چهارشنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۵ ساعت ۱۴:۲۹
رسول خدا (ص) از غنایم جنگ ذات الرقاع و نجد بیست شتر جوان شیرده داشت.این شترها در بیضا، چرانیده می شدند. ساربانان آنها را به محله غابه می آورند. غروب هر روز شیرشان را می دوشیدند و به مدینه باز می گردانند.
شهدای عصر پیامبر (بخش دهم)؛ شهدای غزوه ذی قرد

رسول خدا (ص) از غنایم جنگ ذات الرقاع و نجد بیست شتر جوان شیرده داشت.این شترها در بیضا، چرانیده می شدند. ساربانان آنها را به محله غابه می آورند. غروب هر روز شیرشان را می دوشیدند و به مدینه باز می گردانند.

ابوذر غفاری از پیامبر (ص) درخواست کرد که آن حضرت اجازه دهد به اتفاق خانواده خود برای نگهداری از این شترها به غابه برود. او بر این خواسته اصرار ورزید و سرانجام سمت ساربانی شتران حضرت را برعهده گرفت.

1) پسر ابوذر غفاری

بعد از مراجعت رسول خدا (ص) از غزوه بنولحیان، غیینه حصن با عده ای از غطفانیان به شتران رسول خدا (ص) در غابه حمله کردند. در این غارت، پسر ابوذر در مقابل آنان ایستادگی کرد تا به شهادت رسید. آنها تمام شترها و همسر ابوذر را با خود بردند. ابوذر نزد پیامبر (ص) رفت و او را از این پیشامد آگاه کرد.

به دنبال این خبر، مردان جنگی فرخوانده شدند، پیامبر (ص) عبدالله بن ام مکتوم را برای نماز جماعت به جای خود در مدینه گذاشت و خود، به اتفاق پانصد یا به قولی هفتصد نفر، به سوی غارتگران حرکت کرد.

رزمنگان مسلمان توانستند به دنبال درگیری با دشمن تعدادی از شترها را پس بگیرند. پیامبر (ص) در روز درگیری نماز خوف خواندند و یک شبانه روز در ذی قرد ماندند.

رفتن به این جنگ و بازگشت از آن پنج روز طول کشید.

شهید غزوه ذی قرد

محرز، فرزند نضله بن عبدالله

محرز از قبیله بنی اسدبن خزیمه بود. به او اخرم و قمیر هم می گفتند. تمام افراد قبیله او مسلمان شدند و به مدینه هجرت کردند.

محرز در جنگ های بدر، احد و خندق شرکت کرد. بعد از اعلام آماده باش برای حمله به غارتگران اموال پیامبر محرز بر اسب تندرو خود سوار شد و فرمان پیامبر (ص) را لبیک گفت.

سلمه بن اکوع می گوید: در راه بین مدینه و ذی قرد بودم که دیدم سواران مسلمان به همراه رسول خدا (ص) می آیند. اولین آنها محرز بن نضله (اخرم اسدی) بود و بعد از او ابوقتاده رسید.

جلوی محرز را گرفتم و گفتم: مواظب باش پیش از آن که رسول خدا (ص) و بقیه یاران برسند گرفتار کمین دشمن نشوی، گفت: ای سلمه اگر به خدا و قیامت ایمان داری و می دانی بهشت و دوزخ حق است. بین من و شهادت مانع مشو. من از سرراهش کنار رفتم و او خود را به عبدالرحمن بن عیینه رساند و با ضربه ای اسب او را از پا درآورد. عبدالرحمن نیز با ضربه نیزه محرز را شهید کرد و با اسب او گریخت اما ابوقتاده او را تعقیب کرد و به هلاکت رساند.


منبع: شهدای عصر پیامبر (ص)/ابوالفضل بنایی کاشی/ به سفارش دفتر مطالعات و تحقیقات معاونت پژوهش و ارتباطات فرهنگی بنیاد شهید وامور ایثارگران/1389

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده