خاطرات آقاي محسن جعفري
چهارشنبه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۶ ساعت ۱۳:۳۸
به فرمانده اش این چنین می گوید: در قيامت پيش مادرم زهرا(ع) از تو شكايت مي كنم که مرا به جایی که قرار است در آن شهید شوم و به دیدار پروردگارم راهی شوم، نفرستادی.

نوید شاهد آذربایجان غربی: شهيد والامقام خدايار انوار در سال 1349 در كوي وكيل كندي شهرستان مياندوآب ديده به جهان گشود و از قاریان ممتاز بود و زمانیکه هنوز تحصیل می کرد و به مدرسه می رفت به جبهه رفت تا اینکه پس از ماهها مبارزه با دشمن درهفدهم فروردین 1365 به هنگام بازگشت از منطقه عملياتي مريوان شهيد شدند.


 

فرمانده خدایار اینگونه بیان می کند: با توجه به اينكه خدایار در تبليغات گردان بودند همیشه پيگير برگزاري دعاي توسل قبل از اعزام بودند و تاکید داشت تا حتما  قبل از شروع عملیات، توسل به ائمه و كمك و طلب ياري از آنها اجرا می شود و ضمن آن مراسم حلالیت طلبی از دوستان را روال مجلس کرده بود.

روحيه ای بسيار عالي و نشاط وصف ناپذيری داشت و با چهره بشاش به جبهه اعزام مي شد؛ به طوري كه عظمت روحيه و بزرگیش با توجه به جثه كوچكي كه داشت موجب حيرت همگان حتي خود بنده هم شده بود.

 شهيد بزرگوار هميشه با وضو بودند و با اینکه سن کمی داشت اما تا حد امکان  و فرصت مستحباتش را انجام می داد.

 روزي كه ايشان شهيد شدند دشمن مريوان را بمباران كرده بود. خدایار طبق روال، صبح اول وقت بعد از خواندن نماز صبح و انجام ساير مستحبات به من مراجعه نمود و تقاضاي اعزام به مأموريت را كرد اما بنده مخالفت كردم، ولي اصرار ايشان پایدار بود؛ همچنین در آخر کلامش گفت: در قيامت پيش مادرم زهرا(ع) از تو شكايت مي كنم که مرا به جایی که قرار است در آن شهید شوم و به دیدار پروردگارم راهی شوم، نفرستادی.

من هم مجبور به قبول شدم، خدایار بعد از اینکه من قبول کردم گفت: امروز شهيد مي شوم.

خدایار رفت و دیگر بر نگشت، شهید شد و دیار معبودش شتافت.

 

منبع: مرکز اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران

 

 

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده