آن روز عمليات جانانه اي انجام داده و نيروهاي عراقي را در اطراف ايلام تار و مار کرده بوديم
نوید شاهد: آن روز عمليات جانانه اي انجام داده و نيروهاي عراقي را در اطراف ايلام تار و مار کرده بوديم. من به عنوان خلبان رسکيو پرواز مي کردم که ناگهان شهيد احمد کشوري اعلام وضعيت اضطراري نموده و در نقطه اي فرود آمد. بلافاصله خود را به محل فرود رساندم ، ولي قبل از آنکه به زمين بنشينم، احمد اعلام کرد که دچار نقص فني شده و بهتر است من بروم و يک تيم فني با خود بياورم.
بلافاصله در آسمان دور زدم و خود را به پايگاه کرمانشاه رسانده و دقايقي بعد با تيم فني به محل فرود اضطراري هليکوپتر احمد کشوري آمدم.
وقتي به بالاي سر هليکوپتر احمد رسيدم، متوجه شدم که تعدادي دور هليکوپتر جمع شده اند. اول از تجمع آنها ترسيدم و خواستم مسايل ايمني را رعايت کنم که ناگهان صداي احمد در بي سيم پيچيد و از ما خواست که با خيال راحت در کنار آنها به زمين بنشينم.
بلافاصله در نقطه اي که خطري متوجه مردم نشود، فرود آمدم و تيم فني هم پياده شد . من هم هليکوپتر را خاموش کرده و به طرف هليکوپتر احمد و مردمي که دور او حلقه زده بودند. رفتم.
با ديدن لباس هاي محلي - کردي - مردم فهميدم که آنها ساکنين منطقه هستند و از روستاي ارکواز آمده اند. هنوز سلام و عليک ما با مردم تمام نشده بود که اهالي روستا به هر يک از ما يک ظرف غذا دادند . آب و نمک آن غذاها با عشق به ميهن اسلامي عجين شده بود و همين امر باعث مي شد که خيلي لذيذ به نظر برسد. از يکي از روستاييان پرسيدم : شما چطور فهميديد که هليکوپتر ما اين جا نشسته و خراب شده است؟ او در حالي که لبخندي مي زد ، گفت: شما هر وقت از روي سر ما پرواز مي کنيد و به منطقه مي رويد، ما تعداد هليکوپترها را مي شماريم و امروز که متوجه شديم يکي از آنها مراجعت نکرده ، تصميم گرفتيم با پاي پياده تا خط اول بيايم و در صورت نياز خلبان به او کمک کنيم.
با شنيدن اين حرف، در حالي که اشک شوق مي ريختيم ، گفتم:
با داشتن مردمي به اين خوبي و با تعهد ، حتماً دشمن را از خاک ميهن اسلامي بيرون خواهيم کرد.  


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده