خاطرات شهيد از زبان همسر شهيد
شنبه, ۰۵ فروردين ۱۳۹۶ ساعت ۱۳:۵۹
خيلي ها باور نداشتند كه ايشان فرمانده عملياتي باشند، چون همیشه بسیار ساده و بي تكلف زندگي می کردند

 

نوید شاهد آذربایجان غربی: سردار شهيد عليزاده ساعتلو متولد 1337، پاسداری که در شكل گيری انقلاب در شهر اروميه يكی از چهره های شاخص بود. فرماندهی آزاد سازی شهر اشنويه را بر عهده داشت و همان جا سپاه را تشکیل داد. ناصر از طراحان نقشه تسخير ساختمان دخانيات شهر مهاباد بود و همچنین فرماندهی سپاه نقده را عهده دار شد، تا اینکه در روستای «چقال مصطفی» به هنگام غروب در كمين نيروهای دشمن قرار گرفت مردانه ايستاد تا تمام نيروهاي همراه خود را از دام كمين ضدانقلاب برهاند اما خود در دام آنها گرفتار شده و به فيض عظمای شهادت نايل گرديد.

 

 

 

همسر شهید ناصر علیزاده در خاطراتش می گوید: در مرداد سال 1361 به عقد و ازدواج شهيد عليزاده در آمدم. من هيچ شناختي از ايشان نداشتم. اما ايشان از همان اول صادقانه با من برخورد نموده و از اهداف والايشان و عشق شان به شهادت سخن گفتند. من با ايشان 8 ماه زندگي كردم كه همه ی آن روزها و ماهها خاطره بود. خاطراتي صرفا به ياد ماندني و ارزشمند.

ناصر به امام خميني ارادت و محبت خاصي داشتند و فرموده هاي ايشان را با جان دل مي پذيرفتند. هميشه و در همه حال سادگي و زندگي علي وار در نظرشان بود.

چنانچه بعد از شهادتشان خيلي ها باور نداشتند كه ايشان فرمانده عملياتي باشند، چون همیشه بسیار ساده و بي تكلف زندگي می کردند و به خانواده هاي شهدا احترام خاصي مي گذاشتند.

ناصر يك هفته بود که به دليل كارهاي زياد به خانه نيامده بود، نردیک عید بود و همه خودشان برای عید آماده می کردند اما ایشان بعد از تحويل سال به منزل آمدند. دوستانشان هم براي ديدار با خانواده هاي شهدا به دنبالش آمدند و ایشان رفتند.

آن موقع گفتم ناصر یک هفته نبودی لااقل ساعتي در خانه بمان؛ اما در جواب حرف من كه به ايشان گفتم شما يك هفته دور از خانه بوديد؛ گفتند ما بايد هميشه به خانواده های شهدا سر بزنيم، چون آنها از نظر روحي و عاطفي به ما نياز دارند. از اخلاق پسنديده ايشان احترام فوق العاده اي بود كه به پدر و مادر خود مي گذاشتند و هميشه مادرشان را به لفظ خانم صدا مي كرد و حتي وقتي مادرشان تلفني خبر دادند كه براي ديدار به نقده مي آيند، ايشان راضي به زحمت مادرشان نشدند و گفتند ما خودمان خدمت مي رسيم.

 فوق العاده رازدار و امين بود و در مورد مسائل و مشكلات كاري خود و حتي سمت خود در سپاه هيچ سخني نمي گفتند و وقتي از ايشان مي پرسيدم، مي گفتند يك كار كوچكي در سپاه انجام مي دهم.

به كارشان عشق و علاقه زيادي داشتند و هيچ چيز را به كارشان ترجيح نمي دادند. يك بار كه پدر و مادر ايشان پس از ماهها به نقده به ديدن ما آمدند ايشان كار خود را رها نكرد و تا كارشان را به پايان نرساندند به خانه نيامدند.  تا اینکه اين عزيز بزرگوار و عاشق بي قرار در تاريخ پنجم فروردین 62 در منطقه محمد شاه نقده به دست ضدانقلاب به شهادت رسيدند.

 اين از خداي بي خبران خبازه، ناصر را مثل شهدا صدر اسلام مثله كرده و گوشهايش را بريده بودند.او آنچنان كه دوست مي داشت و آرزويش بود به نزد خدايش رفت.

 تنها يادگاري كه از آن عزيز داريم اخلاق و صفات پسنديده و عشق علاقه ايثار ايشان به امام خميني، انقلاب اسلامي و خانواده هاي معظم شهدا بود.

 راهش مستدام و پررهرو باد

منبع: مرکز اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران

 

 

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده