گزیده ای از وصیتنامه شهید مهدی احمدخانی
شنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۵ ساعت ۱۶:۳۰
شهید مهدی احمد خانی بيست و دوم ديماه سال 1341، در تهران چشم به جهان گشود. پدرش حسين، كارمند بانك بود و مادرش، فاطمه نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته تجربی درس خواند و دیپلم گرفت. به عنوان بسیجی در جبهه حضور يافت. چهاردهم اسفند 1365، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش شهيد شد. مزار او در بهشت زهرای زادگاهش واقع است.
بسم الله الرحمن الرحيم
انا لله و انا اليه راجعون
خدايا: با صنع تو هر مورچه رازى دارد
با شوق هر سوخته سازى دارد
اى خالق ذوالجلال نوميد مكن
آنرا كه به درگهت نيازى دارد
خدايا شكر و سپاس كه پوشانيدى از ديگران اشتباهاتم را و عزت و آبرو بخشيدى مرا .
معبودا بى كس و تنها با كلولهبارى از گناه چه كنم؟خدايا غير از در خانه تو كدامين در را بزنم؟تو نيز اگر راهم ندهى و از من روى بگردانى به كه روى بياورم؟
بار الهى ،خودت گنهكاران را خطاب كردى و باز خواندى و به آنها وعده مغفرت دادى ،سزاوار نيست كه بنده روسياهى را كه با دلى شكسته به در خانه تو روى آورده جواب كنى.
معبودا، من روسياه با اين همه بار گناه كه پيش تو آبروئى ندارم خدايا اهل بيت محمد (ص) را پيش تو واسطه قرار دادم، دستم گير كه جز تو پناهى ندارم.
خدايا، هر چند كه من گنهكارم اما تو غفارى .هر چند من زشتكارم اما تو ستارى ،سزاوار است كه از خطاهاى من نگذرى ؟
بار الهى ، در اين دنيا لطف و كرمت شامل حالم گرديده و از تو مىخواهم كه در آن ديا عهم لطفت را شامل حالم كن و به فضل و كرمت گناهانم عفو كن و مرا بيامرز.
هر روز من از روز پسين ياد كنم
بردرد گنه هزار فرياد كنم
از ترس گناه خود شوم غمگين باز
از رحمت تو خاطر خود شاد كنم
بارالهى ، خودت در قرآن «آنانكه ميخرند آخرت را به زندگانى دنيا و كسيكه پيكار كند در راه خدا پس كشته و يا پيروز گردد ميدهم بدو پاداش گران».
خدايا من هم به عشق ديدار تو و اهل بيت محمد (ص) پا به جبهه گذاشتم.
خدايا مرا جز به تو اميدى نيست و جز به تو مرا معشوق و مرادى نيست ،خودت را معشوقترين من قرار بده و مرا عاشقترين خويش
بار الهى ، مبادا مرا نااميد سازى.
در عشق تو من كيم كه در منزل من از وصل رخت گلى دمد بر گل مناين بس نبود ز عشق تو حاصل من كاراسته وصل تو باشد دل منخدايا درد عاشقان را تو دردمندى
مرا تا باشد اين درد نهانىتو را جويم كه درمانم تو دانى بار الهى با دلى شكسته اينطور با تو سخن مىگويم، اين دل شكسته را جز دستهاى مهربان تو درمانى نيست،خدايا چشمان در انتظار ديدار توست ،طلب جانم كن كه ديگر طاقت دورى تو را ندارم .
در اين لحظات آخر لازم ديدم كه چند كلمه را به خانواده خود نوشته باشم:
پدر و مادر عزيزم از اين كه شما را در اين موقعيت تنها گذاشتم عذر مىخواهم ،خوب ديگر تكليفى است كه اسلام و خون شهدا بر گردنمان گذاشتهاند و بايد آن را اداء كرد ،پدر و مادر عزيزم اين لحظات زمان آزمايش است و خداوند بر ما نهاده و مىفرمايد« هر آئينه مىآزمائيم شما را به چيزى چند از ترس و گرسنگى و كاهش مالهاو جانها و ميوهها و مژده ده به صبركنندگان »قرآن كريم بشارت داده به كسانى كه از اين آزمايشات سرافراز بيرون آيند.
اين راهى است كه بايد رفت و اگر در اين راه به شهادت رسيديم كه چه بهتر، چرا كه مرگ حق است و خوشا به حال كسانى كه جان خود را در اين راه داده و به شهادت رسيدند و به خدمت حضرت ابا عبدالله الحسين مشرف شده و انشاءالله كه خداوند اين بنده حقير و گناهكار را در صف شهدا قرار دهد.
مادر ما رفتيم به جبهه به اتفاق بچهها انتقام آن سیلى كه به صورت خانم فاطمه زهرا سلام الله عليها كه در جبههها در حق ما،مادرى مىكند را از اين كفار بگيريم چرا كه اينها از نسل همان نانجيب ميباشند تا در روز محشر در مقابل رسول خدا و آقا اميرالمومنين علیه السلام و حضرت سيدالشهدا ابا عبدالله الحسين و فرزندانش روسفيد باشيم.
انشاءالله كه شفاعتتان در قيامت شامل حالم بشود.
پدر و مادر عزيزم نكته مهمى كه بايد يادآروى كنم اينست كه در تمام كارها توكلتان به خداوند قادر متعال باشد و وفا كنيد به آن پيمانى كه با امام امت بستهايم و قدر اين نعمت خدادادى را بدانيد و تا آخرين لحظات دست از اين مرد بزرگوار برنداريد در غير اينصورت به علت ندانستن قدر اين نعمت، دچار عذاب سختى از جانب خداوند خواهيم شد.
وصيتى كه به خواهرانم دارم اين است كه سعى كنيد نمازهاى خود را سروقت بجاى آوريد،قرآن زياد بخوانيد و فرزندان خود را چنان بار بياوريد كه مفيد به حال اسلام و مسلمين باشند.
در آخر از شما پدر و مادر عزيزم و كليه اعضاء خانواده ،دوستان و فاميلها،آشنايان حلاليت مىطلبم ،و در ضمن به بچههاى مسجد بگوئيد كه در سر نماز و دعاها و مجالس عزادارى كه شركت مىكنند به فكر اين بنده حقير و گنهكار باشند و برايم دعا كنند.
«خدايا خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار»
«خدايا خدايا منتظرى نستوه محافظت بفرما»
«از عمر ما بكاه و بر عمر هر دو افزا»
«والسلام»
9/12/65
مهدى احمدخانى
انتهای پیام/
منبع: اداره اسناد بنیاد شهید تهران بزرگ
غیر قابل انتشار : ۰
در انتظار بررسی : ۰
انتشار یافته: ۱
مدتیست رنگ دعاهایم عوض شده مدام ذکری به زبانم می آید که غریب است مرا می ترساند خبر از واقعیتی دردناک می دهد بوی کوفه به مشامم میرسد . انگار این بار جدا دشمن مالم را نشانه رفته احساس خطر میکنم میترسم شکست بخوریم و قافیه " قافله حسین " را ببازیم .
دعای غریب این است : "خدایا دل حضرت آقا را از ما راضی خشنود بفرما و ما را به رضایش راضی " لطف استجابت این دعا به آمین اوست .