بود. به عنوان پاسدار وظیفه در جبهه حضور یافت.بیستم فروردین 1366، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای روستای اصفهانکلاته تابعه شهرستان گرگان واقع است.

وصیت نامه شهید رمضان آقامحمدی

« ان الذین وهاجروا و جاهد وا فی سبیل الله باموالهم و انفسم اعظم درجه عندالله واولئک هم النائزون»

آنانکه ایمان آوردند و از وطن هجرت گزیدند و در راه خدا با مال و جانشان جهاد کردند، آنها را نزد خدا مقام بلندی است. و آنان بالخصوص رستگاران و سعادتمندان دو عالمند.

«من به جبهه می روم و میدانم که شهید میشوم»

اول سلام بروح الله نایب بر حق بقیه الله (عج) رهبر عزیز و ابرد مرد تاریخ خمینی بت شکن، دوم سلام بر فقیه مجاهد آیت الله منتظری امید امام و امت و پشتیبان مستضعفان جهان و سوم سلام بر تمامی شهدای جمهوری اسلامی ایران.

اینجانب رمضان آقامحمدی وصیت میکنم که خود با میل باطنی ام به این سنگر آمدم و در راه خدا و هم مهمانان عزیزم در این جبهه می جنگم استدعا دارم از پدر و مادرم که اگر مرا دوست داشته اند، و اینکه مردم همیشه در صحنه بدانید که حیات دنیا هیچ ارزش ندارد و اصل و مهم حیات جاوید اخروی است. پس در دنیا تا می توانیم باید بکوشیم تا در آخرت در بهشت جاوید از انواع نعمت های خداوند برخوردار باشیم.

و ای یاران امام، امام را تنها نگذارید و از روحانیت متعهد و مسئول جدا نشوید و ای کسانیکه رسالت زینب را بر دوش دارید بیام و سلام ما را بگوش رنج دیدگان و ستم دیدگان جهانیان برسانید و بگوئید که بیاری اسلام برخیزید که اسلام انسان با تقوا و با ایمان می سازد و انسان پرورش می دهد و انسان مسلمان هرگز زیر بار ظلم و ستم نمی رود.

پدر و مادرم من را حلال کنید ، پدرم من به فرمان امام امت خمینی کبیر اسلحه بر دوش گرفتم و با نیروهای از خدا بی خبر و شرک می جنگم تا راهی برای شهادت پیدا کنم و من افتخار می کنم ک در این راه قدم برداشته ام و من بنده ای گناه کارم و میدانم لیاقت شهادت را در راه خدا ندارم مگر اینکه خداوند به این بنده حقیرش نظر افکند و بود رحمتش را بر من بگستراند و به شهادت برسم و از شما میخواهم که در مرگ من گریه نکنید زیرا که روح من آزرده خواهد شد.

وصیت میکنم که در شب های جمعه بر سر قبرم بیایید و قرآن بخوانید و برای من از خداوند متعال طلب آموزش بکنید. و در موقع تشییع جنازه چشانم را باز بگذارید تا کوردلان بدانند که کورکورانه به این راه نرفتم. دستانم را بیرون بگذارید تا راحت طلبان و دنیا پرستان ببینید که چیزی با خود به آن دنیا نمی برم. و دستانم را گره کنید تا کافران بدانند که جسم بی جانم نیز نخواهد گذاشت حتی لحظه ای آرامش بخود ببینید.

در مرگم اشک نریزید و عزادارای نکنید بلکه مایلم جشن گرفته تا روحمم در دنیای باقی شاد و مسرور گردد و من همواره تکیه کلامم این خواهد بود که ای رزمندگان زمین برای ما مردگان شهیدان اشک نریزید که ما زنده و جاوید دیدیم بلکه برای خود گریه کنید که گرفتار زندگی دنیایی هستند برای مردگان (شهدا) شادی کنید که آنها شادند و برای رزمندگان طلب مغفرت که با آن محتاجند.

و من این راه پر برکت را انتخاب کردم و تا آخر ادامه میدهم و راهی که من انتخاب کردم از روی آگاهی بود و ما یاران امام و همیشه در سنگر یک لحظه امام را فراموش نخواهیم کرد و سالهای عمرمان را فدای یک لحظه عمر امام می کنیم.

ادامه دارد...

                                                                         دست نوشته شهید:


منبع : پرونده فرهنگی شهدا/اداره هنری اسناد و انتشارات
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده