شعر منا (37)
دوشنبه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۶ ساعت ۱۱:۴۷
احرام می‌‌بستی و این دیدار آخر بود /شاید اگر می‌‌آمدم من با تو بهتر بود/ گفتی که برمی‌گردی و دل‌شوره‌ی سختی

احرام می‌‌بستی و این دیدار آخر بود

شاید اگر می‌‌آمدم من با تو بهتر بود

گفتی که برمیگردی و دلشورهی سختی

صدها خیال تلخم اما باز در سر بود

دلبستهات بودم و تو دلبستهی دیدار

میقات جای بستن پیمان دلبر بود

دلتنگیات دیوانهام میکرد بیتردید

نه حسرت دیدارت آخر سختتر بود

شیطان میان کوچهها مستانه می‌‌رقصید

چشمان بارانی من تا مانده بر در بود

گفتم حرم امن است شیطان بسته در زنجیر

این غصه اما قصهاش از جنس دیگر بود

تصویر مردان مانده در صحرای داغستان

آن شب چه داغی بر دل تنهای مادر بود

لبتشنه و خونین منا از درد می‌‌نالید

کوهی بزرگ از کشتگان پیکر به پیکر بود

ردّی نبود از تو میان مُحرمان اما

مَحرم شدی در خانهی ربّی که برتر بود

فریاد داغت توی روح و جانمان پیچید

گوش تمام عالم اما باز هم کر بود


سروده ای از زهرا رسول زاده

منبع: طواف عشق، مجموعه اشعار برگزیدهی کنگره ملی شعر منا، معاونت فرهنگی و امور اجتماعی بنیاد شهید و امور ایثارگران

 


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده